background
الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ
[آتشى‌] كه به دلها مى‌رسد.
آیه 7 سوره الْهُمَزَة

بیان آیات

این سوره تهدید شدیدى است به کسانى که عاشق جمع مالند، و مى خواهند با مال بیشتر خود بر سر و گردن مردم سوار شوند، و بر آنان کبریایى بفروشند، و به همین جهت از مردم عیب هایى مى گیرند که عیب نیست و این سوره در مکه نازل شده است .

تهدید شدید به گردآورندگان مال و ذکر اوصاف آنان که(همزه)اند و (لمزه) و مال خود را مایه جاودانى مى پندارند و... صفحه

ویل لکل همزه لمزه

در مجمع البیان گفته : کلمه(همزه) به معناى کسى است که بدون جهت بسیار به دیگران طعنه مى زند و عیب جویى و خرده گیریهایى مى کند که در واقع عیب نیست . و اصل ماده(همز) به معناى شکستن است ، و کلمه(لمز) نیز به معناى عیب است پس(همزه) و(لمزه) هر دو به یک معنا است .

ولى بعضى گفته اند: بین آن دو فرقى هست ، و آن این است(همزه) به آن کسى گویند که دنبال سر مردم عیب مى گوید و خرده مى گیرد، و اما(لمزه) کسى را گویند که پیش روى طرف خرده مى گیرد - نقل از لیث .

و بعضى گفته اند: همزه کسى را گویند که همنشین خود را با سخنان زشت آزار دهد، و لمزه آن کسى است که با چشم و سر علیه همنشین خود اشاره کند، و به اصطلاح فارسى تقلید او را در آورد. آنگاه مى گوید صیغه(فعله) براى مبالغه در صفتى بنا شده که باعث مى شود فعل مناسب با آن صفت از صاحب آن صفت زیاد سر بزند، و خلاصه فعل مذکور عادتش شده باشد، مثلا به مردى که زیاد زن مى گیرد، مى گویند، فلانى مردى(نکحه) است ، و به کسى که زیاد مى خندد، مى گوید فلانى(ضحکه) است(همزه و لمزه) هم از همین باب است .

پس معناى آیه این است که : واى بر هر کسى که بسیار مردم را عیبگویى و غیبت مى کند. البته این دو کلمه به معانى دیگرى نیز تفسیر شده ، و در نتیجه آیه را هم به معانى مختلفى معنا کرده اند.

الذى جمع مالا و عدده یحسب ان ماله اخلده

این آیه ،(همزه) و(لمزه) را بیان مى کند، و اگر کلمه(مالا) را نکره آورد به منظور تحقیر و ناچیز معرفى کردن مال دنیا بوده ، چون مال هر قدر هم که زیاد و زیادتر باشد دردى از صاحبش را دوا نمى کند،

تنها سودى که به حالش دارد همان مقدارى است که به مصرف حوائج طبیعى خودش مى رساند، مختصرى غذا که سیرش کند، و شر بتى آب که سیرابش سازد، و دو قطعه جامه که به تن کند.

و کلمه(عدده) از ماده(عدبه) معناى شمردن است ، مى فرماید شخصى که همزه و لمزه است از بس عاشق مال و حریص بر جمع آن است ، مال را روى هم جمع مى کند و پى در پى آن را مى شمارد، و از بسیار بودن آن لذت مى برد.

ولى بعضى گفته اند: معنایش این است که مال را عده و ذخیره مى کند براى روزى که مورد هجوم ناملایمات روزگار واقع شود، که بنابر این ، کلمه(عدده) دیگر به معناى شمردن نیست .

رد پندار غلط انسانى که خیال مى کند مال دنیا به او جلودانگى مى بخشد

(یحسب ان ماله اخلده) - یعنى او خیال مى کند مالى که براى روز مبادا جمع کرده زندگى جاودانه به او مى دهد، و از مردنش ‍ جلوگیرى مى نماید، بنابر این منظور از جمله(اخلده) که صیغه ماضى است ، معناى مضارع - آینده - است ، به قرینه جمله(یحسب) که آن نیز مضارع است .

پس انسان نامبرده به خاطر اخلاد در ارض و چسبیدنش به زمین و زندگى مادى زمینى ، و فرو رفتنش در آرزوهاى دور و دراز، از مال دنیا به آن مقدارى که حوائج ضرورى زندگى کوتاه دنیا و ایام گذراى آن را کفایت کند قانع نمى شود، بلکه هر قدر مالش زیادتر شود حرصش تا بى نهایت زیادتر مى گردد، پس از ظاهر حالش پیداست که مى پندارد مال ، او را در دنیا جاودان مى سازد، و چون جاودانگى و بقاى خود را دوست مى دارد، تمام همش را صرف جمع مال و شمردن آن مى کند، و وقتى جمع شد و خود را بى نیاز احساس کرد، شروع به یاغى گرى نموده ، بر دیگران تفوق و استعلا مى ورزد، همچنان که در جاى دیگر فرمود:(ان الانسان لیطغى ان راه استغنى)، و این استکبار و تعدى اثرى که براى آدمى دارد همز و لمز است .

از اینجا روشن مى گردد که جمله(یحسب ان ماله اخلده) به منزله تعلیل است براى جمله(الذى جمع مالا و عدده)، و مى فهماند اگر مال پشیز دنیا را جمع مى کند و مى شمارد، انگیزه و علتش پندار غلطى است که دارد، و این خطاى عملیش مستند به خطاى فکرى او است ، که پنداشته مال او را جاودان مى سازد،

و نیز جمله(الذى جمع ...) به منزله تعلیل است براى جمله(ویل لکل همزه لمزه)، و مى فهماند علت اینکه ویل را نثار هر همزه و لمزه کردیم این است که او مال پشیز دنیا را جمع مى کند و مى شمارد.

کلا لیبذن فى الحطمه

این جمله ردع و تخطئه پندار غلط او است ، که مى پندارد مال ، جاودانه اش مى کند، و لام در کلمه(لینبذن) لام سوگند است ، و واژه(نبذ) به معناى پرت کردن و دور انداختن چیزى است . و کلمه(حطمه)(بر وزن همره و نیز بر وزن لمره و نکحه و ضحکه) صیغه مبالغه است ، و مبالغه در حطم شکستن) را مى رساند، البته به معناى خوردن هم استعمال شده ، و این کلمه یکى از نامهاى جهنم است چون جمله(نار اللّه الموقده) آن را به آتش جهنم تفسیر کرده .

و معناى آیه این است که : نه ، او اشتباه کرده ، مال دنیایش جاودانش نمى سازد، سوگند مى خورم که به زودى مى میرد و در حطمه اش ‍ پرت مى کنند.

و ما ادریک ما الحطمه

و تو نمى دانى حطمه چه حطمه اى است ؟! این جمله تعظیم و هول انگیزى حطمه را مى رساند.

معناى اینکه در وصف آتش جهنم فرمود:(التى تطلع على الافئده) و معناى (فىعمد ممده) صفحه

نار اللّه الموقده التى تطلع على الافئده

(ایقاد نار) به معناى شعله ور ساختن آتش است . و کلمه(اطلاع و طلوع بر هر چیز) به معناى اشراف بر آن چیز، و ظاهر شدن آن است ، و کلمه(افئده) جمع کلمه(فواد) است که به معناى قلب است و مراد از قلب در اصطلاح قرآن کریم(عضو صنوبرى شکل که تلمبه خون براى رساندن آن به سراسر بدن است نیست بلکه) چیزى است به نام نفس انسانیت ، که شعور و فکر بشر از آن ناشى مى شود.

و گویا مراد از(اطلاع آتش بر قلوب) این است که آتش دوزخ باطن آدمى را مى سوزاند، همانطور که ظاهرش را مى سوزاند، به خلاف آتش دنیا که تنها ظاهر را مى سوزاند. قرآن درباره سوزاندن آتش جهنم فرموده :(و قودها الناس و الحجاره).

انها علیهم موصده

یعنى آتش بر آنان منطبق است ، به این معنا که از آنان احدى بیرون آتش نمى ماند،

و از داخل آن نجات نمى یابد.

فى عمد ممدده

کلمه(عمد) - با فتحه عین و فتحه میم - جمع عمود(ستون) است ، و کلمه(ممدده) اسم مفعول از مصدر تمدید است ، و تمدید مبالغه در مد(کشیدن) است .

بعضى از مفسرین گفته اند: منظور از(عمد ممدده) گل میخ ‌هایى است که اهل عذاب را میخکوب مى کند.

بعضى دیگر گفته اند: عمد ممدده تنه هاى درختان است که چون مقطار، زندانى را با آن مى بندند، و مقطار چوب و یا تنه درختى بسیار سنگین است ، که در آن سوراخهایى باز مى کردند تا پاهاى دزدان و سایر مجرمین زندانى را در آن سوراخها کنند، بعضى دیگر معانى دیگرى براى آن کرده اند.

بحث روایتى

(روایاتى درباره شاءن نزول سوره همزه ، معناى(همزه) و(لمزه) و... مراد از(عمد ممده)

در روح المعانى در ذیل آیه(ویل لکل همزه لمزه) گفته است این سوره بنا به روایتى که ابن ابى حاتم از طریق ابن اسحاق از عثمان بن عمر نقل کرده ، در شاءن ابى بن خلف و بنا به روایتى که سدى نقل کرده در شاءن ابى بن عمر و ثقفى ، معروف به اخنس بن شریق نازل شده ، چون مردى هرزه دهن بود، بسیار غیبت مردم را مى کرد، و به آنان تهمت مى زد

و بنا بر آنچه ابن اسحاق نقل کرده امیه بن خلف جمحى نسبت به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) همز و لمز مى کرد، و بنا بر آنچه ابن جریر و غیر او از مجاهد نقل کرده اند، در باره جمیل بن عامر و بنابر آنچه دیگران گفته اند در شاءن ولید بن مغیره و بدگوئیش ‍ نسبت به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) و سعى در تنقیص آن جناب نازل شده ، و بنابر قولى دیگر در شاءن عاص بن وائل نازل شده است .

مؤ لف : روح المعانى سپس گفته : ممکن است در باره همه نامبردگان نازل شده باشد. ولى به نظر ما بعید نیست که راویان احادیث نامبرده ، هر یک به سلیقه خود سوره را بر یکى از نامبردگان تطبیق کرده اند، و از اینگونه تطبیق ها در روایاتشان نزول بسیار است .

و در تفسیر قمى در معناى کلمه(لمزه) آمده که این کلمه به کسى اطلاق مى شود که با سر و گردن خود ژست مى گیرد، و چون فقیرى و یا سائلى را ببیند ناراحت مى شود. و در معناى جمله(الذى جمع مالا و عدده) آمده : یعنى مى شمارد و سر جایش ‍ مى گذارد.

و در همان تفسیر در ذیل آیه(التى تطلع على الافئده) آمده که بر دلها شعله مى زند، و ابوذر غفارى(رضى اللّه عنه) فرموده : به متکبرین دو چیز را بشارت دهید، یکى اینکه به سینه هایشان داغ بگذارند و دیگر اینکه پشتشان را بر زمین بکشند. و در ذیل آیه(انها علیهم موصده) آمده که آتش دوزخ همه اهل دوزخ را فرا مى گیرد(فى عمد ممدده)، یعنى وقتى کنده و زنجیرها بر آنان استوار مى گردد به خدا سوگند که پوستشان را مى خورد.

و در مجمع البیان است که عیاشى به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شده اند سرزنش مى کنند، که امروز نمى بینیم که توحید شما دردى از شما دوا کرده باشد، چون مى بینیم خدا فرقى میان ما و شما نگذاشت ، در این هنگام خداى تعالى براى اهل توحید غیرت به خرج مى دهد و به ملائکه دستور مى دهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به انبیا دستور مى دهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسى را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به مومنین دستور مى دهد شفاعت کنید، مومنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، آنگاه خداى تعالى مى فرماید: من از همه اینان مهربانترم ، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون مى آیند.

آنگاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: سپس عمد کشیده مى شود و راه نجات را برویشان مى بندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع مى شود.-----------بحث روایتى

(روایاتى درباره شاءن نزول سوره همزه ، معناى(همزه) و(لمزه) و... مراد از(عمد ممده)

در روح المعانى در ذیل آیه(ویل لکل همزه لمزه) گفته است این سوره بنا به روایتى که ابن ابى حاتم از طریق ابن اسحاق از عثمان بن عمر نقل کرده ، در شاءن ابى بن خلف و بنا به روایتى که سدى نقل کرده در شاءن ابى بن عمر و ثقفى ، معروف به اخنس بن شریق نازل شده ، چون مردى هرزه دهن بود، بسیار غیبت مردم را مى کرد، و به آنان تهمت مى زد

و بنا بر آنچه ابن اسحاق نقل کرده امیه بن خلف جمحى نسبت به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) همز و لمز مى کرد، و بنا بر آنچه ابن جریر و غیر او از مجاهد نقل کرده اند، در باره جمیل بن عامر و بنابر آنچه دیگران گفته اند در شاءن ولید بن مغیره و بدگوئیش ‍ نسبت به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) و سعى در تنقیص آن جناب نازل شده ، و بنابر قولى دیگر در شاءن عاص بن وائل نازل شده است .

مؤ لف : روح المعانى سپس گفته : ممکن است در باره همه نامبردگان نازل شده باشد. ولى به نظر ما بعید نیست که راویان احادیث نامبرده ، هر یک به سلیقه خود سوره را بر یکى از نامبردگان تطبیق کرده اند، و از اینگونه تطبیق ها در روایاتشان نزول بسیار است .

و در تفسیر قمى در معناى کلمه(لمزه) آمده که این کلمه به کسى اطلاق مى شود که با سر و گردن خود ژست مى گیرد، و چون فقیرى و یا سائلى را ببیند ناراحت مى شود. و در معناى جمله(الذى جمع مالا و عدده) آمده : یعنى مى شمارد و سر جایش ‍ مى گذارد.

و در همان تفسیر در ذیل آیه(التى تطلع على الافئده) آمده که بر دلها شعله مى زند، و ابوذر غفارى(رضى اللّه عنه) فرموده : به متکبرین دو چیز را بشارت دهید، یکى اینکه به سینه هایشان داغ بگذارند و دیگر اینکه پشتشان را بر زمین بکشند. و در ذیل آیه(انها علیهم موصده) آمده که آتش دوزخ همه اهل دوزخ را فرا مى گیرد(فى عمد ممدده)، یعنى وقتى کنده و زنجیرها بر آنان استوار مى گردد به خدا سوگند که پوستشان را مى خورد.

و در مجمع البیان است که عیاشى به سند خود از محمد بن نعمان احول از حمران بن اعین از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: کفار و مشرکین در قیامت اهل توحید را که به خاطر گناهان در آتش شده اند سرزنش مى کنند، که امروز نمى بینیم که توحید شما دردى از شما دوا کرده باشد، چون مى بینیم خدا فرقى میان ما و شما نگذاشت ، در این هنگام خداى تعالى براى اهل توحید غیرت به خرج مى دهد و به ملائکه دستور مى دهد اهل توحید را شفاعت کنید، آنان هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به انبیا دستور مى دهد شفاعت کنید، آنان هم هر کسى را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، سپس به مومنین دستور مى دهد شفاعت کنید، مومنین نیز هر کس را که خدا خواسته باشد شفاعت مى کنند، آنگاه خداى تعالى مى فرماید: من از همه اینان مهربانترم ، به رحمت من از آتش خارج شوید، و همه چون مور و ملخ بیرون مى آیند.

آنگاه امام باقر(علیه السلام) فرمود: سپس عمد کشیده مى شود و راه نجات را برویشان مى بندد و به خدا سوگند که خلود از اینجا شروع مى شود.