background
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، آيا شما را بر تجارتى راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مى‌رهاند؟
آیه 10 سوره الصَّفّ

بیان آیات

ایـن آیـات مـؤ مـنـین را به ایمان به خدا و رسول او و به جهاد در راه خدا دعوت نموده ، و آ نـان را بـه مـغـفـرت و جـنـت در آخـرت ، و نـصـرت و فـتـح در دنـیـا وعـده اى جـمـیـل مـى دهـد، و ایـشان را دعوت مى کند به اینکه نسبت به وعده نصرت خدا و تاءیید او اعتماد کنند.

این دو معنایى که گفتیم غرض نهایى سوره است ، و مطالبى که در آیات قبلى بود جنبه زمینه چینى براى این دو معنا را داشت .

یا ایها الذین امنوا هل ادلکم على تجاره تنجیکم من عذاب الیم

استفهام در این آیه جنبه پیشنهادى را دارد که در معناى امر است .

کـلمـه(تـجـارة) - بـه طـورى کـه راغب گفته - به معناى تصرف در سرمایه به منظور به دست آوردن سود است ، و در کلام عرب به غیر از این کلمه هیچ کلمه اى نیست که بعد از حرف(تا) حرف(جیم) آمده باشد.
در این آیه شریفه ایمان و جهاد تجارت به حساب آمده که سرمایه اش جان آدمى ، و ربح آن نـجات از عذاب دردناک است ، و آیه شریفه در معناى این آیه است :(ان اللّه اشترى من المـؤ مـنـیـن انـفـسـهـم و امـوالهـم بـان لهـم الجـنـه یـقـاتـلون فـى سبیل اللّه فیقتلون و یقتلون ... فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به .)
خداى عزوجل با نکره آوردن کلمه(تجاره) آن را بزرگ داشته . فرمود:(شما را به تـجـارتـى راه بـنـمـایـم) یـعـنـى بـه تـجـارتـى مـهـم و عـظـیـم و جلیل القدر.

و در بـیـان ربح آن هم که همان نجات از عذاب است ، بیان نکرد چه عذابى است ، و فرمود عذابى تا بفهماند آنقدر بزرگ است که در بیان نمى گنجد.

و مصداق این نجات که وعده اش را داده ، همان مغفرت و جنت است ، و به همین جهت در نوبت دوم جـمـله(یـغـفـر لکـم ذنـوبـکـم و یـدخـلکـم جـنـات...)، را بـدل از آن نـجـات آورد، و امـا نـصـرت و فـتـح کـه آن دو را نـیـز وعده داده ، مصداق نجات نـبـودنـد، بـلکـه خارج از آن بودند، و به همین جهت آن دو را جداگانه ذکر کرد، و نفرمود:(یـغـفـر لکـم ذنـوبکم و یدخلکم جنات و ینصرکم و یفتح لکم) -نجات از عذاب همین اسـت کـه گـنـاهـانـتان را مى آمرزد، و به جنات داخلتان مى کند، و بر دشمنان پیروزتان نـمـوده ، فـتح نصیبتان مى کند بلکه میان مغفرت وجنت و نصرت و فتح فاصله انداخت ، و فـرمود:(و اخرى تحبونها نصر من اللّه و فتح قریب) پس خواننده عزیز باید از این نکته غافل نماند.

تـجـارتـى کـه شـمـا را از عـذاب الیم نجات مى دهد و مغفرت و جنت و نصرت و فتح در پىدارد

تومنون باللّه و رسوله و تجاهدون فى سبیل اللّه باموالکم و انفسکم ...

ایـن آیـه شـریـفـه جـمله استینافى و جدید است ، که مى خواهد کلمه تجارت را که در آ یه قبلى پیشنهاد کرده بود براى آنان تفسیر کند، گویا شخصى پرسیده این تجارت چیست ؟ و در پـاسـخ فـرمـود ایـن تـجارت است که به خدا و رسولش ایمان آورده ، در راه او با مـال و جـانـتان جهاد کنید.و اگر ایمان به رسول را با ایمان به خدا ذکر کرد، براى این بـود کـه بـفـهماند اطاعت رسول در آنچه دستور مى دهد واجب است ، و گرنه ایمان به خدا بـدون ایـمـان بـه رسـول مـعنا ندارد، چون این رسول است که به ایمان به خدا دعوت مى کـنـد، هـمـچـنـان کـه فرموده:(ان الذین یکفرون باللّه و رسله و یریدون ان یفرقوا بین اللّه و رسله ... اولئک هم الکافرون حقا).

(ذلکـم خـیـر لکم ان کنتم تعلمون) - یعنى این که گفتیم : به خدا و رسولش ایمان بـیـاوریـد، و چـنـیـن و چـنـان کـنـیـد، خـیر خود شما را در نظر گرفتیم اگر به راستى از اهل علم باشید. و اما جاهلان ، اعمالشان قابل اعتناء نیست ، و معیار قرار نمى گیرد.
بـعـضـى از مـفـسـریـن گـفـتـه انـد: مـراد ایـن اسـت کـه اگـر شـمـا اهل علم و فهم باشید، خیر بودن این تجارت را درک مى کنید.

یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجرى من تحتها الانهار...

ایـن جـمـله جواب شرطى است که در ظاهر کلام نیامده ، ولى از آیه قبلى فهمیده مى شود، و تـقـدیـر کـلام این است که :(ان تومنوا باللّه و رسوله و تجاهدوا فى سبیله یغفر لکم ذنوبکم ...).

در آیـه شـریـفه مورد بحث کلمه(ذنوبکم) مطلق آمده ، یعنى نفرمود کدام گناه آمرزیده مـى شـود.و از ایـن اطـلاق مـى توانیم نتیجه بگیریم که تمامى گناهان با شرایطى که ذکـر شـده آمـرزیـده مى شود.اعتبار عقلى هم مساعد با این معنا است ، چون این آمرزش در آیه شـریـفـه مـقـدمـه داخـل شـدن در بـهـشـت جـاودان ذکـر شـده ، و مـعـنـا نـدارد کـه کـسـى داخل چنین بهشتى بشود، در حالى که پاره اى از گناهانش ‍ آمرزیده نشده باشد.و اى بسا بـه مـنـظـور اشـاره بـه همین نکته بوده که دنبال آیه فرموده:(و مساکن طیبه فى جنات عـدن)یـعـنـى جـناتى ثابت و دائمى. پس دائمى و ثابت بودن آن جنات خود اشاره است به اینکه مغفرت مزبور در آیه شامل همه گناهان مى شود.

علاوه بر این ، در آیه شریفه میان ثمن و مثمن معامله ، مقابله واقع شده .آنچه مومن به خدا مى دهد، متاع قلیل دنیاى ناپایدار است ، و آنچه خدا به وعده داده تا او را دلخوش سازد تا بـا طـیـب نـفـس و اراده اى قـوى به معامله اقدام کند و خود را قربانى نماید متاع و زندگى دائمـى و بـاقـى اسـت ، و بـه همین جهت به منظور تاءکید این مطلب در آخر فرمود:(ذلک الفوز العظیم).

و اخرى تحبونها نصر من اللّه و فتح قریب ...

ایـن آیـه عـطـف اسـت بر جمله(یغفر لکم ...) و کلمه(اخرى) صفتى است که در جاى موصوف به کار رفته ، و نیز خبرى است براى مبتدائى که حذف شده ، و جمله(نصر من اللّه و فتح قریب) بیان کلمه(اخرى) است ، و تقدیر کلام این است :(و لکم نعمه - و یـا خـصـله -اخـرى تـحـبـونـهـا و هـى نـصـر مـن اللّه و فـتـح عـاجـل-و شـمـا نـعـمتى- و یا خصلتى - دیگر دارید، که دوستش ‍ دارید، و آن عبارت است از نصرتى از خدا و فتحى نزدیک

و جـمـله(و بشر المؤ منین) عطف است بر چیزى که از جمله سابق فهمیده مى شد، گویا فرموده :(قل یا ایها الذین امنوا هل ادلکم ...)، و(بشر المؤ منین).

این بشارت در مقابل بشارتى است که در آیه شریفه زیر واقع شده ، مى فرماید:(ان اللّه اشـتـرى مـن المـؤ مـنـیـن انـفـسـهم و اموالهم بان لهم الجنه ... فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به ،
و از ایـن مـحـاذات و مـقابله روشن مى شود که مژده اى هم که در آیه مورد بحث داده شده ، در خـصـوص نـصـرت و فتح نیست ، بلکه مجموع پاداشهایى است که خدا در دنیا و آخرت مى دهد.

هـمـه ایـن مـطالب امورى است که از آیه شریفه به کمک سیاق و اعراب کلماتش استفاده مى شود، ولى مفسرین در معناى آیه سخنانى دیگر گفته اند که سیاق ، آن طور که باید با آن مـسـاعـد نـیـسـت ، و بـه هـمـیـن جـهـت از نـقـل آن خـوددارى کـردیـم.بـعـضـى هـم احتمال داده اند که جمله(و بشر المؤ منین) استینافى و جدید باشد.

معناى اینکه فرمود:(کونوا انصار الله ...)

یا ایها الذین امنوا کونوا انصار اللّه ...

یـعـنـى آنـقـدر دیـن خـدا را یـارى کـنـیـد که به این علامت شناخته شوید.بنابر این ، آیه شـریـفـه جـنـبـه تـرقـى نـسـبـت بـه آیـه قـبـلى دارد کـه مـى فـرمـود(هـل ادلکـم ...)، در نـتـیـجـه بـرگـشـت مـعـنـاى هـر دو آیـه بـه ایـن مـى شود: با جان و مال خود تجارت کنید، و خدا را با ایمان و جهاد در راه او یارى نمایید، و بر یارى خود دوام و ثبات داشته باشید.

و مـنـظـور از یـارى کـردن خـدا یـارى پـیامبر خدا در پیش گرفتن راهى است که آدمى را با بـصـیـرت بـه سـوى خـدا مـى کـشـانـد، هـمـچـنـان کـه در جـاى دیـگـر فـرمـوده :(قل هذه سبیلى ادعوا الى اللّه على بصیره انا و من اتبعنى).

دلیل بر اینکه منظور از یارى خدا، یارى دین خدا و پیامبر خدا است ، است که جمله(کونوا انـصـار اللّه)را تـشـبـیـه مى کند به گفتار عیسى(علیه السلام)، مى فرماید:(کما قـال عـیـسـى بـن مـریـم للحـواریـیـن مـن انـصـارى الى اللّه قـال الحـواریـون نحن انصار اللّه- همان طور که عیسى بن مریم به حواریین گفت : چه کسى یاور من به سوى خدا) است ؟ حواریین گفتند ماییم انصار خدا پس انصار خدا بودن حواریین معنایش این بود که انصار عیسى بن مریم باشند در پیمودن راه خدا، و توجه به آن درگـاه . و راه خـدا هـمـان توحید و اخلاص ‍ عبادت براى خداى سبحان است . پس ، ازجمله(نـحـن انـصـار اللّه) مـحاذى و مقابل جمله(من انصارى الى اللّه)قرار گرفته ، و مـطـابـق آن واقـع شـده ، مـعـلوم مـى شـود کـه مـعناى هر دو جمله یکى است ، یعنى معناى جمله(نحن انصار اللّه) هم(من انصارى الى اللّه) است . پس اینکه مخاطبین در جمله(یا ایها الذین امنوا کونوا انصار اللّه) انصار خدا باشند، معنایش این است

کـه انـصـار رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم)در نـشـر دعوت و اعلاى کلمه حق بـاشـنـد، و در ایـن راه جـهـاد کـنـنـد، و ایـن هـمـان ایـمـان آوردن بـه رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیه و آله وسلم)، و اطاعت قاطع و صادق او در اوامر و نواهى او است ، همچ نان که از سیاق آیات سوره هم همین معنا استفاده مى شود.

(فـامـنـت طـائفه من بنى اسرائیل و کفرت طائفه فایدنا الذین امنوا على عدوهم فاصبحوا ظـاهرین) - این قسمت از آیه شریفه به ماجرا و سرانجام پیشنهاد عیسى(علیه السلام)اشـاره نـمـوده ، بیان مى کند که بنى اسرائیل دو طائفه شدند، یکى حواریین بودند که بـه وى ایـمـان آوردنـد، و طائفه اى دیگر که کفر ورزیدند، و خداى تعالىمؤ منین را بر کـفار که دشمن ایشان بودند غلبه داد، و بعد از آنکه روزگارى دراز تو سرى خور آنان بودند، سرور ایشان شدند.

در ایـن قـسـمـت از آیه اشاره است به اینکه امت پیامبر اسلام هم عین این سر نوشت را دارند، آنـهـا نـیـز مـانند امت عیسى دو طائفه مى شوند یکى مومن ، و دیگرى کافر.و اگر مؤ منین ، خـداى تـعـالى را کـه در مـقـام نـصـرت خـواهى از آنان برآمده اجابت کردند، و پاس‍ حرمت دسـتورات او را نگه داشتند، خداى تعالى هم ایشان را علیه دشمنان شاءن نصرت داده ، و هـمان طور که مؤ منین به عیسى بعد از روزگارى مذلت به آقایى رسیدند، ایشان را نیز بر دشمنان خود سرورى مى بخشد.

خـداى تـعـالى در آخـر داسـتـانـهـاى عـیـسـى در سـوره آل عـمـران بـه ایـن داسـتـان اشـاره نـمـوده ، مـى فـرمـایـد:(فـلمـا احـس عیسى منهم الکفر قـال مـن انـصارى الى اللّه قال الحواریون نحن انصار اللّه) و این قصه در شش آیه از آن سوره آمده که دقت در آنها معناى آیه مورد بحث را روشن مى سازد.

بحث روایتى

(چند روایت درباره تجارت نجات دهنده ، حواریون عیسى(علیه السلام) و...)

در تـفـسـیـر قـمـى در روایـتـى که ابى الجارود از امام ابى جعفر در تفسیر آیه(یا ایها الذیـن امـنـوا هـل ادلکـم عـلى تـجـاره تـنـجـیـکـم مـن عـذاب الیـم) نـقـل کـرده فـرموده : اصحاب گفتند: چه خوب بود مى فهمیدیم این تجارت چیست که اگر بفهمیم جان و مال و حتى اولادمان را هم در به دست آوردن آن مى دادیم .
خـداى تـعـالى فـرمـود:(تـومـنـون بـاللّه و رسـوله و تـجـاهـدون فـى سبیل اللّه باموالکم ... ذلک الفوز العظیم).

مؤ لف : این معنا از طریق اهل سنت نیز روایت شده .

و در همان تفسیر در ذیل آیه(و اخرى تحبونها نصر من اللّه و فتح قریب) آمده که امام فرمود: یعنى فتح امام قائم . و در روایتى دیگر فرموده : فتح مکه .

و در کـتاب احتجاج از امیرالمؤ منین(علیه السلام) آمده که در ضمن حدیثى فرمود:زمین هیچ وقـت از عـالمـى کـه مـایـحـتـاج خـلق را بـیـان کـنـد و مـتـعـلمـى کـه در راه نـجـات بـه دنبال علماء مى رود، خالى نبوده ، هر چند که این دو طائفه همیشه در اقلیت بوده اند.و خداى تـعـالى ایـن مـعـنـا را در امـت انـبـیـاى گـذشـتـه بـیـان نـمـوده اسـت ، و آن امـت هـا را مـثـل بـراى آیـنـدگـان کـرده ، مـثـل این کلامش که درباره حواریین عیسى(علیه السلام) مى فـرمـایـد:عـیـسـى بـه سـایـر بـنـى اسـرائیـل گـفـت:(مـن انـصـارى الى اللّه قال الحواریون نحن انصار اللّه امنا باللّه و اشهد بانا مسلمون).

مـؤ لف : ایـن روایـت هر چند در تفسیر آیه آل عمران وارد شده ، ولى درباره آیه مورد بحث نیز فائده مى دهد.

و در الدر المـنـثـور اسـت کـه ابـن اسـحاق و ابن سعد از عبداللّه بن ابى بکر بن محمد بن عـمـرو بـن حزم روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم)به آن چـنـد نـفـرى کـه در عـقـبـه دیـدارش کـردنـد فـرمـود:از بـیـن خـود دوازده نفر را به عنوان کـفـیـل قـوم خـود بـه مـن مـعـرفـى کـنـیـد، هـمـان طـور کـه حـواریـون عـیـسـى بـن مـریـم کفیل قوم خود بودند.