بیان آیات
این سوره تمامى معارف قرآنى و مقاصد مختلف آن را در کوتاه ترین بیان خلاصه کرده ، و این سوره از نظر مضمون ، هم مى تواند مکى باشد و هم مدنى ، چیزى که هست به مکى بودن شباهت بیش ترى دارد.
و العصر
در این کلمه به عصر سوگند یاد شده ، و از نظر مضمونى که دو آیه بعد دارد مناسب تر آن است که منظور از عصر، عصر ظهور رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) باشد، که عصر طلوع اسلام بر افق مجتمع بشرى ، و ظهور و غلبه حق بر باطل است ، چون مضمون دو آیه بعد این است که خسران عالم انسان را فراگیر است و تنها کسانى را فرا نمى گیرد که از حق پیروى نموده ، و در برابر آن صبر کنند، و این اقلیت عبارتند از کسانى که به خدا و روز جزا ایمان آورده و عمل صالح کنند.
ولى بعضى گفته اند: مراد از عصر، وقت عصر، یعنى آخر روز است ، چون این وقت دلالت دارد بر تدبیر ربوبى که روز را مى برد و شب را مى آورد، و قدرت و سلطنت را از سلطان روز یعنى خورشید سلب مى کند.
بعضى دیگر گفته اند: مراد نماز عصر است ، که نماز وسطى است که از همه نمازهاى یومیه فضیلت بیشترى دارد.
بعضى دیگر گفته اند: مراد شب و روز است ، که اصطلاحا به آنها عصران گفته مى شود.
بعضى دیگر گفته اند: منظور از عصر دهر است ، که در آن عجائبى وجود دارد، که بر قدرت ربوبى دلالت دارد.
و بعضى دیگر وجوهى دیگر ذکر کرده اند. و در بعضى از روایات آمده که منظور، عصر ظهور مهدى(علیه السلام) است که در آن عصر حق بر باطل به طور کامل غلبه کند.
ان الانسان لفى خسر
مراد از کلمه(انسان) جنس انسان است ، و کلمه(خسر) و(خسران) و(خسار)(خساره) همه به معناى نقص در سرمایه است .
راغب مى گوید: این کلمه هم در مورد انسان استعمال مى شود، و گفته مى شود: فلانى خسران کرد، و هم در مورد عمل انسان بکار مى رود و مى گویند: تجارت فلانى خسران کرد.
و اگر در آیه مورد بحث کلمه(خسر) بدون الف و لام آمده به منظور بزرگداشت آن بوده ، و خواسته است بفهماند انسان در خسرانى عظیم است ، احتمال هم دارد به منظور تنویع باشد، و بفهماند آدمى در نوعى مخصوص از خسران قرار دارد، غیر خسران مالى و آبرویى ، بلکه خسران در ذات که خداى تعالى در باره اش فرموده :(الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیمه الا ذلک هو الخسران المبین)
شرحى در مورد مستثنى بودن مؤ منان صالحالعمل از زیانمندى جنس انسان صفحه
الا الذین امنوا و عملوا الصالحات
این استثنا استثناى از جنس انسان است که محکوم به خسران است ، و استثنا شدگان افرادى هستند که متصف به ایمان و اعمال صالح باشند چنین افرادى ایمن از خسرانند.
و این بدان جهت است که کتاب خدا بیان مى کند که انسان موجودى همیشه زنده است ، زندگیش با مردن خاتمه نمى یابد، و مردن او در حقیقت انتقال از خانه اى به خانه اى دیگر است ، که بیان این معنا در تفسیر آیه شریفه(على ان نبدل امثالکم و ننشئکم فى ما لا تعلمون) گذشت ، و نیز کتاب خدا بیان مى کند که قسمتى از این زندگى همیشگى انسان که همان حیات دنیا باشد حیاتى است امتحانى ، و سرنوشت ساز که در آن حیات سرنوشت قسمت دیگر یعنى حیات آخرت مشخص مى گردد، آنها که در آن حیات به سعادت مى رسند، و یا بدبخت مى شوند، سعادت و شقاوتشان را در دنیا تهیه کرده اند، همچنان که خداى تعالى فرموده :(و ما الحیوه الدنیا فى الاخره الا متاع)، و نیز فرموده :(کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه).
و نیز بیان مى کند که مقدمیت این زندگى براى آن زندگى به وسیله مظاهر این زندگى و آثار آن یعنى اعتقادات و اعمال است اعتقاد حق و عمل صالح ملاک سعادت اخروى و کفر و فسق ملاک شقاوت در آن است ، مى فرماید:(و ان لیس للانسان الا ما سعى و ان سعیه سوف یرى ثم یجزیه الجزاء الاوفى) و نیز مى فرماید:(من کفر فعلیه کفره و من عمل صالحا فلا نفسهم یمهدون)، و باز مى فرماید:(من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها)، و در آیاتى بسیار زیاد سرنوشت آخرت را چه خوش و چه بدش را جزا و اجر خوانده .
و نیز با همه این بیانات که از نظرتان گذشت بیان مى کند که سرمایه آدمى زندگى او است ، با زندگى است که مى تواند وسیله عیش خود در زندگى آخرت را کسب کند، اگر در عقیده و عمل حق را پیروى کند تجارتش سودبخش بوده ، و در کسبش برکت داشته است ، و در آینده اش از شر ایمن است ، و اگر باطل را پیروى کند، و از ایمان به خدا و عمل صالح اعراض نماید، تجارتش ضرر کرده(نه تنها از سرمایه عمر چیزى زاید بر خود سرمایه به دست نیاورده ، بلکه از خود سرمایه خورده ، و سرمایه را وسیله بدبختى خود کرده است) و در آخرتش از خیر محروم شده ، لذا در سوره مورد بحث مى فرماید:(ان الانسان لفى خسر الا الذین امنوا و عملوا الصالحات) و مراد از ایمان ، ایمان به خدا، و مراد از ایمان به خدا ایمان به همه رسولان او، و مراد از ایمان به رسولان او اطاعت و پیروى ایشان است ، و نیز ایمان به روز جزا است همچنان که قرآن در جاى دیگر تصریح کرده به اینکه کسانى که به بعضى از رسولان خدا ایمان دارند، و به بعضى ندارند، مومن به خدا نیستند.
جمله(و عملوا الصّالحات) بر عمل به همهاعمال صالح دلالت دارد واز آن استفاده مى شود که مؤ منان گنهکار نیز در خسرانند صفحه
و ظاهر جمله(و عملوا الصالحات) این است که به همه اعمال صالح متصف باشد. پس این جمله استثنائیه شامل فاسقان که بعضى از صالحات را انجام مى دهند، و نسبت به بعضى دیگر فسق مى ورزند نمى شود، و لازمه این ، آن است که منظور از خسران اعم از خسران به تمام معنا باشد یعنى شامل خسران از بعضى جهات هم بشود، و بنابر این دو طایفه خاسرند، یکى آنهایى که از جمیع جهات خاسرند نظیر کفار معاند حق و مخلد در عذاب ، دوم آنهایى که در بعضى جهات خاسرند، مانند مؤ منینى که مرتکب فسق مى شوند و مخلد در آتش نیستند چند صباحى عذاب مى بینند، بعد عذابشان پایان مى پذیرد و مشمول شفاعت و نظیر آن مى شوند.
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر
کلمه(تواصى) به معناى سفارش کردن این به آن و آن به این است . و(تواصى به حق) این است که : یکدیگر را به حق سفارش کنند، سفارش کنند به اینکه از حق پیروى نموده و در راه حق استقامت و مداومت کنند، پس دین حق چیزى به جز پیروى اعتقادى و عملى از حق ، و تواصى بر حق نیست ، و تواصى بر حق عنوانى است وسیع تر از عنوان امر به معروف و نهى از منکر،
چون امر به معروف و نهى از منکر شامل اعتقادیات و مطلق ترغیب و تشویق بر عمل صالح نمى شود، ولى تواصى بر حق ، هم شامل امر به معروف مى شود و هم شامل عناوین مذکور.
خصوصیت و اهمیت تواصى به صبر که بعد از عنوان کلى(و عملوا الصّالحات )اختصاص به ذکر یافتند صفحه
در اینجا سؤ الى به نظر مى رسد، و آن این است که : تواصى به حق ، خود یکى از اعمال صالح است ، و با اینکه قبلا عنوان کلى(و عملوا الصالحات) را ذکر کرده بود، چه نکته اى باعث شد که خصوص تواصى به حق را نام ببرد؟
جوابش این است که : این از قبیل ذکر خاص بعد از عام است ، که در مواردى بکار مى رود که گوینده نسبت به خاص عنایت بیشترى داشته باشد، و شاهد بر اینکه خداى تعالى از میان همه اعمال صالح به تواصى به حق عنایت بیشتر داشته ، و بدین منظور خصوص آن را بعد از عموم اعمال صالح ذکر نموده این است که همین تواصى را در مورد صبر تکرار کرد، و با اینکه مى توانست بفرماید:(و تواصوا بالحق و الصبر)، فرمود:(و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر).
و بنا بر همه آنچه گفته شد، ذکر تواصى به حق و به صبر، بعد از ذکر اتصافشان به ایمان و عمل صالح براى این بوده که اشاره کند به حیات دلهاى مومنین ، و پذیرا گشتن سینه هاشان براى تسلیم خدا شدن ، پس مومنین اهتمامى خاص و اعتنایى تام به ظهور سلطنت حق و گسترده شدن آن بر همه مردم دارند، و مى خواهند همه جا حق پیروى شود، و پیروى آن دائمى گردد، و خداى تعالى در باره آنان فرموده :(افمن شرح اللّه صدره للاسلام فهو على نور من ربه فویل للقاسیه قلوبهم من ذکر اللّه اولئک فى ضلال مبین).
در آیه مورد بحث صبر را مطلق آورده ، و بیان نکرده که صبر در چه مواردى محبوب است ، و نتیجه این اطلاق آن است که مراد از صبر اعم از صبر بر اطاعت خدا و صبر از معصیت و صبر در برخورد با مصائبى است که به قضا و قدر خدا به آدمى مى رسد.
بحث روایتى
(چند روایت در ذیل آیات سوره عصر)
در تفسیر قمى به سند خود از عبد الرحمان بن کثیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که در تفسیر آیه(الا الذین امنوا...) فرمود: در این جمله خداى تعالى اهل صفوت از خلق خود را استثناء کرده .
مؤ لف : و در ذیل روایت ، ایمان را بر ایمان به ولایت على(علیه السلام) و تواصى به حق را بر توصیه ذریات و نسلهاى خود به ولایت على تطبیق نموده است .
و در الدر المنثور است که ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که در تفسیر آیه(و العصر ان الانسان لفى خسر) گفته : منظور از این انسان ، ابو جهل بن هشام است . و در تفسیر آیه(الا الذین امنوا و عملوا الصالحات) گفته : منظور على و سلمان است .