بیان آیات
در ایـن چـند آیه مؤ منین را تذکر مى دهد به اینکه از بعضى صفات که باعث نفاق در قلب مى شود بپرهیزند،
کـلمـه(تـلهـى) از مـصـدر(الهـاء)گـرفـتـه شـده ، و ایـن کـلمـه بـه مـعـنـاى مـشـغـول و سـرگـرم شـدن بـه کـارى و غـفـلت از کـارى دیـگـر است ، و منظور از(الهاء امـوال و اولاد از ذکـر خـدا)ایـن اسـت کـه اشـتـغـال بـه مال و اولاد انسان را از یاد خدا غافل کند، چون خاصیت زینت حیات دنیا همین است که آدمى را از تـوجـه بـه خـداى تـعـالى بـاز مـى دارد هـمـچـنـان کـه فـرمـود:(المـال و البـنـون زیـنـه الحـیـوه الدنـیـا)و اشـتـغـال بـه ایـن زیـنـت دل را پـر مـى کـنـد، و دیـگـر جایى براى ذکر خدا و یاد او باقى نمى ماند، و نیز غیر از گـفـتـار بـى کـردار، و ادعـاى بـدونتـصـدیـق قـلبـى بـرایـش نـمـى ماند، و فراموشى پـروردگـار از ناحیه عبد باعث آن مى شود که پروردگارش هم او را از یاد ببرد، همچنان کـه فـرمـود:(نـسـوا اللّه فـنسیهم) و این خود خسرانى است آشکار، همچنان که باز در صفت منافقین فرمود:(اولئک الذین اشتروا الضلاله با لهدى فما ربحت تجارتهم).
در ایـن آیـه شـریـفـه مـال و اولاد را نـهـى کـرده و فـرمـوده:مـال و اولادتـان شـمـا را از یـاد خـدا غافل نسازد در حالى که باید فرموده باشد:(شما سـرگـرم بـه مـال و اولاد نشوید)و این به خاطر آن بوده که اشاره کند به اینکه طبع مـال و اولاد ایـن اسـت کـه انـسـان را از یـاد خـدا غـافـل سـازد، پـس مـؤ مـنـیـن نـباید به آنها دل بـبـنـدنـد، و گـرنـه مـؤ مـنـیـن هـم مـانـنـد سـایـریـن از یـاد خـدا غافل مى شوند، پس نهى در آیه نهى کنایه اى است ، که از تصریح موکدتر است.
و انفقوا مما رزقنا کم من قبل ان یاتى احدکم الموت ...
در ایـن جـمـله مـؤ مـنـیـن را امـر مـى کـند به انفاق در راه خیر، اعم از انفاق واجب مانند زکات و کفارات ، و مستحب مانند صدقات مستحبى. و اگر قید(مما رزقناکم)را آورد براى اعلام ایـن حـقـیـقـت بـود کـه دستور فوق درخواست انفاق از چیزى که مؤ منین مالکند و خدا مالک آن نـیست نمى باشد، چون آنچه را که مؤ منین مىکنند عطیه اى است که خداى تعالى به آنان داده ،
پیش از مرگ انفاق کنید که چون اجل آمد آرزوى بازگشت اجابت نمى شود
(فـیقول رب لولا اخرتنى الى اجل قریب) - این جمله عطف است بر جمله قبلى ، و اگر کلمه(اجل)را مقید به قید قریب کرد، براى این بود که اعلام کند به اینکه چنین کسى قـانـع اسـت بـه مـخـتـصـرى عـمـر، بـه مـقـدارى کـه بـتـوانـد مـال خـود را در راهخـدا انـفـاق کـند، تقاضاى اندکى مى کند تا اجابتش آسان باشد.و نیز بـراى ایـن اسـت کـه اجـل و عـمـر هـر قـدر هـم کـه بـاشـد انـدک اسـت هـمـچـنـان کـه رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم) فـرمـود:(کل ما هو ات قریب - هر آنچه خواهد آمد نزدیک است .)
و لن یوخر الله نفسا اذا جاء اجلها
در ایـن جـمـله آرزومـنـدان نـامـبـرده را از اجـابـت دعایشان و هر کس دیگر را که از خدا تاخیر اجـل را بـخـواهـد مـایـوس کـرده مـى فـرمـایـد:وقـتـى اجل کسى رسید، و نشانه هاى مرگ آمد، دیگر تاخیر داده نمى شود، و این معنا در کلام خداى تـعـالى مـکـرر آمده که اجل یکى از مصادیق قضاى حتمى است ، از آن جمله مى فرماید:(اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون).
(چند روایت در ذیل برخى آیات گذشته)
شنوندگانش گفتند: اى ابن عباس از خدا بترس ، این چه حرفى است که مى گویى ؟
مؤ لف : الدر المنثور هم آن را از عده اى از ارباب کتب حدیث از ابن عباس روایت کرده است .
و در تفسیر قمى به سند خود از ابى بصیر از امام باقر(علیه السلام)روایت آورده که در ذیـل کـلام خـدا کـه فـرموده:(و لن یوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها) فرموده :نزد خدا کـتـابها و مقدراتى است موقوف و غیر حتمى ، هر کدام را بخواهد عملى مى کند، تا شب قدر بـرسـد، در آن شـب هـمـه چـیـزهـایـى را کـه تـا سـال بـعـدبـایـد رخ دهـد نـازل مـى کـنـد، این است معناى آیه(و لن یوخر اللّه نفسا اذا جاء اجلها) یعنى وقتى که خـدا آن مقدر را در شب قدر نازل کرده باشد، و نویسندگان آسمانها آن را نوشته باشند، و این همان مقدرى است که دیگر تاخیر داده نمى شود.