background
يَوْمَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ
روزى كه نيرنگشان به هيچ‌وجه به كارشان نيايد و حمايت نيابند.
آیه 46 سوره الطُّور

بیان آیات

ایـن آیـات ، سـوره را خـتـم مـى کـنـد، و در آن رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسلم) رادستور مى دهد که مکذبین را به حال خودشان واگذارد و متعرض ایشان نشود،

و در بـرابـر حـکـم پـروردگـار خـود صـبـر کـنـد و او را بـا حـمد تسبیح گوید. و در عین حـال در بـیـن این مطالب مکذبین را تهدید مى کند به همان عذابى که در آغاز سوره با آن تهدید مى کرد، و آن عبارت بود از عذابى واقع که دافعى برایش نیست ، و در این آیات ، یک تهدید دیگر هم بر آن تهدید اضافه کرده براى ستمکاران .

فذرهم حتى یلاقوا یومهم الذى فیه یصعقون

کـلمـه(ذرهـم)امـر اسـت ، و مـعـنـاى(اتـرکـهـم)را مـى دهـد، یـعـنـى رهایشان کن ، و فعل مذکور فعلى است که از میان همه مشتقاتى که یک ماده دارد-یعنى ماضى و مضارع و امـر و نـهـى و جـحـد و نـفـى و اسـتـفـهـام و اسـم فـاعـل و اسـم مـفـعـول-تـنـهـا مـضـارع و امـر دارد، و بـقـیـه را نـدارد، و کـلمـه(یـصـعـقـون)، مجهول مضارع از مصدر(اصعاق) به معناى میراندن است .

بـعـضـى هـم گـفته اند: ثلاثى مجرد آن یعنى(صعق) نیز معناى میراندن را مى دهد، و کلمه مورد بحث از همین ثلاثى مجرد است .
تـــوضـــیـــحـــى دربــاره تـهـدیـد مـکـذبین در آیه :(فذرهم حتى یلاقوا یومهم الذى فیهیصعقون)

خـداى سـبـحـان بـعـد از آنکه مکذبین دعوتش را به عذابى واقع و بدون شک انذار کرد، و تـمـامى عذرهایى که مى آورند و یا ممکن بود آنها را بهانه قرار دهند ردنمود، و نیز بعد از آنـکـه بـه رسـول گـرامـیـش فـرمـود:ایـنـان در اصـرار بـر بـاطـل بـه حـدى رسیده اند که اگر آیت حق را به چشم ببینند باز هم مى کنند، اینک در این آیـه بـه آن جـنـاب دسـتـور مـى دهـد رهـایـشـان کـنـد و بـه حـال خـودشـان وابـگـذارد، و ایـن خـود بـه طور کنایه تهدیدى است به این اگر به همین حال بمانند عذاب شاملشان خواهد شد.

و مـراد از یـومـى کـه در آن یـوم هـلاک مى شوند، روز نفخه صور است که تمامى موجودات زنـده در آسـمـانها و زمین مى میرند، و خود یکى از علامتهاى قیامت است ، همچنان که در جایى دیگر فرموده :(و نفخ فى الصور فصعق من فى السموات و من فى الارض).

مـؤ یـد ایـن مـعـنـا آیـه بـعـدى اسـت که مى فرماید:(یوم لا یغنى عنهم کیدهم شیئا و لا هم یـنـصـرون -روزى کـه کـیـدشـان کـارى بـرایـشـان نـمى سازد و هیچ کس هم ندارند که یاریشان کند) چون به درد نخوردن کید، و نیز یاور نداشتن از خواص روز قیامت است که در آن روز تمامى سببها از کار مى افتند، و امر در آن روز تنها به دست خدا است .

بـعـضـى از مـفسرین به این آیه اشکال کرده اند که در روز نفخه صور کسانى مى میرند کـه زنـده باشند، و مکذبین معاصر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) آن روز زنده نیستند تا بمیرند.

جـواب این اشکال این است که در آن روز همه زندگان در زمین و در عالم برزخ مى میرند، و این مکذبین در آن روز اگر روى زمین زنده نیستند در عالم برزخ زنده هستند.

عـلاوه بـر ایـن مـمـکـن اسـت ضـمـیر در(یصعقون) را به زندگان آن روز برگردانیم وتهدید را عبارت بدانیم از عذابى که در همین دنیا بر سرشان آمد.
بـعـضـى هـم گـفـتـه انـد:(مـراد از ایـن روز، روز بـدر اسـت)، ولى ایـن احتمال بعید است .

بعضى دیگر گفته اند:(مراد از آن ، روز مرگ است).

ایـن نـیـز درسـت نیست ، زیرا با سیاق آیه که ظاهر است در تهدید به همان عذابى که در اول سـوره تـهـدیـد کـرده بـود کـه همان عذاب روز قیامت باشد نمى سازد، و نمى توانیم بگوییم مراد از آن عذاب روز مرگ است .

و انّ للّذین ظلموا عذابا دون ذلک و لکنّ اکثرهم لا یعلمون

بـعید نیست که مراد از(عذاب غیر از آن عذاب)، عذاب قبر باشد و جمله(و لکن اکثرهم لا یـعـلمـون)اشـعـارى دارد بـه ایـن کـه در بـین کفار و مکذبین کسانى بوده اند که به حقانیت دعوت اسلام و به این که ستمکاران عذاب دارند، آگاه بودند، و لیکن در عین آگاهى ، بر کفر و تکذیب خود اصرار مى ورزیدند، این بود نظر ما درباره عذاب دیگر.

بـعـضـى هـم گـفـتـه انـد: مـراد از آن عـذاب روز بـدر اسـت ؛ و لیـکـن ذیـل آیـه کـه مـى فـرماید: بیشترشان نمى دانند آنطور که باید با این تفسیر سازگار نـیـسـت ؛(بـراى ایـن کـه از کـفـار هـیـچ کـس نمى دانست جنگ بدرى پیش مى آید و فلانى و فلانى کشته مى شوند).
امـــر بـــه پـــیـــامـــبـــر(ص) بـه صبر(و اصبر لحکم ربک) و تاءکید آن به اینکه فرمود:(فانک باعیننا)

و اصبر لحکم ربّک فانّک باعیننا

ایـن آیـه عـطف است به جمله(فذرهم)و از ظاهر سیاق بر مى آید که مراد از حکم ، حکم خـداى تـعـالى دربـاره مـکـذبین است که ایشان را مهلت داد و بر دلهایشان مهر نهاد، و حکم خـداى تـعالى درباره رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم)که ماءمورش کرده مردم را بـه سـوى حـق دعـوت کند، دعوتى مستلزم تحمل اذیت ها و آزارها است در راه خدا، پس مراد از این که فرمود:

(فانّک باعیننا) این است که : تو زیر نظر ما هستى ، ما تو را مى بینیم به طورى هیچ چـیـزى از حـالت بـر مـا پـوشـیـده نـیـسـت و مـا از تـو غـافـل نـیـسـتـیـم . پـس ایـن کـه دسـتـور بـه صـبـر را بـا چـنـیـن بـیـانـى تعلیل کرده ، در حقیقت آن دستور را تاءکید و آن خطاب را تشدید مى کند.
بعضى هم گفته اند:(مراد از جمله(فانّک باعیننا) این است که تو در حفظ و حراست مایى ؛ چـون کـلمـه(عـیـن چـشـم) بـه طـور مـجـاز و کـنـایـه در حـفـظ استعمال مى شود).
ولى بـعـیـد نیست که معناى قبلى با سیاق مناسب تر باشد(چون از زمینه کلام بر مى آید کـه اذیـت و آزار حـتـمى و قهرى است ، و به همین جهت فرموده :(صبر کن) و اگر خداى تعالى او را از اذیت دشمن حفظ مى کرد، دیگر امر صبر آنطور که باید معنا نمى داشت).
وجـــود مـــتـــعـــدد در مـــعـــنـــاى آیـــه :(و ســـبـــح بـــحـــمـــد ربـــک حـــیــن تـقـوم و مـناللیل فسبحه و ادبار النجوم)

و سبّح بحمد ربّک حین تقوم و من اللّیل فسبّحه و ادبار النّجوم

حـرف(بـاء) در جـمـله(بـحمد ربّک) باء مصاحبت است ، و آیه را چننن معنا مى دهد: و پـروردگـارت را تـسـبیح گوى ، و او را منزه بدار، اما در حالى تسبیحت مقارن با حمد خدا باشد.

و مـراد از جـمـله(حـیـن تـقـوم) -بـه قـول بـعـضى- هنگام برخاستن از خوابست .و بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه انـد:مـنـظـور بـرخـاسـتـن از خـواب قـیـلوله ، یـعـنـى خـواب قـبـل از ظـهر است ، و در نتیجه منظور از تسبیح در هنگامى که از خواب برمى خیزى ، نماز ظـهـر خـواهـد بـود. بعضى دیگر گفته اند:مراد از قیام در آیه ، برخاستن از مجلس است ، بـعـضـى گـفـتـه اند: مراد مطلق برخاستن است . و بعضى دیگر گفته اند:مراد برخاستن بـراى نـمـاز واجـب اسـت. بـعـضـى هم گفته اند: مراد از آن برخاستن براى هر نماز است .بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه انـد:مـراد از آن ، دو رکـعـت نـافـله نـمـاز صـبـح اسـت کـه قـبـل از نـمـاز آن را مـى خـوانـنـد.و ایـن هـفـت قـول اسـت کـه مـرحـوم طـبـرسـى آن را نقل کرده.

(ومن اللّیل فسبّحه) - یعنى در پاره اى از شب ، پروردگار خود را تسبیح گوى . و مراد از این تسبیح نماز شب است . و بعضى هم گفته اند: مراد از آن نماز مغرب و عشاء است .

(و ادبـار النـّجوم) - بعضى گفته اند:مراد از این جمله ، وقت ادبار نجوم است ، و آن هـنـگـامـى اسـت کـه سـتـارگـان در اثر روشنى صبح از نظر ناپدید مى شوند، و مراد از تـسـبـیـح در ایـن هـنـگـام دو رکـعـت نـمـاز مـسـتـحـبـى اسـت کـه قـبـل از نـمـاز صـبـح خوانده مى شود. بعضى گفته اند: مراد از آن ، خود نماز صبح است .بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه انـد: مـراد این است که صبح و شام و بدون غفلت خداى تعالى را تسبیح گوید.

بحث روایتى

(روایاتى درباره مراد از آیه :(و سبح بحمد ربک حین تقوم ...)
در تفسیر قمى در ذیل جمله(و سبّح بحمد ربّک حین تقوم) آمده که امام فرمود: منظور از آن ، تسبیح در نماز شب ، و منظور از جمله(فسبّحه) خود نماز شب است .
مـؤ لف : ایـن مـعـنـا در مـجـمع البیان از زرارة و حمران و محمدبن مسلم از امام باقر و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده .
و نـیز در همان کتاب به سند خود از حضرت رضا(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: مـنـظور از ادبار سجود، چهار رکعت نافله اى است که بعد از نماز مغرب خوانده مى شود، و مـنـظـور از ادبـار نـجـوم دو رکـعـت نـافـله اى اسـت کـه قبل از نماز صبح خوانده مى شود.
مـؤ لف : ذیـل ایـن روایـت در مـجـمع البیان از امام باقر و امام صادق(علیه السلام) آمده و قمى هم آن را به سند خود از زراره از امام باقر(علیه السلام) آورده است .
و از طـرق اهـل سـنـت هـم در عـده اى از روایـات آمـده کـه : رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم) هر وقت از جاى خود برمى خاست خدا را حمد و تسبیح مى کرد و مى فرمود: این کفاره مجلس است ، لیکن تفسیر بودن معنا براى آیه خیلى روشن نیست .