background
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ
و براى پروردگارت شكيبايى كن.
آیه 7 سوره الْمُدَّثِّر

بیان آیات

این سوره مشتمل بر مطالب زیر است : اول اینکه رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) را دستور مى دهد به اینکه مردم را انذار کند، و این دستور را با لحنى و در سیاقى کرده که از آن پیداست جزو دستورهاى اوائل بعثت است .

دوم اینکه اشاره مى کند به عظمت شان قرآن وجلالت قدرش . سوم اینکه کسانى را که منکر قرآن شوند و نسبت سحر به آن دهند تهدید، و کسانى را که از دعوت قرآن سر بتابند مذمت کرده است .

جمع بین روایات مختلف درباره زمان نزول سوره مبارکه مدثّر

و این سوره از اولین سوره هاى نازل در اوائل بعثت و ظهور دعوت اسلامى است . حتى بعضى گفته اند اولین سوره اى است که از قرآن نازل شده . هر چند که خود آیاتش این قول را تکذیب مى کند، چون مى رساند رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) قبل از این سوره قرآن را بر مردم مى خوانده ، و مردم تکذیبش مى کردند و از آن اعراض مى نمودند و نسبت سحر به آن مى دادند.

و به همین جهت بعضى از مفسرین متمایل به این قول شده اند که اولین آیاتى که از قرآن نازل شد، هفت آیه از اول همین سوره بوده ، و لازمه این قول آن است که سوره مورد بحث یکباره نازل نشده باشد. و این قول هر چند از نظر متن آیات هفتگانه بعید نیست ، لیکن سیاق اول سوره علق آن را دفع مى کند، چون ظاهر آن این است که آیات اول سوره علق اولین آیات نازله از قرآن است .

بعضى هم احتمال داده اند سوره مورد بحث اولین سوره اى باشد که بعد از ماءمور شدن آن جناب به دعوت علنى نازل شده باشد، و سوره علق اولین سوره نازله از قرآن باشد، چون رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) بعد از بعثت و نزول سوره علق مدتها دعوتش پنهانى بود، در نتیجه سوره مورد بحث به منزله آیه(فاصدع بما تومر و اعرض عن المشرکین) است ، که دعوت علنى را اعلام مى کند، با همین نکته بین سه دسته از روایات را جمع کرده : اول آنهایى که مى گوید سوره مدثر اولین سوره قرآن است ، دوم آنهایى که مى گوید سوره مدثر بعد از سوره علق نازل شده ، و سوم آنهایى که مى گوید سوره مزمل و مدثر با هم نازل شده اند. لیکن این قول قدمى از احتمال فراتر نگذاشته .

و به هر حال آنچه یقینى و مسلم است این است که این سوره در اوائل بعثت نازل شده و جزو اولین سوره هاى قرآنى است ، و آیات هفتگانه اى که در این فصل آوردیم متضمن امر به انذار و سایر لوازم انذار است ، که خداى تعالى به آن سفارش فرموده .

یا ایها المدثر

معناى خطاب(یا ایهّا المدثّر)

کلمه(مدثر) - با تشدید دال و تشدید ثاء - در اصل(متدثر) بوده ، که از مصدر تدثر مشتق شده ،

و معنایش پیچیدن جامه و پتو و امثال آن به خود در هنگام خواب است ، و خطاب در این جمله به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) است ، که در چنین حالى بوده ، و لذا به همان حالى که داشته یعنى پتو به خود پیچیده مورد خطاب قرار گرفته ، تا ملاطفت را برساند، نظیر جمله(یا ایها المزمل) که این انس و ملاطفت را مى رساند.

بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از(تدثر) جامه نبوت به تن پوشیدن آن جناب است ، نه جامه ظاهرى ، و در حقیقت در این تعبیر نبوت تشبیه به لباس شده ، که صاحبش را مى آراید و زینت مى دهد.

بعضى دیگر گفته اند: مراد از آن گوشه گیرى و غیبت آن جناب از انظار مردم است ، چون در ایامى که مورد این خطاب قرار مى گرفت در غار حرا زندگى مى کرد. بعضى دیگر گفته اند: مراد از آن استراحت و فراغت است ، گویا به آن جناب خطاب فرموده : هان اى کسى که فارغ و بى خیال استراحت کرده اى ! زمان فراغت و راحت تمام شد، و اینک زمان دشواریهاى تکالیف و رنج هدایت مردم رسیده است .

اینها که ذکر شد وجوهى است که هر چند در جاى خود درست و بى اشکال است ، اما آنچه از عبارت مورد بحث به ذهن مى آید همان معناى اول است .

قم فانذر

ظاهرا مراد تنها این است که آن جناب را امر به انذار کند، بدون اینکه نظرى داشته باشد به اینکه چه کسى را انذار کند، پس در حقیقت معناى جمله این است که به وظیفه انذار قیام کن . ولى بعضى گفته اند:(این دستور به کسانى که باید انذار شوند نیز) نظر دارد، چیزى که هست مفعول جمله یعنى انذار شونده از کلام حذف شده ، و تقدیر کلام(قم فانذر عشیرتک الاقربین) است ، یعنى برخیز و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن ، چون انذار در ابتداى دعوت با همان نزدیکان مناسبت دارد، همچنان که در سوره شعراء هم همینطور آمده .

بعضى دیگر گفته اند: انذار شونده که مفعول جمله(فانذر) است و در کلام حذف شده ، عموم مردم است ، چون در جاى دیگر فرموده :(و ما ارسلناک الا کافه للناس) .

در مقام مورد بحث تنها انذار را آورد، و تبشیر را ذکر نکرد، و نفرمود:(قم فانذر و بشر، با اینکه تمامیت دعوت هر دو را لازم دارد، و این بدان جهت بود که سوره مورد بحث از سوره هاى ابتداى دعوت است ، و در ابتداى دعوت بیشتر انذار کاربرد دارد.

و ربک فکبر

یعنى هم در باطن دل و مرحله اعتقاد، و هم در مرحله عمل و هم به زبان پروردگار خود را به عظمت و کبریا منسوب کن ، و او را از اینکه معادل و یا مافوقى داشته باشد منزه بدار، چون چیزى نیست که شریک او و یا غالب بر او و یا مانع سر راه او باشد، و نقصى عارض بر او نمى شود، و هیچ وصفى از اوصاف ، او را تحدید نمى کند،

معناى تکبیر و فرق آن با تسبیح

و لذا از ائمه معصومین(علیهم السلام) وارد شده که معناى تکبیر(اللّه اکبر) این است که خدا از اینکه در وصف بگنجد بزرگتر است ، پس خداى تعالى از هر وصفى که ما با آن توصیفش کنیم ، و حتى از خود این وصف بزرگتر است ، و همین معنا با توحید اسلامى مناسب است ، چون توحیدى که اسلام پیشنهاد کرده از هر توحید دیگرى که در سایر شرایع دینى سراغ داریم بالاتر و مهم تر است .

و این معنایى که ما براى تکبیر ذکر کردیم فارق میان دو کلمه تکبیر و تسبیح(اللّه کبر و سبحان اللّه) است ، سبحان اللّه منزه داشتن خدا از هر صفت عدمى است ، که چون مرگ و عجز و جهل و غیره نقص شمرده شود، و اما اللّه کبر منزه دانستن خداى تعالى است از هر وصفى که ما برایش ذکر کنیم ، چه وجودى و چه عدمى ، و حتى منزه بودنش از این تنزیه ما، براى اینکه هر صفتى که ما براى خدا ذکر کنیم ، محدود در چارچوبه خودش است ، و شامل مفاهیم دیگر نمى شود، و خداى تعالى این چنین نیست ، چون به هیچ حدى محدود نمى گردد - دقت بفرمایید.

بعضى از مفسرین گفته اند: منظور، امر به تکبیر در نماز است

و تعبیر از خداى تعالى به(ربک) خالى از این اشعار نیست که توحید خداى تعالى در آن روزها که اوائل بعثت بوده ، اختصاص به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) داشته ، کسى غیر آن جناب یکتاپرست نبوده است .

در تفسیر کشاف در معناى جمله فکبر گفته : حرف فاء بدین جهت بر سر کلمه آمده که معناى شرط در آن خوابیده بوده ، گویا فرموده : هر طور که باشد پس تکبیر او را ترک مکن .

و ثیابک فطهر

اقوال مختلف درباره مراد از تطهیر جامه ها(و ثیابک فطهّر)

بعضى از مفسرین گفته اند: این عبارت کنایه است از اصلاح عمل . و سخن این مفسر بى وجه نیست ، براى اینکه عمل آدمى به منزله جامه اى است براى جان آدمى که حامل عقائد او است ، چون ظاهر، عنوان و معرف باطن است ، و در کلام عرب بسیار دیده مى شود که از طهارت باطن و صلاح عمل به طهارت جامه کنایه مى آورند.

بعضى گفته اند: این تعبیر کنایه است از تزکیه نفس ، و پاک نگه داشتن آن از لکه هاى گناهان و زشتى ها، بعضى دیگر گفته اند: مراد از پاک داشتن جامه کوتاه کردن آن است ، تا از نجاست(هاى روى زمین) پاک بماند، چون وقتى دامن جامه بلند بود، به زمین مى ساید، و ایمن از آلوده شدن به نجاست نمى ماند.

بعضى دیگر گفته اند: منظور از تطهیر جامه ، پاک نگه داشتن همسران از کفر و معاصى است ، چون قرآن کریم فرموده :(هن لباس ‍ لکم - آنها لباس شما هستند) .

و بعضى گفته اند: منظور همان معناى ظاهرى کلام ، یعنى پاک کردن جامه از نجاسات براى نماز است . و اگر این معنا منظور باشد مناسب تر آن است که بگوییم : منظور از تکبیر براى پروردگار هم همان تکبیر نماز است ، و در نتیجه دو آیه مورد بحث در صدد تشریع اصل نماز دوش به دوش و هم زمان با فرمان دعوت خواهد بود.

ممکن است کسى ایراد کند - همچنان که کرده اند - که نزول این آیات در زمانى اتفاق افتاده که اصلا نماز واجب نشده بود؟ در پاسخ مى گوییم : هر چند تشریع نمازهاى واجب یومیه با این خصوصیاتى که امروز دارد در شب معراج اتفاق افتاده ، و جمعا ده رکعت یعنى پنج تا دو رکعت بوده ، و سپس هفت رکعت بر آن افزوده شده است ، الا اینکه اصل نماز از همان اوائل بعثت تشریع شده بود، به شهادت اینکه در سوره علق اولین سوره اى که نازل شده و نیز در سوره مزمل در باره آن سخن رفته است . و علاوه بر آن ، روایات هم بر این معنا دلالت دارد.

بعضى دیگر گفته اند: مراد از تطهیر جامه ها تخلق به اخلاق حمیده و ملکات فاضله است . و در معناى تطهیر ثیاب اقوالى دیگر هست که ما از نقل آنها اغماض کردیم ، چون مى توان آنها را به یکى از وجوه نقل شده ارجاع داد، و از همه آن وجوه بهتر وجه اول و پنجم است .

و الرجز فاهجر

بعضى گفته اند: کلمه(رجز) - به ضمه راء و کسره آن و سکون جیم - به معناى عذاب است ، و مراد از(دورى کردن از عذاب) دورى کردن از سبب آن یعنى گناهان و زشتى ها است . و معناى آیه این است که :(از گناهان و نافرمانیها دورى کن). بعضى دیگر گفته اند: کلمه(رجز) اسم است براى هر قبیح و هر عمل و اخلاقى که طبع سلیم آن را پلید بداند، و امر از دورى از رجز، امر به اجتناب از خصوص اخلاق و عقیده اى است که خدا را خوش نیاید، و یا امر به اجتناب از خصوص اخلاق زشت است . این احتمال دوم بنابر آن وجهى است که در باره آیه(و ثیابک فطهر) نقل کرده گفتیم : منظور ترک گناهان و زشتى ها است ، در نتیجه آیه گذشته در باره عمل و آیه مورد بحث در باره اخلاق مى شود.

بعضى هم گفته اند: کلمه(رجز) به معناى صنم است ، و آیه شریفه دستور مى دهد به اینکه عبادت و پرستش بتها را ترک کند(و به آنها نزدیک نشود).

و لا تمنن تستکثر

آنچه از سیاق بر مى آید و با سیاق هم تناسب دارد، این است که مراد از(منت گذارى) این است که شخص احسانگر آنقدر احسان خود را به رخ احسان شده بکشد که نعمتش مکدر شود، و از نظر وى بیفتد کما اینکه فرموده :(و لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى) و نیز فرموده :(یمنون علیک ان اسلموا)

و مراد از(استکثار) این است که آدمى چیزى را که مى دهد به چشمش زیاد آید، آیه شریفه مى فرماید: وقتى صدقه اى مى دهى و یا کار نیکى مى کنى ، به رخ طرف مکش ، و کار نیکت در نظرت بزرگ نیاید، البته کلمه(استکثار) به معناى زیاده طلبى هم هست ، ولى در اینجا آن معنا منظور نیست .

و معناى آیه مورد بحث این است که وقتى این اوامر را امتثال کردى ، یعنى قوم خود را انذار و پروردگار خود را تکبیر، و جامه ات را تطهیر کردى ، و از پلیدیها دورى نمودى ، بر کسى منت مگذار، در حالى که اطاعت خود را بزرگ و بسیار ببینى ، و نسبت به آن عجب بورزى ،(براى اینکه تو بنده اى هستى که از خودت مالک چیزى نیستى ، آنچه دارى خدا به تو داده ، و تو را بر آن توانا کرده ، و آنچه دارى مالکش خداى تعالى است ، و او خودش بر آنچه تو را بر آن قدرت داده قادر است).

چند وجه در معناى آیه :(و لا تمنن تستکثر) و(و لربّک فاصْبر)

مفسرین در معنا و تفسیر آیه وجوهى دیگر ذکر کرده اند که با سیاق آنطور که باید سازگار نیست ، مثلا گفته اند: معنایش این است که آنچه مى دهى به این منظور مده که بیشتر از آن را به تو بدهند. و یا گفته اند: نعمت نبوت و قرآنى را که خدا به تو داده بر مردم منت مگذار، تا با منت نهادن اجر بیشترى از آنان بگیرى . و یا گفته اند: ابلاغ رسالت را بر امت خود منت منه . و یا گفته اند: به خیال اینکه طاعاتت بسیار است و به این بهانه ، در انجام وظیفه سست مشو. و یا گفته اند: وقتى به مردم چیزى عطا مى کنى نه بر آنان منت بگذار و نه عطیه خود را بسیار بدان . و یا گفته اند: وقتى عطایى مى کنى به خاطر پروردگارت بکن ، و صبر کن تا پاداش دهنده ات او باشد. و یا گفته اند: این آیه از ربا خوارى نهى کرده ، مى فرماید: اگر به کسى قرضى مى دهى براى این مده که بیشتر از آن را مطالبه کنى .

و لربک فاصبر

یعنى به خاطر پروردگارت(صبر) کن ، و چون کلمه صبر مطلق آمده ، شامل همه اقسام آن یعنى صبر در هنگام مصیبت و صبر بر اطاعت و صبر بر ترک معصیت مى شود. و معناى آیه این است که : به خاطر پروردگارت در هنگام مصیبت و آزار مردمى که تو انذارشان مى کنى ، و در برابر امتثال این او امر، و در برابر اطاعت خدا و ترک معصیتش صبر کن .

و این معناى جامعى است براى مطالب متفرقه اى که در تفسیر آیه گفته اند، مثل اینکه بعضى گفته اند: این جمله امر به خود فعل است و نظرى به متعلق آن ندارد، فقط مى خواهد بفرماید صبر کن ، اما در برابر چه صبر کند ساکت است . و یا بعضى گفته اند: منظور صبر در برابر اذیت و آزار مشرکین است . و یا بعضى گفته اند: منظور صبر بر اداى فرائض است .

و بعضى دیگر وجوهى دیگر ذکر کرده اند.

بحث روایتى

(روایاتى درباره نزول سوره مدثّر و بعضى آیات نخست آن)

در الدر المنثور است که طیالسى ، عبد الرزاق ، احمد، عبد بن حمید، بخارى ، مسلم ، ترمذى ، ابن الضریس ، ابن جریر، ابن منذر، ابن مردویه ، و ابن الانبارى در کتاب(مصاحف) از یحیى بن ابى کثیر روایت کرده اند که گفت : من از ابو سلمه بن عبد الرحمان از اولین سوره اى که از قرآن نازل شده پرسیدم ، گفت سوره(یا ایها المدثر) است . گفتم : آخر مى گویند اولین سوره(اقرا باسم ربک الذى خلق) بوده ؟ ابو سلمه گفت : خود من از جابر بن عبد اللّه از این معنا سؤ ال کردم ، همین را که به شما گفتم پاسخ داد و اضافه کرد: من به تو نمى گویم مگر همان را که رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) براى ما فرمود.

رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) فرمود: من مجاور در غار حرا بودم ، همین که ایام اقامتم در حرا به پایان رسید، صدایى شنیدم که مرا مى خواند، سمت راست خود را نظر کردم کسى را نیافتم ، سمت چپم را نظر کردم کسى را نیافتم ، پشت سرم را نظر کردم چیزى ندیدم ، بالاى سرم را نظر کردم فرشته اى را که قبلا در حرا نزدم آمده بود دیدم ، که بین زمین و آسمان بر کرسى نشسته بود، از دیدنش دچار رعب شده به خانه برگشتم ، و گفتم مرا بپیچید، در این هنگام این آیات نازل شد:(یا ایها المدثر قم فانذر. .. و الرجز فاهجر).

مؤ لف : این حدیث معارض است با احادیث دیگر که دلالت دارد بر اینکه اولین سوره ، سوره علق بوده ، بیان آیات(اقرء) هم موید این احادیث است ، علاوه بر این جمله(فرشته اى را که قبلا در حرا نزدم آمده بود دیدم)، در خود این حدیث اشعار دارد بر اینکه قبل از این سوره هم وحى بر آن جناب نازل مى شده .

و در همان کتاب است که این مردویه از ابو هریره روایت کرده که گفت : به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) عرضه داشتیم : وقتى مى خواهیم داخل در نماز شویم چه بگوییم ؟ در پاسخ این سؤ ال خداى تعالى آیه(و ربک فکبر) را نازل کرد، رسول خدا(صلى الله علیه و آله وسلم) هم به ما دستور داد نماز را با تکبیر افتتاح کنیم .

مؤ لف : در این روایت شبهه اى است ، براى اینکه ابو هریره از کسانى است که مدت بسیارى بعد از هجرت مسلمان شد، و این سوره قبل از هجرت و در اوائل بعثت نازل شده ، ابو هریره و بلکه همه صحابه آن روز کجا بوده اند؟

و در خصال از امیر المؤ منین(علیه السلام) روایت کرده که در حدیث اربعه مائه(چار صد بند) فرمود: جمع کردن جامه ، طهارت آن است ، که خداى تعالى مى فرماید:(و ثیابک فطهر) یعنى دامن جامه ات را جمع کن .

مؤ لف : و در این معنا عده اى از اخبار در کافى و مجمع البیان از امام باقر و امام صادق و امام ابى الحسن(علیه السلام) روایت شده .

و در الدر المنثور است که حاکم(وى حدیث را صحیح دانسته) و ابن مردویه از جابر روایت کرده اند که گفت : از رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) شنیدم که کلمه(رجز) در آیه(و الرجز فاهجر) را به ضمه راء مى خواند، و گفت منظور از رجز، بتها است .

مؤ لف : اینکه فرموده :(منظور از رجز، بتها است کلام جابر و یا شخصى دیگر است ، که در سلسله سند قرار داشته .

و در تفسیر قمى در ذیل آیه(و لا تمنن تستکثر) است که در روایت ابى الجارود آمده که هیچ وقت چیزى عطا مکن که چشم داشت بیشتر از آن را داشته باشى .