background
فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلَاةَ فَاذْكُرُوا اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِكُمْ ۚ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ ۚ إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا
و چون نماز را به جاى آورديد، خدا را [در همه حال‌] ايستاده و نشسته و بر پهلوآرميده، ياد كنيد. پس چون آسوده‌خاطر شديد، نماز را [به طور كامل‌] به پا داريد، زيرا نماز بر مؤمنان، در اوقات معين مقرر شده است.
آیه 103 سوره النِّسَآء

بیان آیات(مربوط به نماز خوف و حکم نماز مسافر)

در این آیات نماز خوف و نماز شکسته در سفر تشریع شده ، و منتهى مى شود به ترغیب مؤ منین به اینکه مشرکین را تعقیب کنند و در جستجوى آنان باشند و این آیات مرتبط و متصل به آیات قبل است ، چون گفتیم سخن از نماز خوف دارد که مربوط به میدانهاى جنگ است و سخن از شکستن نماز در سفر دارد که آن نیز بى ارتباط با جنگ نیست . چون جهاد غالبا مستلزم مسافرت است ، آیات قبل هم درباره جهاد سخن مى گفت و متعرض شؤ ون مختلف آن بود.

و اذا ضربتم فى الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوة ...

کلمه(جناح) هم به معناى گناه است ، وهم حرج و تنگنائى ، و هم عدول کردن و کلمه قصر به معناى نقص و کوتاه کردن نماز است .

در مجمع البیان گفته : درباره شکستن(قصر) نماز سه نوع تعبیر هست : یکى ثلاثى مجرد(قصر الصلوة -) نماز را شکست که اصطلاح قرآن است . و یکى باب تفعیل که گفته مى شود: قصرت الصلوة تقصیرا - نماز خود را شکستم چه شکستنى و یکى دیگر باب افعال که گفته مى شود:(اقصرت الصلوه اقصارا).

و معناى آیه شریفه این است که هر گاه به سفر رفتید، مانعى از حرج و اثم نیست که چیزى را از نماز کم کنید0 و عبارت(مانعى از حرج و گناه نیست) ظاهر در جواز است یعنى مى توانید نماز را شکسته بخوانید و این ظاهر منافات ندارد که آیه شریفه در سیاق وجوب آمده باشد.

خلاصه از نظر سیاق دلالت بر وجوب کند، و از آن استفاده شود که باید نماز را بشکنید، بطورى که اگر تمام بخوانید نمازتان باطل است .

همچنان که در آیه شریفه :(انّ الصّفا و المروة من شعائر اللّه فمن حجّ البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطّوّف بهما) با اینکه سعى بین صفا و مروه از واجبات حج و عمره است .

علت اینکه گفتیم منافات ندارد، این است که مقام آیه شریفه مقام تشریع حکم است و در آن صرف کشف از اینکه چنین حکمى هست کافى است ، و لازم نیست که در این مقام همه جهات و خصوصیات حکم بیان شود.(مى خواهد بفرماید: نماز در سفر شکسته است و سعى بین صفا و مروه تشریع شده ، اما آیا به نحو وجوب است یا غیر وجوب از این جهت ساکت است ، چون در مقام بیان این خصوصیات نیست). همچنانکه نظیراین تعبیر را درباره روزه واجب آورده ، فرموده :( و ان تصوموا خیر لکم .)

ان خفتم ان یفتنکم الّذین کفروا...

کلمه(فتنه) هر چند که معانى بسیار مختلفى دارد، و لیکن آنچه از اطلاق آن در قرآن در خصوص کفار و مشرکین معهود است ، شکنجه است ، یعنى کشتن و زدن و امثال اینها. قرائنى هم که در کلام است این معنا را تایید مى کند.

پس معناى آیه این است که اگر از کفار ترسیدید که شما را شکنجه کنند و مورد حمله قرار دهند و به قتل برسانند، مى توانید نماز را به صورت نماز خوف بخوانید.

و در جمله مورد بحث قید و یا شرط است براى جمله(فلا جناح علیکم ...) و مى فهماند که ابتداء شکستن نماز براى خوف فتنه و ترس از دشمن تشریع شد، و این خصوصى بودن مورد، منافات ندارد با اینکه براى بار دوم بطور عموم و براى همه سفرهاى مشروع تشریع شود. هر چند که پاى خوف در میان نباشد. آرى ، کتاب خدا یک قسم از نماز شکسته را بیان مى کند و سنت رسول اللّه آن را براى همه صور، عمومى مى سازد، که ان شاء اللّه روایاتش بزودى مى آید.

و اذا کنت فیهم ... و لیاخذوا حذرهم و اسلحتهم

این آیه شریفه کیفیت نماز خوف را بیان مى کند و خطاب را متوجه رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) مى نماید و او را امام جماعت فرض مى کند(مى فرماید تو نماز را براى لشکر اقامه مى کنى ، نیمى از لشکر با تو در نیمى از نماز شرکت مى کنند و مى روند، نیمى دیگر به جماعت مى ایستند). و این در حقیقت از قبیل بیان حکم در قالب مثال است تا بیان براى شنونده واضح تر شده ، و در عین حال مختصرتر و زیباتر از کار درآید.

پس مراد از اینکه فرمود:( اقمت لهم الصلوة خصوص نماز جماعت است ، و مراد از جمله :( فلتقم طائفه منهم معک) برخاستن طایفه اى از لشکریان اسلام به نماز با رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) بنحو اقتدا است که این طایفه ماءمورند اسلحه خود را با خود داشته باشند، و مراد از اینکه فرمود:(فاذا سجدوا...) این است که وقتى طایفه اول سجده آخر نماز را بجا آوردند و نماز را تمام کردند، در پشت سر طایفه دیگر قرار بگیرند.

و همچنین مراد از جمله :( و لیاخذوا حذرهم و اسلحتهم) این است که طایفه دوم که مى خواهند با رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) نماز بخوانند، نیز اسلحه خود را با خود داشته باشند.

در حال نماز، جنگ افزارهایتان را همراه داشته باشید و جانب احتیاط را بگیرید تاغافلگیر نشوید

و معناى آیه - و خدا داناتر است - این است که وقتى تو(رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) در جنگ همراه مسلمانان باشى ، و حال ، حال خوف بوده باشد، و بخواهى براى مسلمانان اقامه نماز کنى ، یعنى با آنان نماز جماعت بخوانى ، همه آنان یکباره داخل نماز نشوند، بلکه طایفه اى از آنان با تو به نماز بایستند، و به تو اقتدا کنند ، و در حال نماز اسلحه خود را بردارند، و معلوم است که طایفه اى دیگر مواظب این طایفه و اثاث آنان هستند تا به سجده بروند و نماز را تمام کنند، و در پشت سر شما در جاى طایفه دوم قرار گیرند، آن وقت طایفه دوم در حالى که آنها نیز سلاح رابا خود دارند مى آیند و به نماز مى ایستند.

و اگر کلمه(طایفه) را که مونث مجازى است ، توصیف کرد به کلمه(اخرى) مونث کلمه(آخر) و در عین حال ضمیر جمع مذکر به طایفه برگردانده ، با اینکه ممکن بود ضمیر مونث برگرداند و بفرماید: و(لتاخذ اسلحتها) بطورى که گفته اند براى این بود که هم رعایت جانب لفظ را کرده باشد و هم رعایت جانب معنا را(از نظر لفظ صفت موصوف مونث را مونث آورده ، و از نظر لفظ(هم) را به طایفه برگردانیده . چون معناى طایفه ، جماعتى از مردم است).

و در جمله :(و لیاخذوا حذرهم و اسلحتهم)(و حتما احتیاط خود و سلاح خود بر گیرند) نوعى استعاره لطیف بکار رفته ، چون بطورى که گفته اند: حذر و احتیاط را آلت براى دفاع شمرده ، همانطور که سلاح ، گرفتنى و برداشتنى است ، احتیاط را هم گرفتنى شمرده است .

ودّ الّذین کفروا لو تغفلون ... میلة واحدة

این جمله در مقام بیان علت حکمى است که در اول آیه در مورد کیفیت نماز خوف بیان کرد، مى فرماید: اینکه گفتیم اینطور نماز بخوانید و نماز خوف را براى شما تشریع کردیم علتش این است که کفار بسیار دوست مى دارند شما با سرگرم شدن به نماز از اسلحه و ساز و برگ خود غفلت کنید و با یک حمله بر شما بتازند.

و لا جناح علیکم ...

این جمله بیانگر تخفیفى دیگر در کیفیت نماز خوف است ، و آن این است که گاه مى شود که یا بخاطر باران و یا بیمارى ، حمل اسلحه در نماز مشکل مى شود، مى فرماید: اگر به این جهات که گفته شد از حمل اسلحه ناراحت مى شوند، حرجى بر آنان نیست که بدون اسلحه نماز بخوانند اما به شرطى که احتیاط داشته باشند، و از کفار غفلت نورزند، چون کفار همه اهتمامشان به غافلگیر کردن آنان است .

فاذا قضیتم الصلوة فاذکروا اللّه قیاما و قعودا و على جنوبکم ...

دو کلمه(قیام) و(قعود) هم ممکن است جمع قائم و قاعد باشند و هم اینکه مصدر باشند، و در هر حال در این آیه شریفه حال از ذکر خدایند.

و همچنین جمله :(على جنوبکم) که آن نیز حال است ، و آوردن این سه حال کنایه است از استمرار ذکر، بطورى که همه احوال را فرا گیرد.(مى فرماید: وقتى نمازتان تمام شد بطور دائم و در همه احوال خداى تعالى را بیاد آورید.)

فاذا اطماننتم فاقیموا الصّلوة

مراد به(اطمینان) استقرار است و چون جمله مورد بحث در مقابل جمله :( و اذا ضربتم فى الارض ...) قرار گرفته ، از ظاهر آن بر مى آید که مراد به این استقرار، برگشتن از سفر جنگ به وطن است ، سیاق هم این معنا را تایید مى کند، و بنابراین مراد به اقامه نماز در وطن ، نشکستن آن و تمام خواندن آن است ، زیرا تعبیر از نماز خوف به نماز شکسته اشاره اى به این معنا دارد.

ان الصلوة کانت على المؤ منین کتابا موقوتا

کتابت کنایه است از واجب بودن و واجب کردن ، مى فرماید: نماز بر مؤ منین نوشته و واجبى است داراى وقت نظیر آیه شریفه :(کتب علیکم الصّیام کما کتب على الّذین من قبلکم)

و کلمه(موقوف) از ماده وقت است ، وقتى گفته مى شود:(وقت کذا) معنایش این است که براى فلان امر فلان وقت را معین کردم .

بنابراین از ظاهر لفظ آیه بر مى آید که نماز از همان اول تشریع ، فریضه اى داراى وقت بوده که باید هر نمازى را در وقت خودش انجام داد.

نماز در هیچ حالى ساقط نمى شود

ولى ظاهرا وقت در نماز، کنایه باشد از ثبات و عدم تغیر و خلاصه کلام اینکه ظاهر لفظ منظور نیست ، و نمى خواهد بفرماید نماز فریضه اى است داراى وقت بلکه مى خواهد بفرماید: فریضه اى است لا یتغیر و ثابت و بنابراین اطلاق موقوت بر کلمه کتاب ، اطلاق ملزوم بر لازمه چیزى است . و مراد از کتاب موقوت ، کتابى مفروض و ثابت و غیر متغیر است . مى خواهد بفرماید: نماز به حسب اصل ، دگرگونگى نمى پذیرد، پس در هیچ حالى ساقط نمى شود، اگر ما این معنا را ترجیح دادیم براى این است که معناى اول که در بدو نظر از ظاهر لفظ آیه به ذهن مى رسد ، با مضمون جمله هاى قبلى نمى سازد، چون مضمون آن جمله ها احتیاج به آن نداشت که متعرض ‍ موقوت بودن نماز بشود، و بفرماید نماز وقتى معین دارد، علاوه براینکه جمله :( ان الصلوة ...) در مقام بیان علت جمله :( فاذا اطماننتم فاقیموا الصلوة است . و معلوم است که ظاهر این تعلیل این است که مراد از موقوت بودن نماز ثابت بودن آن و ساقط نشدنش ‍ در هیچ حالى از احوال و مبدل نشدنش به چیز دیگر است ، مى فرماید: نماز نه ساقط مى شود، و نه مانند روزه به چیز دیگر نظیر کفاره مبدل و عوض مى شود.

و لا تهنوا فى ابتغاء القوم ...

کلمه(وهن) به معناى ضعف است . و کلمه(ابتغاء) به معناى طلب ، و کلمه( الم) به معناى درد و ناراحتى و به تعبیر کوتاه ، مقابل لذت است .

و جمله :( و ترجون من اللّه ما لا یرجون) حال از ضمیر جمع غائبى است که در کلمه(تهنوا) نهفته است . و معناى جمله این است که : حال دو طایفه یعنى شما مسلمانان و طایفه کفار از نظر ناراحتى یکسان است . همانطور که شما ناراحت مى شوید آنها نیز مى شوند، و شما حال بدترى از حال دشمنان خود ندارید، بلکه شما مرفه تر و خوشبخت تر از کفارید.براى اینکه شما از ناحیه خدایتان امید فتح و ظفر و امید مغفرت دارید. براى اینکه او ولى مؤ منین است . و شما نیز از مؤ منین هستید. و اما دشمنان شما مولائى ندارند و امیدى که دلگرمشان کند از هیچ ناحیه اى ندارند. و در نتیجه در عمل خود نشاط ندارند و کسى نیست که رسیدن آنان به هدف را ضمانت بکند، و خداى تعالى داناى به مصالح است . و در امر و نهیى که مى کند حکیم است .

بحث روایتى

(روایاتى در ذیل آیات گذشته مربوط به نماز خوف و نماز مسافر و وقت نمازهاىواجب)

در تفسیر قمى است که آیه نماز خوف وقتى نازل شد که رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) به سوى حدیبیه حرکت کرد، تا به مکه برود، و چون خبر به قریش رسید، خالد بن ولید را با دویست سوار به استقبال رسول خدا فرستادند، و او همه جا بر سر کوهها مى رفت و خود را به لشکر اسلام و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) نشان مى داد. تا آنکه در یکى از قسمتهاى راه هنگام ظهر رسید، و بلال اذان گفت ، و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) با لشکرش نماز خواند0 خالد بن ولید به همراهان خود گفت : چه خوب است که هم اکنون که لشکریان اسلام مشغول نمازند، بر آنان بتازیم . چون اگر این فرصت را از دست ندهیم به هدف خود مى رسیم . زیرا من مى دانم که مسلمانان نماز را نمى شکنند، بنابراین ساعتى دیگر که هنگام نماز دیگرشان است ، فرا مى رسد و آن نمازى است که از نور چشم ، بیشتر آن را دوست دارند. همینکه داخل نماز شدند، بر آنان حمله مى کنیم .

در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) نازل شد، و دستور نماز خوف را آورد، که خداى تعالى مى فرماید: و اذا کنت فیهم ..

و در مجمع البیان در ذیل آیه :( و لا جناح علیکم ان کان بکم اذى من مطر...) گفته است : این آیه وقتى نازل شد که رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) در عسفان بود و مشرکین در ضجنان قرار داشتند، هر یک در جاى خود توقف کرده بودند، و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) با اصحابش نماز ظهر را با تمام رکوع و سجودش خواند، مشرکین تصمیم گرفتند، در حال نماز بر مسلمین حمله ببرند، بعضى گفتند مسلمانان نمازى دیگر دارند که از این نماز در نظرشان محبوبتر است ، و منظور آنان نماز عصر بود. مشرکین تصمیم گرفتند که در هنگام نماز عصر حمله کنند، ولى خداى عزّوجلّ این آیه را فرستاد. و در نتیجه رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) نماز عصر را به طریق نماز خوف خواند و همین معنا باعث شد که خالد بن ولید مسلمان شود(تا آخر داستان).

حکایت عورث بن حارث و برخورد او با رسول خدا(ص)

و در همان کتاب است که ابوحمزه - ثمالى - در تفسیر خود گفته است : رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) با قبیله بنى انمار جنگید و آنها را شکست و فرارى داد. و کودکان و اموال را ضبط کرد، و در حالى که احدى از دشمنان به چشم نمى خوردند، رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) و مسلمانان پیاده شده ، اسلحه خود را بزمین گذاشتند، در این لحظه رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) از لشکریان دور شد و براى قضاى حاجت به نقطه اى رفت ، در حالى که سلاحى با خود نداشت و بین آن جناب و لشکریانش بیابانى فاصله بود. بیابانى ناهموار و پست و بلند که مسلمانان رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) را نمى دیدند و باران هم نم نم شروع به باریدن کرد، رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) زیر سایه درختى نشست . یکى از لشکریان دشمن بنام غورث بن حارث محاربى آن جناب را دید و یارانش نیز دیدند و غورث را تشویق کردند به اینکه رسول خدا را به قتل برساند. غورث گفت : خدا مرا بکشد اگر او را نکشتم . پس از کوه سرازیر شد در حالى که شمشیر خود را برهنه کرده بود و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) از آمدن او بى خبر بود، یک وقت خبردار شد که غورث با شمشیر کشیده بالاى سرش حاضر شده بود و مى گفت : اى محمد امروز چه کسى تو را از شرّ من حفظ مى کند؟! رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) فرمود: اللّه ، همین که آن جناب ، اسم جلاله را به زبان آورد غورث دشمن خدا با صورت به زمین افتاد. رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) برخاست و شمشیر او را گرفت و فرمود: اى غورث چه کسى مى تواند اکنون مانع من از کشتن تو شود؟ غورث گفت : هیچ کس نیست . فرمود: آیا شهادت مى دهى به اینکه معبودى به جز خداى تعالى نیست . و اینکه من بنده و فرستاده اویم ؟ غورث گفت : نه ، و لیکن عهد مى بندم که دیگر تا ابد با تو جنگ نکنم و هیچ دشمنى را علیه تو کمک ننمایم . رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) شمشیرش را به او داد غورث گفت : بخدا سوگند که تو بهتر از منى . آن جناب فرمود: آخر من به اینگونه صفات ستوده سزاوارتر از توام .

غورث به طرف یاران خود رفت . پرسیدند: ما تو را دیدیم که با شمشیر بالاى سر او ایستاده بودى ، پس چرا او را نکشتى ؟ گف ت : خدا نگذاشت ، من شمشیر را بلند کردم که بر او فرود آورم ، نفهمیدم چه کسى پس گردنى به من زد، بطورى که با صورت به زمین افتادم و شمشیر نیز از دستم افتاد و قبل از آنکه من شمشیر را بردارم ، محمد(صلى اللّه علیه و آله) آن را برداشت ، و چیزى نگذشت که باران قطع شد و آب باران در بیابان به جریان افتاد، و رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) متوجه اصحاب خود شد و جریان را براى آنان شرح داد و این آیه را برایشان خواند:(ان کان بکم اذى من مطر...).

نماز خوف و مساءئل مربوط به آن از لسان ائمه اطهار علیهما السلام

و در فقیه به سند خود از عبدالرحمان بن ابى عبداللّه از امام صادق(علیه السلام) کرده که فرمود: رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) در جنگ ذات الرقاع با اصحاب خود به نماز ایستاد، به این صورت که اصحاب را دو قسمت کرد، یک دسته را پیش روى دشمن قرار داد و با دسته دیگر نماز خواند او تکبیر گفت ، آنان نیز گفتند، آن جناب حمد و سوره خواند و آنان ساکت بودند، او رکوع کرد، آنان نیز رکوع کردند، او سجده کرد، آنان نیز سجده کردند0 سپس رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) براى رکعت دوم بپا خاست و دیگر چیزى از حمد و سوره رکعت دوم ران خواند تا اصحاب خودشان حمد و سوره خواندند و رکعت دوم را تمام کردند و به یکدیگر سلام دادند، و به طرف لشکریان رفته و در برابر دشمن ایستادند و دسته دوم که تاکنون در برابر دشمن ایستاده بودند آمدند و پشت سر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) ایستاده ، آن جناب تکبیر گفت ، آنان نیز گفتند و سکوت کردند. رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) حمد و سوره خوانده و به رکوع رفت ، آنان نیز رکوع کردند، آن جناب سجده کرد آنان نیز سجده کردند، آنگاه رسول خدا نشست و تشهد خواند و به ایشان سلام داد. آنان برخاستند و یک رکعت باقیمانده خود را خوانده ، در آخر به یکدیگر سلام دادند و این همان نماز خوفى است که خداى تعالى در آیه شریفه :( و اذا کنت فیهم فاقمت لهم الصلوة ... کتابا موقوتا) پیامبر گرامیش را به خواندن آن دستور داده است .

امام(علیه السلام) سپس فرمود: کسى که بخواهد نماز مغرب را با جمعى به طریق نماز خوف بخواند، باید یک رکعت را با طایفه اول بخواند(و بایستد تا آنان دو رکعت دیگر را خود بخوانند و سلام دهند و در جاى طایفه دوم قرار بگیرند) آنگاه رکعت دیگرش را با طایفه دوم بخواند(تا آخر حدیث).

و در تهذیب به سند خود از زراره روایت کرده که گفت : از امام باقر ابى جعفر(علیه السلام) از نماز خوف و نماز سفر پرسیدم ، که آیا هر دو شکسته مى شود؟ فرمود: بلى و نماز خوف به شکسته شدن سزاوارتر از نماز سفر است ، چون در سفر، خوفى در بین نیست .

روایاتى در ذیل آیه(فلیس علیکم جناح اءن تقصروا من الصلاة)

و در کتاب فقیه شیخ صدوق(علیه الرحمه) به سند خود از زراره و محمد بن مسلم روایت کرده که هر دو گفتند: به امام باقر ابى جعفر(علیه السلام) عرضه داشتیم : چه مى فرمائید درباره نماز در سفر؟ چگونه باید آن را خواند ؟ و چند رکعت باید خواند؟ فرمود: خداى عزّوجلّ مى فرماید:( و اذا ضربتم فى الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوة) و به حکم این آیه شکستن نماز در سفر واجب شد، همانطور که تمام خواندنش در حضر(منزل) واجب است .

مى گویند: عرضه داشتیم : آیه شریفه نفرموده که(افعلوا چنین کنید بلکه فرموده :(حرجى بر شما نیست اگر نماز را بشکنید)، و این عبارت وجوب را نمى رساند، بلکه مى رساند که مسافر مى تواند نماز را بشکند. جناب عالى چگونه وجوب را از آن استفاده کردید و مى فرمائید: شکستن نماز در سفر واجب است ، همانطور که تمام خواندنش در حضر واجب است ؟.

حضرت در پاسخ فرمود: مگر خداى عزّوجلّ نفرموده :(انّ الصّفا و المروة من شعائر اللّه فمن حجّ البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطّوّف بهما) با اینکه مى دانید که طواف بین صفا و مروه واجب است ، چون هم خداى تعالى آن را در کتابش ذکر کرده و هم پیامبرش آن را عمل کرده ، تقصیر در نماز سفر نیز همینطور است . هم خداى تعالى در کتاب مجیدش ذکر کرده و هم رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) عملا آن را پیاده کرده است .

مى گویند: عرضه داشتیم : حال اگر کسى در سفر، چهار رکعتى بخواند، باید اعاده کند یا نه ؟ فرمود: اگر آیه تقصیر را خوانده و برایش ‍ تفسیر شده و با این حال چهار رکعتى خوانده ، باید نمازش را دوباره بخواند، و اگر نخوانده و یا اگر خوانده معنایش را نفهمیده ، اعاده بر او لازم نیست .

و نمازها همه اش در سفر دو رکعتى است ، همه نمازها الا نماز مغرب ، که در سفر نیز سه رکعت است و شکسته نمى شود، چون رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) آن را در سفر و حضر سه رکعتى باقى گذاشت .(تا آخر حدیث)

و در درالمنثور است که ابن ابى شبیه در وعبدبن حمید و مسلم وابوداود، و ترمذى نسائى وابن ماجه و ابن جارود و ابن خزیمه و طحارى و ابن جریر و ابن منذر و ابن ابى حاتم و نحاس(در ناسخ خود) و ابن حبان همگى از یعلى بن امیه روایت آورده اند که گفت : من از عمر بن خطاب پرسیدم : آیه شریفه :( لیس علیکم جناح ان تقصروا من الصّلوه ان خفتم ان یفتنکم الّذین کفروا) شکستن نماز را مخصوص خوف دانسته و امروز مردم خوفى ندارند، دیگر چرا باید نماز را شکسته بخوانند؟

معمر گفت : من نیز همین تعجب تو را کردم و علت آن را از رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) جویا شدم . فرمود: تعبیر به( لا جناح علیکم) براى این است که بفهماند این حکم تصدق و ارفاقى است از ناحیه خدا به شما مسلمین . و اما اینکه واجب است نماز شکسته شود براى این است که قبول تصدق خدا واجب است ، پس صدقه خدا را قبول کنید(و در سفر نماز را تمام نخوانید).

و در همان کتاب است که عبدبن حمید و نسائى و ابن ماجه و ابن حبان و بیهقى در کتاب سنن خود از امیه بن عبد اللّه بن خالد بن اسد روایت آورده که از پسر عمر پرسیده است : آیا به نماز شکسته راى مى دهى ؟ با اینکه ما تنها نماز خوف را در قرآن مى بینیم و اما نماز مسافر را نمى یابیم . پسر عمر گفت : اى برادر زاده ، خداى تعالى محمد(صلى اللّه علیه و آله) را وقتى فرستاد که ما هیچ چیزى نمى دانستیم ، ناگزیر ما آنچه مى کنیم ، طبق عمل رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) مى کنیم ، باید ببینیم آن جناب چه مى کرده و شکستن نماز در سفر سنتى است که آن را رسول خدا باب کرده است .

و در همان کتاب است که ابن ابى شیبه و ترمذى(وى حدیث را صحیح دانسته) و نسائى از ابن عباس روایت کرده اند که گفت : ما در بین راه مکه و مدینه نماز را شکسته خواندیم با اینکه ایمن بودیم و هیچ خوفى نداشتیم . و نیز در همان کتاب آمده که ابن ابى شیبه و احمد و بخارى و مسلم و ابو داود و ترمذى و نسائى از حارثه بن وهب خزاعى روایت کرده اند که گفت : من نماز ظهر و عصر را در منا با جمعیتى بسیار زیاد و با امنیتى کامل به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) اقتدا کردم ، و آن جناب دو رکعتى خواند.

دو روایت در معناى(ان الصلوة کانت على المؤ منین کتابا موقوتا)

و در کافى به سند خود از داود بن فرقد روایت کرده که گفت : من از امام صادق(علیه السلام) از معناى آیه :( انّ الصّلوة کانت على المؤ منین کتابا موقوتا) پرسیدم فرمود:( کتاباا موقوتا به معناى کتاب ثابت است و اگر اندکى نماز را جلوتر و عقب تر خوانده باشى ضررى به تو نمى رساند، مادامى که سر به اضاعه نماز در نیاورد و مصداق آیه :<span class="px-1 py-0.5 rounded">( اضاعوا الصّلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف یلقون غیا) واقع نشده باشى .

مؤ لف : این روایت اشاره به این معنا دارد که نمازهاى پنجگانه از نظر وقت موسّع اند و هر یک وقتى ممتد دارد، روایاتى دیگر نیز بر این معنا دلالت دارد. و در تفسیر عیاشى از محمد بن مسلم ، از یکى از دو امام باقر و صادق(علیهما السلام) روایت کرده که درباره نماز مغرب در سفر فرمود: اگر ساعتى تاءخیر بیفتد ترک نمى شود، اگر بخواهى مغرب و عشا را در زمان عشا مى خوانى و اگر بخواهى مى توانى ساعتى به دنبال کارت بروى تا شفق از بین برود - آن وقت بخوانى . چون رسول خدا(صلى اللّه علیه وآله و سلم) نیز نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با هم خواند و گاهى زودتر، یعنى اول وقت مى خواند و گاهى تاخیر مى انداخت .

خداى تبارک و تعالى نیز که مى فرماید:( انّ الصّلوة کانت على المؤ منین کتابا موقوتا منظورش همین است که نماز وقتى وسیع دارد و جز این منظورى ندارد زیرا اگر آنطور بود که اهل تسنن ادعا مى کنند، هرگز رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) آنطور که در بالا نقل کردیم نماز نمى خواند، یعنى نماز را از وقتش تاخیر نمى انداخت . چون رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) از هر ک س دیگرى عالم تر و باخبرتر به احکام دین است . و اگر آنطور که آنها مى گویند بهتربود محمد رسول اللّه به آن دستور مى داد.

در جنگ صفین هم مردمى که در رکاب امیرالمؤ منین(علیه السلام)، بودند نظیر جریان زمان رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) پیش ‍ آمد، مردم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را نتوانستند بخوانند، حضرت دستور داد، سواره ها و پیاده ها به جاى نماز تکبیر بگویند و لا اله الا اللّه و تسبیح به زبان آورند و آنگاه آن حضرت تمسک کردند به کلام خداى عزّوجلّ که مى فرماید:( فان خفتم فرجالا او رکبانا) مردم به دستور امیرالمؤ منین(علیه السلام) چنین کردند.

مولف : روایات بطورى که ملاحظه مى کنید با بیان سابق ما موافق است 0 و این روایات نمونه اى بود از روایاتى که در این باب آمده ، و گرنه روایات وارده در این باب از طرق شیعه و سنى و مخصوصا از طرق ائمه اهل البیت(علیهم الصلوه و السلام) بسیار زیاد است .

این را نیز باید دانست که از طرق اهل سنت روایاتى دیگر وارد شده که مخالف با روایات گذشته است و در عین حال خود آنها با یکدیگر نیز مخالفند و بررسى آن روایات و سایر روایاتى که کیفیت نماز خوف را و مخصوصا نماز شکسته در سفر را بطور کلى بیان مى کند جایش در علم فقه است و از موضوع بحث تفسیر ما خارج است 0

و در تفسیر قمى در ذیل آیه :( و لا تهنوا فى ابتغاء القوم ...) گفته است : این آیه عطف است بر آیه سوره آل عمران که مى فرماید:( ان یمسسکم قرح فقد مس القوم قرح مثله ...) و به آن نظر دارد و ما در آنجا سبب نزول آیه را بیان کردیم 0