background
إِنَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا ۚ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ
ما اين عذاب را اندكى از شما برمى‌داريم [ولى شما] در حقيقت باز از سر مى‌گيريد.
آیه 15 سوره الدُّخَان

بیان آیات

بـعـد از آنـکـه در آیـات قـبـل فـرمـود:قـرآن کـتـابـى اسـت مـبـیـن کـه در بـهـترین شب بر رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسلم)نازل شد، تا رحمت خدا و انذارى از سوى وى بـاشـد، ایـنـک در ایـن آیـات ارتـیـاب و تـردیـد مـشـرکـیـن را در حـقـانـیت قرآن یادآور شده تـهـدیـدشـان مى کند به عذاب دنیا و عذاب روز قیامت ، و به همین منظور داستان فرستادن موسى به سوى فرعون را برایشان مثل مى آورد که فرعون و قومش او را تکذیب کردند و خداى تعالى غرقشان کرد.

و ایـن قـصـه خـالى از این اشاره نیست که خداى تعالى به زودى با بیرون کردن یاغیان قـریش از مکه ، رسولش و مؤ منین را از شر آنها نجات مى دهد، و سپس سران قریش را که به تعقیب رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) و مؤ منین برمى خیزند هلاک مى نماید.

بل هم فى شک یلعبون

ضـمـیـر جـمـع(هـم) بـه قوم رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم)برمى گردد، یـعـنـى مـردمـى کـه مـعـاصـر آن جـنـاب بـودنـد. و کـلمـه(بـل)اعراض از مطلبى است که حذف شده ، مطلبى که سیاق قبلى مى فهماند چیست ، و تـقـدیـرش ایـن اسـت کـه(ایـشـان بـا ایـن حـرفـهـا، یـعـنـى رسـالت رسول و اوصاف کتابى که بر او نازل شده صاحب یقین و داراى ایمان نمى شوند، بلکه هـمـچـنـان در شـک و ریـب مـى مـانند، و سرگرم بازى با اشتغالات دنیوى خود هستند).این نـظـریـه مـا بـود در معناى(بل)، ولى زمخشرى گفته : این کلمه اعراض ‍ از جمله(ان کنتم موقنین) است .

فارتقب یوم تاتى السماء بدخان مبین یغشى الناس)

کـلمـه(فارتقب) امر از باب(ارتقاب) است ، و ارتقاب به معناى انتظار است . مى فـرماید: منتظر روزى باش که آسمان دودى آشکار بیاورد. و این تهدیدى است به عذابى که از هر سو مردم را فرا مى گیرد.
اقـــوال مـخـتـلف مـفـسـریـن دربـاره عذاب دخان(فارتقب یوم تاءتى السماء بدخان مبین ...)

مفسرین در اینکه منظور از این عذاب چیست اختلاف کرده اند:

بعضى گفته اند: مراد همان قحطى است که اهل مکه بدان مبتلا شدند، چون بعد از آنکه بر کـفـر خـود و بر آزار رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) و مؤ منین اصرار ورزیدند، رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) نفرینشان کرد و عرضه داشت :بار الها آنها را بـه قـحـطـیـى نـظـیـر قـحـطـى زمـان یـوسـف گـرفـتـارشـان فـرمـا. بدنبال این نفرین دیگر زمین گیاه نرویانید، و قریش به قحطى شدیدى دچار شدند، به طورى که افراد از شدت گرسنگى گویى دودى جلو چشمشان را گرفته و آسمان را پر از دود مـى دیـدنـد.و بـراى سـد جـوع مـردار و اسـتـخـوان مـى خـوردنـد، تـا آنـکـه نـزد رسـول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) رفته ، عرضه داشتند: اى محمد!تو آمده اى تا بـشـر را بـه صـله رحـم دعـوت کـنى ، اینک قوم تو و ارحامت دارند مى میرند، و آنگاه وعده دادنـد کـه اگـر ایـن گـرانـى و قـحـطـى بـرطـرف شـود بـه وى ایـمان خواهند آورد. پس رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم)دعـا کرد و از خدا خواست تا نعمت را بر آنان فـراخ و فـراوان کـنـد، و خـدا هـم دعایش را مستجاب نمود. اما مردم دوباره به کفر قبلیشان برگشته ، عهد خود بشکستند.

بعضى دیگر گفته اند:دخان مذکور در این آیه از علامتهاى قیامت است که هنوز محقق نشده ، و قـبـل از قـیـام قـیـامـت مـحـقـق مـى شـود.و دود در گـوشـهـاى مـردم داخـل مـى شـود، بـه طورى که سرهایشان مانند سر گوسفند بریان مى گردد، اما مؤ منین تـنـهـا دچـار زکـام مى شوند، و زمین تمامیش مانند خانه اى بدون روزنه مى شود که در آن آتـش افـروخـتـه و دود بـه راه انـداخـتـه بـاشـنـد. زمـیـن چهل روز چنین حالتى به خود مى گیرد.

بـعـضـى هـم چه بسا گفته باشند که : مراد از روزى که دود بیاورد، روز فتح مکه است ، که لشکر اسلام وارد آن شد، و دود اجاقهایشان فضاى مکه را پر کرد، و تاریک ساخت .
و چـه بـسـا بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه بـاشـنـد: مـراد از آن ، روز قـیـامـت اسـت ، و ایـن دو قـول یـعـنـى قـول سـوم و چـهـارم بـه طـورى کـه مـلاحـظـه مـى فـرمـایـیـد چـنـدان قابل قبول نیست .
(یغشى الناس) - یعنى دودى است که از هر طرف بر مردم احاطه مى یابد. و مراد از(نـاس) بـنـا بـر قـول اول ، اهـل مـکـه ، و بـنـابـر قول دوم عموم مردم است .

هذا عذاب الیم ربنا اکشف عنا العذاب انا مؤ منون

این جمله حکایت گفتار مردمى است که دچار عذاب دخان شدند، و معنایش این است که در آن روز که آسمان دودى آشکارا مى آورد، مردم مى گویند:پروردگارا این عذاب را از ما بردار که ایـمـان خـواهـیـم آورد. و در ایـن گـفـتار خود، هم به ربوبیت خدا اعتراف مى کنند و هم اظهار ایمان مى کنند که ما به این دعوت حقت ایمان مى آوریم .

انى لهم الذکرى و قد جاءهم رسول مبین

یـعـنـى از کـجـا مـى تـوانـنـد مـتـذکـر شوند، و به حق اعتراف کنند، در حالى که این حق را رسـولى آشـکـارا آورد، و مـع ذلک بـه آن ایمان نمى آورند، رسولىکه رسالتش بسیار روشـن بـود و جـاى هـیـچ شـکـى در آن نـبـود.و خـلاصـه ایـن آیـه شـریـفـه بـه رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسلم) اعلام مى دارد که اینان در وعده اى که مى دهند راست نمى گویند.

ثم تولوا عنه و قالوا معلم مجنون

کـلمـه(تـولوا)جـمـع مـاضـى از مـصدر(تولى) است ، که به معناى پشت کردن و اعـراض اسـت . و ضمیر در(عنه) به رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) برمى گردد. و جمله(معلم مجنون) دو خبر است براى مبتدائى که حذف شده ، و تقدیرش(هو مـعـلم و مـجـنـون) اسـت .و مـعـنـایـش ایـن اسـت کـه: سـپـس از رسول اعراض کرده گفتند: او(معلم) است ، یعنى دیگران یادش داده اند(و مجنون) اسـت یـعنى جن او را آسیب زده .پس هم به آن جناب تهمت زدند که دیگران یادش داده اند، و او بـه دروغ سـخـنـان خـود را بـه خـدا نسبت مى دهد، همچنان که در آیه(و لقد نعلم انهم یـقـولون انـمـا یـعـلمـه)بـشـر نـیـز ایـن تـهـمـت را نـقـل کـرده ، و هـم ایـنـکـه تـهـمـت زدنـد کـه جـن بـه عـقـل او آسـیب رسانده و در نتیجه عقلش اختلال یافته.

انا کاشفوا العذاب قلیلا انکم عائدون

یـعـنى ما عذاب را براى مدتى برمى داریم و لیکن شما ایمان نخواهید آورد، و دوباره به کـفـر خـود بـرمى گردید و تکذیب خود را از سر مى گیرید. البته این در صورتى است که قول اول در تفسیر آیه(یوم تاتى السماء بدخان مبین)را اختیار کنیم که مى گفت مـنـظـور از دخـان ، عـذاب مـشـرکـیـن در روز فـتح مکه است ، و این آیه مانند جمله(انى لهم الذکرى ...) صدق گفتار و وعده مشرکین را رد مى کند، و این رد را تاءکید مى نماید.

و امـا بـنـا بر قول دوم که منظور از(دخان) یکى از علامتهاى نزدیک قیامت بود معنایى کـه از آیـه نـزدیـک تر به ذهن باشد این است که : شما به سوى عذاب روز قیامت برمى گردید.

یوم نبطش البطشه الکبرى انا منتقمون

کلمه(بطش) به طورى که راغب گفته - به معناى چیزى را با صولت گرفتن است . و مـنـظـور از(روزى کـه خـدا کـفـار بـه بـطشى بزرگ بطش مى کند) بنابر تفسیر اول آیه(یوم تاتى السماء بدخان مبین) روز جنگ بدر است ، که خدا کفار را هلاک کرد. و بـنـا بر تفسیر دوم ، روز قیامت است . و چه بسا توصیف(بطشه) با کلمه(کبرى) مؤ ید همین تفسیر دوم باشد، چون این توصیف ، بطشه را بطشه اى معرفى مى کند که بـزرگتر از آن تصور نمى شود، و چنین بطشه اى همان بطشه روز قیامت است که عذابش از هـر عـذابـى سـخـت تـر است ، همچنان که قرآن کریم فرموده:(فیعذبه اللّه العذاب الاکـبـر کـمـا) اینکه پاداش قیامت هم بزرگترین پاداش است ، و در آن باره مى فرماید :(و لاجر الاخره اکبر).

بـــیـــان آیـات مـربـوط بـه امتحان و ابتلاى قوم فرعون و بعث موسى(ع) به سوى آنان

و لقد فتنا قبلهم قوم فرعون و جاءهم رسول کریم

کـلمـه(فتنا) ماضى از مصدر(فتنه) است . و(فتنه)به معناى امتحان و ابتلاء اسـت تـا بـه وسـیـله آن حـقـیـقـت آن چـیـزى کـه مـورد امـتـحـان واقـع شـده روشـن گـردد. و(رسـول کریم) موسى(علیه السلام) است(کریم) کسى را گویند که متصف به خـصـال حمیده باشد. راغب مى گوید:لفظ کریم چون صفت خداى عزّوجلّ قرار گیرد نامى از احـسـان و انعام هاى روشن او مى شود، همچنان که در آیه(ان ربى غنى کریم) واقع شـده .و چـون صـفـت انـسـانـى قـرار گـیـرد اسـم مـى شـود بـراى اخـلاق و افـعـال پسندیده که به وسیله عمل ظاهرى جلوه مى کند.البته کسى را کریم نمى گویند مـگـر وقـتـى که عملى حاکى از کرامت نفسش از او سر بزند. و نیز گفته :هر چیزى که در نـوع خودش شرافتى داشته باشد آن را هم کریم مى گویند و از این بابت است که خداى سـبـحـان مى فرماید:(و انبتنا فیها من کل زوج کریم)، و نیز مى فرماید:(و زروع و مقام کریم)،(انه لقرآن کریم)،(و قل لهما قولا کریما).

ان ادوا الى عباد اللّه انى لکم رسول امین

ایـن آیـه تـفـسـیـرى اسـت بـراى آمـدن رسـول در جـمـله(و جـاءهـم رسـول کـریـم) چـون مـعـناى(آمدن رسول) تبلیغ رسالت است ، نه اینکه از جایى بـیـاید.و از جمله پیامهاى الهى و رسالت هاى موسى به فرعون و قوم او یکى این بوده کـه بـنـى اسـرائیـل را به دست موسى بسپارند. و از آزار و شکنجه آنان دست بردارند. و مـراد از کـلمه(عباد اللّه)همان بنى اسرائیل است ، و اگر از آنان این طور تعبیر کرده بـراى ایـن بـوده کـه هـم نـسـبـت بـه آنان اظهار ترحمى کرده باشد، و هم به فرعونیان فـهـمـانـدهبـاشـد کـه اسـتـکـبـارى کـه نـسـبـت بـه بـنـى اسرائیل مى کنید، و تعدى و تجاوزى که به حقوق آنان روا مى دارید خود استکبار بر خدا است ، براى اینکه بنى اسرائیل بندگان خدایند.

و در جـمـله(انـى لکـم رسـول امـیـن)کـه مـوسـى خود را به امانت توصیف مى کند، این احـتـمـال دفـع شـده کـه:مـبـادا در رسـالتـش خـیـانـت کـنـد و مـاءمـور نـجـات بـنـى اسرائیل از سیطره فرعونیان و بیرون کردن آنان از سرزمین فرعونیان نباشد، و از پیش خـود ایـن ادعـاهـا را کـنـد.هـمـچـنـان کـه بـنـا بـه حـکـایـت قـرآن ، فـرعـون ایـن احـتـمال را در ذهن قومش تقویت مى کرد و به بزرگان قوم خود مى گفت:(ان هذا لساحر علیم یرید ان یخرجکم من ارضکم بسحره .)

بـعـضـى از مـفـسـریـن گـفته اند: کلمه(عباد اللّه) ندایى است به فرعون و قومش ، و تـقـدیـرش(ان ادوا الى مـا آمـرکـم بـه یا عباد اللّه) مى باشد، یعنى اى بندگان خدا آنـچـه دسـتـورتـان مى دهم عمل کنید. لیکن این تفسیر خیلى مناسب نیست . چون کلمات زیادى تقدیر گرفته شده که خلاف ظاهر است .

و ان لا تعلوا على اللّه انى آتیکم بسلطان مبین

یعنى با تکذیب رسالت من و اعراض از آنچه خدا دستورتان مى دهد بر خدا تجبر و تکبر مـکـنـیـد، چـون تـکـذیـب یـک رسـول در رسـالتـش اسـتـعـلاء و تـجـبـر بر کسى است که آن رسـول را فـرسـتـاده.و دلیـل بـر ایـنـکـه مـراد ایـن اسـت ، تـعـلیـل نـهى مذکور است با جمله(انى آتیکم بسلطان مبین) چون معناى این جمله این است که آیات و یا معجزاتى که من آورده ام دلالتش بر نبوت و رسالت من بارز و روشن است .

بعضى از مفسرین گفته اند: در این جمله فصاحت و شیرینى تعبیر به کار رفته ، چون از یک سو بین اداء رسالت و امانت جمع کرده ، و از سوى دیگر بین علو و سلطان .

و عذت بربى و ربکم ان ترجمون

یعنى من به خداى تعالى پناه مى برم از اینکه مرا سنگسار کنید، و نتیجه این پناهندگى من این است که شما قادر نیستید که سنگسارم کنید.ظاهرا این جمله اشاره باشد به تاءمینى کـه پـروردگـارش بـه او داده بـود، چـون قـبـل از آنـکه موسى(علیه السلام) به سوى فرعونیان روانه شود، به حکایت قرآن که فرموده(قالا ربنا اننا نخاف ان یفرط علینا او ان یطغى قال لا تخافا اننى معکما اسمع و ارى)خداوند او را مطمئن کرده بود، چه در ایـن آیـه مـوسـى و هـارون عـرضـه داشـتند: ما مى ترسیم فرعون به ما تجاوز کند، و یا طغیان بورزد، خداى تعالى فرمود: نترسید که من با شما هستم ، و هر چه شما بشنوید و ببینید مى شنوم و مى بینم .

بـا بـیـانـى کـه گـذشـت ایـن مـعـنـا روشن شد که گفتار بعضى از مفسرین که گفته اند:(پـنـاه بـردن مـوسـى بـه خـدا قـبـل از آن بوده که خداى تعالى با جمله(فلا یصلون الیکما) خبر از ناتوانى آنها به رجم موسى بدهد) سخن درستى نیست .

و ان لم تومنوا لى فاعتزلون

یعنى : و اگر ایمان نمى آورید پس از من کناره گیرى کنید، نه دوستى کنید، و نه دشمنى ، نـه بـه خـیـر مـتـعـرض مـن شـویـد، و نـه بـه شر. بعضى از مفسرین گفته اند: مراد از(فـاعـتـزلون) ایـن اسـت کـه از من دور شوید و با من رابطه نداشته باشید. ولى این معناى بعیدى است .

فدعا ربه ان هولاء قوم مجرمون

یـعـنـى مـوسى پروردگار خود را خواند که: خدایا این قوم مردمى مجرمند. و در این دعایش عـلت آن را مـجرم بودن آنها معرفى مى کند، جرمى که بخاطر آن مستحق هلاکت بودند، ولى در ایـن جمله نیامده که از خدا چه خواسته است ، ولى از جمله بعدى که پاسخ خداى تعالى به موسى است ، فهمیده مى شود که وى درخواست هلاکت ایشان را کرده .

فاسر بعبادى لیلا انکم متبعون

کـلمـه(اسـر) امـر از مـصدر(اسراء) است که به معناى سیر شبانه است ، در نتیجه کـلمـه(لیـلا) تاءکید و تصریح به معناى آن کلمه است . و منظور از کلمه(عبادى)بـنـى اسـرائیـل اسـت.و مـعـنـاى جـمـله(انـکـم مـتـبـعـون) ایـن اسـت کـه :هـمـیـن که بنى اسـرائیـل را شـبـانه حرکت دهى فرعونیان تعقیبتان خواهند کرد. و این جمله در حقیقت جمله اى استینافى است ، که منظور از ذکر آن فقط پیشگویى حادثه اى است که به زودى بعد از اسراء واقع مى شود.

و در ایـن آیـه بـا حـذف کـلمـاتـى ایـجـاز بـه کار رفته و تقدیر کلام چنین است :(اسر بعبادى لیلا انکم متبعون یتبعکم فرعون و جنوده شبانه بندگان مرا در شب حرکت بده که شما تعقیب خواهید شد، فرعون و لشکریانش شما را تعقیب خواهند کرد).

و اترک البحر رهوا انهم جند مغرقون

راغب در مفردات گفته : کلمه(رهوا) به معناى(ساکنا) است . و معناى جمله(و اترک البحر رهوا) این است که از دریا به آرامش بگذر. بعضى گفته اند: کلمه(رهو) به مـعـنـاى وسـعـت راه اسـت . و ایـن مـعـنـا صـحـیـح اسـت . و جـمـله(انـهـم جـنـد مـغـرقـون) تعلیل جمله(و اترک البحر رهوا) است .

و در ایـن کـلام حـذف و ایجاز به کار رفته و تقدیر آن چنین است :(فاسر بعبادى لیلا یـتـبعکم فرعون و جنوده حتى اذا بلغتم البحر فاضر به بعصاک لینفتح طریق لجوازکم فجاوزوه و اترکه ساکنا او مفتوحا على حاله فیدخلونه طمعا فى ادراککم فهم جند مغرقون اى مـوسـى بـنـدگـان مـرا شـبـانـه حـرکـت بـده تـا فـرعون و لشکریانش به تعقیب شما بـرخـیزند، شما به دریا مى رسید، با عصا به دریا بزن تا راهى براى عبورتان باز شـود، هـمـیـن کـه از دریـا گـذشـتـى ، آب را هـمـچـنـان سـاکـن و یـا هـمـچـنـان بـاز و بـه حـال خـود بـگـذار تـا فـرعـونـیـان بـرسـنـد، و بـه امـیـد رسـیـدن بـه بـنـى اسرائیل داخل دریا شده همگى غرق شوند).

کم ترکوا من جنات و عیون و زروع و مقام کریم و نعمه کانوا فیها فاکهین کذلک

کـلمـه(کـم) تـکثیر را افاده مى کند، و به جمله چنین معنا مى دهد:(چه بسا از باغها و چـشـمـه ها و زراعتها که به جا گذاشتند). و جمله(من جنات ...) بیان چیزهایى است که بـه جـاى گـذاشتند. و منظور از(مقام کریم) قصرها و خانه هاى زیباى فرعونیان ، و منظور از(نعمه) - به فتح نون - تنعم است . و این کلمه مانند کلمه(ضربه) کـه به معناى یکبار زدن است ، یکبار تنعم را مى رساند، ولى اگر به کسره نون خوانده شـود، نوعى از تنعم را افاده مى کند، مانند کلمه(جلسه) - به کسر جیم - که به معناى نوعى نشستن است .

مفسرین کلمه(نعمه) را در این آیه تفسیر کرده اند به آنچه که وسیله تنعم است و این تـفـسیر با کلمه ترک مناسب تر است . و کلمه(فاکهین) از ماده(فکاهه) به معناى حـدیـث نـفـس گـرفـته شده ، و شاید مراد از آن در اینجا تمتع باشد، همانطور که مردم از فاکهه(انواع میوه ها) تمتع مى برند.

و کـلمه(کذلک) به قول بعضى از مفسرین به معناى(الامر کذلک مطلب از این قرار اسـت) مى باشد. بعضى دیگر گفته اند:معنایش این است که ما در باره هر که بخواهیم هـلاکـش کـنـیـم این چنین عمل مى کنیم. و بعضى دیگر گفته اند: کلمه مذکور اشاره است به بیرون راندنى که از کلام سابق استفاده مى شد، و معنایش این است که ما این طور ایشان را از مصر بیرون راندیم .

ممکن هم هست کلمه(کذلک) حال باشد از مفعول کلمه(ترکوا) که حذف شده و معنایش این است که : بسیارى از چیزها را به حال خود ترک کردند و رفتند - و خدا داناتر است .

و اورثناها قوما اخرین

ضـمـیـر(ها) به مفعول(ترکوا) که گفتیم حذف شده و با جمله(من جنات) بیان شده برمى گردد، و معناى جمله روشن است .

فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین

نـه آسـمـان بـه حـال آنـان گـریه کرد و نه زمین و نه خدا مهلتشان داد. منظور از گریه کردن آسمان و زمین بر چیزى که فوت شده کنایه از این است که آسمان و زمین از فوت و نابودى آن تغییر حالت نمى دهند و متاءثر نمى شوند.و در آیه مورد بحث هم کنایه است از ایـنـکـه هـلاکت قوم فرعون هیچ اهمیتى براى خدا نداشت ، چون در درگاه خدا خوار و بى مقدار بودند. و به همین جهت هلاکتشان هیچ اثرى در عالم نداشت .

و جمله(و ما کانوا منظرین) کنایه است از سرعت جریان قضاى الهى و قهر ربوبى در بـاره آنـان ، و ایـنکه هیچ مانعى جلو این جریان را نگرفت ، و هیچ چیزى چاره آن را نکرد و آن را بر طرف نساخت تا به وسیله یکى از این امور تاءخیرى در قضاى الهى رخ دهد.

و لقد نجینا بنى اسرائیل من العذاب المهین

مـا بـنـى اسـرائیـل را از عـذاب خـوار کـننده نجات دادیم ، که عبارت است از اسارت در دست فرعونیان که فرزندانشان را سر مى بریدند، و زنان و دختران را زنده مى گذاشتند، و نیز بلاهاى دیگر.

من فرعون انه کان عالیا من المسرفین

جـمـله(مـن فـرعـون)بـدل اسـت از جـمـله(مـن العـذاب) حال یا به اینکه مضافى از آن حذف شده که تقدیرش(من عذاب فرعون)بوده ، و یا ایـنـکـه چـیـزى حذف نشده و خود فرعون براى مبالغه عین عذاب قرار داده شده و معناى جمله(انـه کـان عـالیـا مـن المـسـرفـیـن) ایـن اسـت کـه :فـرعـون مـردى مـتـکـبـر و از اهل اسراف و تجاوز از حد بود.

و لقد اخترناهم على علم على العالمین

یـعـنى ما بنى اسرائیل را با علمى که به استحقاق آنان داشتیم ، برگزیدیم . و این معنا از سیاق فهمیده مى شود.

مقصود از اختیار بنى اسرائیل بر عالمین

و مـراد از(عـالمـیـن) تـمـامى امت هاى عالم است . البته این در صورتى است که مراد از(اختیار)اختیار از بعضى جهات باشد، مانند زیاد داشتن انبیاء، چون آنها از سایر امت ها انـبـیـاء بـیـشـتـرى داشـتـنـد.و نـیـز ایـن امـتیاز را داشتند که سالهایى طولانى در بیابان سرگردان شدند، و در طول آن مدت ابر آسمان برایشان سایه مى افکند، و طعامشان(من) و مـیـوه شـان(سـلوى)بـود، و امـتـیـازاتـى دیـگـر از ایـن قبیل.

و امـا اگـر اخـتـیـار از تـمـامـى جـهـات بـاشـد در ایـن صـورت مـنـظـور از(عـالمـیـن)اهـل زمـانـه خـود آنـهـا مـى بـاشـد.چـون بـطـور مـسـلم بـنـى اسرائیل بر امت اسلام برترى ندارند، براى اینکه امت اسلام به حکم آیه شریفه(کنتم خـیـر امـه اخـرجـت للنـاس)و نـیـز آیـه شـریـفـه(هـو اجـتـبـیـکـم و مـا جعل علیکم فى الدین من حرج) بر تمامى امت هاى عالم برترى و فضیلت دارد.

و آتیناهم من الایات ما فیه بلاء مبین

.

کـلمـه(بـلاء) بـه مـعـناى آزمایش و امتحان است ، و معناى آیه این است که : ما از آیات و مـعـجـزات نـمونه هایى به بنى اسرائیل دادیم که در آنها امتحانى روشن بود. و خلاصه مـعـجـزاتـى بـراى آنـان آوردیـم کـه نـمـونه اش در هیچ امتى نبود، و به همین جهت امت بنى اسرائیل آزمایشى روشن شدند.
بـعـضـى از مفسرین گفته اند: در این آیه اشاره اى است به این که غیر از آن معجزات امور دیگرى هم بوده که در آزمودن بنى اسرائیل نظیر معجزه بوده است .

و در ایـن کـه در ذیـل ایـن مـاجـرا چـهـار آیـه را آورده کـه از جـمـله(و لقـد نـجـیـنـا بـنـى اسرائیل) شروع شده ، و به جمله(بلاء مبین) ختم مى شود، نوعى دلخوشى است که بـه رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم)مـى دهد، و اشاره مى کند به اینکه خداى تـعـالى بـه زودى او و مـؤ مـنـیـن به او را از فراعنه مکه نجات مى دهد، و بر کفار برمى گـزیـنـد، و زمـیـن را در اخـتـیـارشـان قـرار مـى دهـد، تـا بـبـیـنـد کـه چـگـونـه عمل مى کنند.

بحث روایتى

(روایاتى درباره عذاب دخان ، و گرییدن زمین و آسمان)

از جـوامـع الجامع نقل شده که در تفسیر آیه(فارتقب یوم تاتى السماء بدخان مبین)گـفـتـه اسـت کـه در مـعـنـاى دخـان اخـتـلاف شـده ، بـعـضـى گـفـتـه انـد:دودى اسـت قـبـل از قـیام قیامت از آسمان مى آید و داخل گوشهاى کفار مى شود، به طورى که سر آنها مـانـنـد سـر کـبـاب شـده مـى شـود، ولى مـؤ منین از آن دود تنها دچار حالتى نظیر زکام مى گـردنـد، و روى زمـین با همه وسعتش مانند اطاقى در بسته مى شود که در آن کاه دود کرده باشند، و این وضع تا چهل روز ادامه مى یابد - این معنا از على و ابن عباس و حسن روایت شده .

مـؤ لف : ایـن حـدیـث را الدر المـنـثـور هـم از هـمـان نـامـبـردگـان نـقـل کـرده . و نـیـز از حـذیـفـه بـن یـمـان و ابـى سـعـیـد خـدرى از رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم)، و نـیـز از ابـن عـمـر بـدون ذکـر نـام رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) آورده است .
و در تـفـسـیـر قـمـى در ذیـل هـمـیـن آیـه گـفـتـه اسـت : ایـن در وقـتـى اسـت کـه اهل رجعت از قبور درآیند، در آن روز تمامى مردم در ظلمت فرو مى روند، و مى گویند که این عذاب الیمى است ، پروردگارا این عذاب را از ما برطرف کن که ما داراى ایمانیم .
و در مـجـمـع البـیان آمده که زراره بن اعین از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که آن جـنـاب فـرمـود: آسـمـان بـر یـحـیـى پـسـر زکـریـا و بـر حـسین بن على(علیهماالسلام) چـهـل روز گـریـه کـرد. عـرضـه داشتم گریه آسمان چه بود؟ فرمود آفتاب با سرخى طلوع مى کرد، و با سرخى هم غروب مى نمود.

و در الدر المنثور است که ابن ابى حاتم از عبید المکتب از ابراهیم روایت کرده که گفت :از روزى کـه دنـیـا خـلق شـده آسـمـان نـگـریـسـتـه ، مـگـر بـه حـال دو نـفـر.شـخـصـى از عـبـیـد پـرسـیـد آیـا جـز ایـن اسـت کـه آسـمـان و زمـیـن بـه حـال مؤ من مى گریند؟ گفت: این در همان محلى است که مؤ من در آنجاست ، و اعمالش از آنجا به آسمان بالا مى رود، و اما هیچ مى دانى که معناى گریستن آسمان در این آیه چیست ؟ گفت : نـه .گـفـت آسـمـان سرخ مى شود و گلگون مى گردد، و این دو نوبت شده ، یکى در آن وقـتـى که یحیى بن زکریا کشته شد، و آسمان خون ببارید، و یکى هم در وقتى که حسین بن على(علیهماالسلام) کشته شد که در آن روز نیز آسمان سرخ شد.

و در فقیه به سند خود از امام صادق(علیه السلام) روایت آورده که فرموده : وقتى مؤ من مـى مـیـرد نـقـاط مختلف زمین که مؤ من در آن نقاط خدا را عبادت مى کرده بر او مى گریند. و نـیـز از درهـاى آسـمـان آن درى کـه اعـمـالش از آن بـه سـوى بالا صعود مى کرده ، و نیز محل سجده اش بر او مى گرید.
مـؤ لف : و در ایـن مـعـنـا و در مـعـناى دو روایت سابق روایات دیگرى از طرق شیعه و طرق اهل سنت نقل شده .

و اگـر در مـعناى گریه آسمان و زمین اساس را همین ظاهر روایات قرار دهیم دیگر احتیاجى نیست به اینکه گریه آن دو را حمل کنیم بر کنایه تخییلیه .

و در تفسیر قمى در ذیل جمله(و قالوا معلم مجنون) آمده که این سخن را وقتى گفتند که دیـدنـد هـنـگـام نـزول وحـى بـه رسـول خـدا(صـلى اللّه علیه و آله وسلم) حالت غشوه و بیهوشى به او دست مى دهد، لذا گفتند او مجنون(جن زده) است .