background
أَمْرًا مِنْ عِنْدِنَا ۚ إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ
[اين‌] كارى است [كه‌] از جانب ما [صورت مى‌گيرد]. ما فرستنده [پيامبران‌] بوديم.
آیه 5 سوره الدُّخَان

بیان آیات

غرض و محتواى کلى سوره مبارکه دخان

غـرض سـوره در یـک کـلمـه خلاصه مى شود، و آن این است که مى خواهد کسانى را که به کتاب خدا شک دارند از عذاب دنیا و عذاب آخرت انذار کند.و این غرض را در این سیاق بیان مـى کـنـد کـه:قـرآن کـتـابـى اسـت روشـن کـه از نـاحـیـه خـدا نازل شده بر کسى که او به سوى مردم گسیل داشته ، تا انذارشان کند.و به این منظور نـازل کـرده تـا رحـمـتـى از او بـه بـنـدگـانـش بـاشـد.و در بـهـتـریـن شـب نـازل کـرده ، شـب قـدر کـه در آن شـب هـر امـرى بـطـور خلل ناپذیرى تقدیر مى شود.

چـیـزى کـه هـست مردم- یعنى کفار -در باره آن خود را به شک مى اندازند، و با هوى و هـوس خود بازى مى کنند، و به زودى عذابى دردناک در دنیا از هر سو ایشان را احاطه مى کـنـد، آنـگـاه بـه سـوى پـروردگـار خـود بـرمـى گـردنـد، و خـداونـد بـعـد از فصل قضاء و محاسبه دقیق با عذابى جاودانه از ایشان انتقام مى گیرد.

آنگاه براى آنان مثالى در خصوص عذاب دنیوى مى آورد و آن داستان موسى(علیه السلام) اسـت ، کـه بـه سـوى قـوم فـرعـون و بـراى نـجـات بـنـى اسـرائیـل گـسـیـل شـد، و فـرعـونـیـان او را تـکذیب کردند، و خداوند به همین جرم در دریا غرقشان کرد.

و سـپـس بـراى عـذاب دومـشـان کـه آن را انـکـار مى کردند، یعنى بازگشت به خدا در روز فـصـل قـضـا(قـیـامـت)چـنـیـن اقـامـه حـجت مى کند که: قیامت آمدنى است ، چه بخواهند و چه نخواهند. و در آخر پاره اى از اخبار قیامت را و آنچه بر سر مجرمین مى آید و آنچه از انواع عـذاب بـه آنها مى رسد، برشمرده ، قسمتى هم از ثوابهایى را که به متقین مى رسد که حاصل جمعش عبارت است از حیاتى طیب و مقامى کریم ، بیان مى کند.

و ایـن سـوره - هـمـانـطـور کـه در آغـاز ذکـر کـردیـم - در مـکـه نازل شده ، و شاهد بر این مدعاى ما سیاق آیات آن است .

حم و الکتاب المبین

(واو) در این جمله براى سوگند است . و مراد از(کتاب مبین) قرآن است .

انا انزلناه فى لیله مبارکه انا کنا منذرین

مراد از(لیله مبارکه اى که قرآن در آن نازل شده) شب قدر است ، چون از آیه شریفه(انا انزلناه فى لیله القدر) این طور استفاده مى شود.

مقصود از نزول کتاب در(شبى مبارک)

و مـنـظـور(از مبارک بودن آن شب) این است که ظرفیت خیر کثیرى را داشت ، چون برکت بـه مـعـنـاى(خـیـر کـثـیـر اسـت)، و قـرآن خـیـر کـثـیـرى اسـت کـه در آن شـب نـازل گـشـت ، و رحـمـت واسـعه اى است که دامنه اش همه خلق را گرفت ، همچنان که خودش فرموده :(و ما ادراک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر).

از ظـاهـر لفـظ آیـه چـنین برمى آید که شب مزبور یکى از شب هایى است که در روى زمین دور مـى زنـد، و از ظـاهـر جمله(فیها یفرق کل امر حکیم) با در نظر داشتن اینکه صیغه مضارع(یفرق)استمرار را مى رساند، فهمیده مى شود که شب مزبور همواره در روى کره زمـیـن تـکـرار مـى شـود.و از ظـاهـر جـمـله(شـهـر رمـضـان الذى انزل فیه القرآن)چنین برمى آید که مادامى که ماه رمضان در کره زمین تکرار مى شود، آن شـب نـیـز تـکـرار مـى شود، پس نتیجه مى گیریم که شب مزبور همه ساله تکرار مى شود، و در هر سال قمرى در ماه رمضان همان سال یک بار تکرار مى گردد.

و امـا ایـنـکـه شب قدر کدامیک از شبهاى رمضان است ؟ از آیات قرآن کریم چیزى نمى توان اسـتـفـاده کـرد، ولى در روایات تعیین شده که - ان شاء اللّه - در بحث روایتى آینده از نظر شما خواهد گذشت .

بـــیـــان عـــدم مـــنـــافـــات بـــیـــن انـــزال(نـــزول دفـــعـــى) قـــرآن وتنزیل(نزول تدریجى) آن

و مـراد از نـازل شـدن کـتـاب در شبى مبارک به طورى که از ظاهر آیه(انا انزلناه فى لیـله مبارکه) و از آیه(انا انزلناه فى لیله القدر) و از آیه(شهر رمضان الذى انـزل فـیـه القـران هـدى للنـاس و بـیـنـات مـن الهـدى و الفـرقـان)اسـتـفاده مى شود نـزول تـمـامـى قـرآن کـریـم اسـت ،(چـون در هـمـه ایـن آیـات تـعـبـیـر بـه(انزال) شده که به معناى نازل شدن یک باره است).

پس دیگر نباید اشکال شود به اینکه آیه شریفه(و قرانا فرقناه لتقراه على الناس عـلى مـکـث و نـزلنـاه تـنـزیـلا)مـى رسـانـد کـه قـرآن بـه تـدریـج نـازل شـده.و هـمـچـنـیـن آیـه(و قـال الذیـن کـفـروا لو لا نـزل عـلیـه القران جمله واحده کذلک لنثبت به فوآدک و رتلناه ترتیلا)که از ظاهر آن دو بـرمـى آیـد قـرآن بـه تـدریـج نـازل شـده ، و آیـاتى دیگر مؤ ید آن است ، مانند آیه(فاذا انزلت سوره محکمه) و آیه(و اذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الى بعض)و نـیـز آیـاتـى دیـگـر و هـمـچـنـیـن روایـات بـسـیـارى کـه مـتـضـمـن شـاءن نزول آیات است.

بـراى ایـنـکـه مـمـکـن اسـت بـگـویـیـم کـه قـرآن کـریـم دو نـوبـت نـازل شده ، بار اول تمامى آن در یک نوبت ، و این در ماه رمضان و در شب قدر که یکى از شـبـهـاى رمـضـان اسـت . و بـار دوم ، بـه تـدریـج و قـسـمـت قـسـمـت در طول بیست و سه سال نبوت و دعوت رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم).

و لیـکـن مـطـلبـى که سزاوار نیست در آن تردید شود این است که قرآن کریم که مرکب از سوره ها و آیاتى است ، با اختلافى که بر حسب موارد شخصى و جزئى نزولش درسیاق آن هست ، با این احتمال که یک دفعه نازل شده باشد سازگار نیست ، براى اینکه آیاتى کـه در بـاره وقـایـع شـخـصـى و حـوادث جـزئى نـازل شـده ، ارتـبـاطکـامـل بـا زمـان و مـکـان و اشـخـاص و احـوال خـاصـه اى دارد کـه در بـاره آن اشخاص و آن احـوال و در آن زمـان و مـکان نازل شده ، و معلوم است که چنین آیاتى صادق و درست درنمى آیـد، مـگـر آنـکـه زمـان و مـکـانـش بـرسـد، و واقـعـه اى کـه در بـاره اش نـازل شـده رخ بدهد، به طورى که اگر از آن زمانها و مکانها و وقایع خاصه صرفنظر شـود، و فـرض شـود کـه قـرآن یک باره نازل شده ، آن وقت قهرا موارد آن آیات حذف مى شـود، و دیـگـر بـر آنـهـا تـطـبـیـق نـمـى کـنـد،پـس مـمـکـن نـیـسـت احـتـمـال بـدهـیـم کـه قـرآن کـریـم بـه هـمـیـن هـیـئت کـه هـسـت دو بـار نازل شده یک بار دفعه و یکجا، و بار دیگر به تدریج.

لازمه دوبار نازل شدن قرآن و گفتار بعضى مفسرین در این خصوص

پـس اگـر بـخـواهـیـم بـگـویـیـم دو بـار نـازل شـده ، لازم مـى شـود کـه قـائل بـه فـرق بـیـن ایـن دو دفـعـه بـه اجـمـال و تفصیل بشویم ، همان اجمال و تفصیلى که آیه شریفه(کتاب احکمت ایاته ثم فصلت من لدن حـکـیـم خـبـیـر) و آیه(انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم) بدان اشاره مى کند، که بحثش در تفسیر سوره هود و زخرف گذشت ، و گفتیم که احکام و تفصیل چه معنایى دارد.

بـعضى از مفسرین گفته اند: مراد از(نزول کتاب در لیله مبارکه) این است که ابتداى نـزول تـدریـجـى اش در شـب قـدر در مـاه رمـضـان بـوده . و خـلاصـه ، ابـتـداى نزول قرآن سوره علق و یا سوره حمد بوده که در شب قدر واقع شده .
از ایـن گـفـتـار بـه خـوبـى پـیـدا اسـت کـه گـویـنـده آن مـعـتـقـد بـوده کـه بـیـن نـازل شـدن قـرآن یـکباره در شب قدر، و بار دیگر به تدریج - که آیات سابق بر آن دلالت دارنـد - مـنافات وجود دارد، و حال آنکه خواننده عزیز متوجه شد که هیچ منافاتى در کار نیست .

علاوه بر اینکه خواننده محترم توجه دارد که این تفسیر خلاف ظاهر آیات است .

بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه انـد:قـرآن یـک نـوبـت تـمـامـیـش بـه آسـمـان دنـیـا نـازل شـده ، و آن در شـب قـدر بـوده ، و سـپـس از آسـمـان دنـیـا بـه تـدریـج و در طـول بـیـسـت و سـه سـال دعـوت رسـول خـدا(صـلى اللّه عـلیـه و آله وسـلم)بـه زمـیـن نـازل شـده.و ایـن تـفـسـیـر از اخـبارى استفاده شده که در تفسیر آیاتى وارد شده که مى رسـاند قرآن یک دفعه نازل شده- که ان شاء اللّه - آن روایات در بحث روایتى آینده از نظر خواننده خواهد گذشت .

(انـا کـنـا مـنـذرین) - این جمله در جاى تعلیل قرار گرفته ، و دلالت دارد بر اینکه خـداى تـعـالى قبل از این انذار هم ، بطور مستمر انذار مى کرده ، و این خود دلالت دارد بر اینکه نزول قرآن از ناحیه خداى سبحان چیز نوظهورى نیست ، چون قرآن یک انذار است ، و انذار سنت همیشگى خداى تعالى است که همواره در امت هاى گذشته از طریق وحى به انبیاء و رسولان جریان داشته ، و دائما انبیایى را مبعوث مى کرده تا بشر را انذار کنند.

فیها یفرق کل امر حکیم

ضـمـیر در(فیها) به(لیله) برمى گردد. و فرق - که ماده اصلى(یفرق) اسـت -بـه مـعـنـاى جـدا کردن چیزى از چیز دیگر است ، به طورى که از یکدیگر متمایز شـونـد.و در مـقـابـل ایـن مـعـنـا کـلمـه احکام قرار دارد.پس امر حکیم عبارت است از امرى که الفـاظـش از یـکـدیـگر متمایز نباشد، و احوال و خصوصیاتش متعین نباشد، همچنان که آیه(و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم) نیز به این معنا اشاره دارد.

مـــراد از جـــدا شـــدن هـــر امـــر حـــکـــیـــم در شـــب قـــدر(فـــیـــهـــا یـفـرقکل امر حکیم)

بـنـابـرایـن ، امـور بـه حـسـب قـضـاى الهـى داراى دو مـرحـله انـد، یـکـى اجـمـال و ابهام ، و دیگر مرحله تفصیل.(شب قدر) هم بطورى که از آیه(فیها یفرق کـل امـر حـکـیـم)بـرمـى آیـد، شبى است که امور از مرحله احکام و ابهام به مرحله فرق و تـفـصـیل بیرون مى آیند. و از جمله امور یکى هم قرآن کریم است ، که در شب قدر از مرحله احکام درآمده ، و نازل مى شود،(یعنى در خور فهم بشر مى گردد).

و چـه بـسـا کـه خـداى سـبـحـان پـیامبر خود را به جزئیات حوادثى که به زودى در زمان دعوت او در هنگام نزول هر آیه و یا آیات و یا سوره رخ مى دهد خبر داده، و نیز آگاه کرده کـه در بـاره هـر حادثه آیه یا آیاتى نازل مى شود، و از همین جهت هر پیشامدى مى کرده ، مـنـتـظـر بـوده آیـه و یا آیاتى در باره آن نازلشود، پس در حقیقت قرآن یک بار دفعه و یکپارچه بر او نازل شده ، و یکبار هم تدریجا و متفرق .

بـرگـشـت ایـن وجـه بـه ایـن اسـت کـه بگوییم رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم)قـبـل از آنکه قرآن بر زمین نازل شود، و در مرحله عین و خارج قرار گیرد، در مرحله اى که داشـت بـه قضاء تفصیلى نازل مى شد، بر آن اطلاع و اشراف داشت.و بنابر این وجه ، دیـگـر حـاجـتـى نـیـسـت کـه دو مـرحـله را بـه عـنـوان مـرحـله اجمال و تفصیل که در وجه قبلى بود تقسیم کنیم.

گـــفـــتـــار بـــعـــضـــى از مـــفـــســـریـــن دربـــاره(فـــیـــهـــا یـفـرقکل امرحکم)

و ظـاهـر گـفـتـار بـعـضى از مفسرین این است که خواسته اند بگویند: مراد از جمله(فیها یفرق کل امر حکیم) تفصیل و جداسازى معارف و احکام و سایر جزئیاتى است که در قرآن بـیـان شـده .ولى ایـن حـرف صـحـیـح نیست ، چون از ظاهر جمله(فیها یفرق) استمرار فـهـمیده مى شود. به عبارت ساده تر:از آن استفاده مى شود که همه امور حکیمه همه ساله از یـکـدیـگـر جدا مى شود.پس مراد از امور حکیمه باید امور تکوینى باشد که در هر شب قـدر بـعـد از احـکـام ، تفریق و تقسیم مى شود.و اما معارف و احکام الهى معنا ندارد که همه سـاله تـفـریـق و تـقـسـیـم شـود، پـس اگـر مـراد از تـفریق ، تفریق معارف بود، جا داشت بفرماید:(فیها فرق در آن شب معارف و احکام فشرده قرآن تجزیه و تقسیم شد).

بـعـضـى دیـگـر گـفـتـه انـد: حـکـیـم بـودن امـر، مـحـکـم کـردن آن بـعـد از تـجـزیـه و تـفـصـیل است ، نه محکم بودن آن قبل از تفصیل ، و معنى جمله این است که : خداى تعالى در آن شب قضاى هر امرى را مى راند، و آن را محکم مى کند، که دیگر زیاده و نقصان و یا هیچ دگرگونگى دیگرى نپذیرد.

و لیکن از همه این وجوه روشن تر وجهى است که ما بیان کردیم .

امرا من عندنا انا کنا مرسلین

مـراد از کـلمـه(امـر) در ایـنـجـا(شـاءن) اسـت .و ایـن کـلمـه حـال از کـلمـه(امـر)قـبـلى اسـت ، و مـعـنـاى جـمله این است: در آن شب هر امرى تجزیه و تـفـصیل مى شود، در حالى که امرى است از جانب ما، و آغاز شده اى از درگاه ما. ممکن هم هست مـراد از ایـن کـلمه همان معناى مقابل نهى باشد، و آن وقت معنایش چنین مى شود:در آن شب هر امـرى بـه فـرمـان ما تفصیل داده مى شود. و این کلمه چه به معناى شاءن باشد، و چه به معناى فرمان ، متعلق است به کلمه(یفرق).

و نـیـز مـمـکـن اسـت کـه بـگـویـیـم متعلق است به جمله(انزلناه)یعنى در حالى که آن نـازل شـده شـاءنـى از مـا اسـت و یـا بـه فـرمـانـى از مـا نـازل شـده اسـت. و جـمـله(انـا کـنـا مـرسـلیـن)خـالى از تـاءیـیـد ایـن احتمال نیست ، و آن را تعلیل مى کند. و معنایش این است که : ما آن کتاب را در حالى که امرى از ناحیه ما بود نازل کردیم ، چون سنت ما بر فرستادن پیامبران و رسولان جارى است .

رحمه من ربک انه هو السمیع العلیم

یعنى نازل کردن آن رحمتى بود از پروردگار تو.و یا معنایش این است که ما آن را بدین جـهـت نـازل کـردیـم تـا رحمتى از خود را بر مردم افاضه کرده باشیم:و یا این است که نـازل کـردنـش بـه خـاطـر آن بـود کـه رحـمـت پـروردگـارت اقـتـضـاى انـزال آن را داشـت. پـس کـلمـه(رحـمـه)بـنـا بـر مـعـنـاى اول ، حـال خـواهـد بـود، وبـنـا بـر مـعـنـاى دوم و سـوم مفعول له ، و بیان علت.

و در کـلمـه(مـن ربـک)التـفـاتـى از تـکـلم مـع الغیر به غیبت بکار رفته ، چون خداى تـعـالى قـبـلا متکلم مع الغیر فرض شده بود، مى فرمود: ما چنین و چنان کردیم . و در این کلمه غایب فرض شده مى فرماید(از ناحیه پروردگارت).وجه این التفات این است که اظهار عنایتى در باره رسول گرامى خود فرموده باشد، چون آن کسى که قرآن را بر آن جـنـاب نـازل کـرده ، پـروردگـار او اسـت ، و مـنـذر حـقـیقى که پیامبر را به سوى مردم فرستاده او است .

(انـه هـو السـمـیـع العـلیـم) - یـعـنـى او شـنـواى درخـواست ها، و داناى حوائج است . درخواست آنان را مى شنود، و حاجت شان را که همان اهتداء به هدایت پروردگار تو است مى داند، و به همین جهت کتاب نازل مى کند و رسول ارسال مى کند، چون نسبت به بندگانش ‍ رحمت دارد.

رب السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین

از آنجا که وثنیها معتقد بودند که هر صنف از اصناف خلق ، اله و معبودى جداگانه دارد - حـال یـا یکى و یا بیشتر -و چه بسا مى شد که یک طایفه از آنها اله مخصوصى براى خـود داشـتـنـد، غـیـر آن اله کـه قـوم دیـگـر اتخاذ کرده بودند، لذا در این آیه شریفه به دنـبـال جـمـله(مـن ربـک) که در آخر آیه قبلى بود، فرمود: 0(رب السموات ...)تا کـسـى از آنـان خـیـال نـکـنـد کـه ربـوبـیـت خـدا نـسـبـت بـه رسـول گـرامـیـش در جـمـله(ربـک پـروردگـار تـو)ربـوبیت خاصى است ، و قرآن هم قـائل بـه چـنـد ربـوبـیـت اسـت.و نـیـز بـفـهـمـانـد کـه پـروردگـار رسـول خدا(صلى اللّه علیه و آله وسلم) همان پروردگار آسمانها و زمین و موجودات بین آندو است ، و به همین جهت دنبال این آیه در آیه بعدى هم فرمود:(لا اله الا هو).

(ان کـنـتـم مـوقـنـیـن) - ایـن اشـتـراط -هـمـانـطـور کـه زمـخـشـرى هـم گـفـتـه-از قـبـیـل اشـتـراطـى است که گاهى خود ما در گفتگوهایمان مى آوریم ، مثلا مى گوییم(این تحفه و انعام زید است که مردم همه جا از کرم او سخن مى گویند و سخاوتش را شهرت داده انـد. البته اگر داستان بخشش و سخاى او را شنیده باشى ، و برایت گفته باشند).و در حـقـیـقـت مـعـنـاى ایـن اشـتـراط ایـن اسـت کـه بـفـهـمـانـیـم سـخـاوت زیـد را هـمـه اهل یقین مى دانند.

در آیه مورد بحث هم معناى(اگر اهل یقین بوده باشید همین است که بفهماند خدا همان کسى است که همه اهل یقین او را مى شناسند، و مى دانند که تنها او رب آسمانها و زمین و ما بین آن دو است ، و اگر شما هم از ایشان باشید البته خواهید دید که او رب همه چیز است .

لا اله الا هو یحیى و یمیت ربکم و رب آبائکم الاولین

از آنـجـا که آیه قبلى مى فهماند که ربوبیت یعنى ملک و تدبیر منحصر در خداى تعالى اسـت ، و نـیـز چـون الوهـیـت یعنى معبودیت به حق از لوازم ربوبیت است ، لذا دنبالش کلمه توحید را آورد که تمامى آلهه غیر خدا را نفى مى کند، و مى فرماید:(لا اله الا هو).
(یحیى و یمیت) - این دو صفت از خصوصى ترین صفات خداى تعالى است که از شؤ ون تـدبـیـرنـد، و در نـامـبـردن آن دو، نـوعى زمینه چینى است براى انذار به معاد که به زودى مى آید.

(ربـکـم و رب آبـائکـم الاولیـن) -در ایـن آیـه بـطـور کـامـل تـصـریـح شده به اینکه خداى تعالى رب ایشان و رب پدران و نیاکان ایشان است پـس بـایـد تـنـهـا او را بـپرستند، و به خاطر پیروىاز پدران در پرستش بت ها، نباید تـعـلل ورزنـد، و عـذر و بـهـانـه بـیـاورنـد.و بـه مـنـظـور تـکـمـیـل ایـن تـصـریـح ، جـمله مورد بحث در سیاق مخاطب آمده و فرموده:(رب شما و رب پدران شما).

و این دو جمله ، یعنى جمله(یحیى و یمیت) و جمله(ربکم) هر دو خبرند براى مبتدائى که حذف شده ، و تقدیرش(هو یحیى و یمیت) و نیز(هو ربکم) است .

بحث روایتى

(روایاتى درباره شب قدر و تقدیر امور در آن)

در مجمع البیان در ذیل جمله(انا انزلناه فى لیله مبارکه) مى گوید:(لیله مبارکه) همان شب قدر است . این معنا از امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) روایت شده .

و در کـافـى بـه سـنـد خـود از على بن ابراهیم ، از پدرش ، از ابن ابى عمیر، از عمر بن اذیـنه ، از فضیل ، و زراره ، و محمد بن مسلم ، از حمران روایت کردهکه از امام باقر(علیه السـلام)از ایـن کـلام خـدا کـه مـى فـرماید(انا انزلناه فى لیله مبارکه) پرسیده ، فرمود:بله ، منظور شب قدر است ، که هر سال در هر ماه رمضان ، در دهه آخر آن تکرار مى شـود، پـس قـرآن نـازل نـشـده مـگـر در شـب قـدر، هـمـچنان که خداى تعالى در باره آن مى فـرمـایـد:(فـیـهـا یـفـرق کـل امـر حـکـیـم)یـعـنـى در شـب قـدر هـر سـال هـمه امور آن سال که باید تا سال بعد جریان یابد تقدیر مى شود، چه خیر و چه شـر، چه اطاعت و چه معصیت ، و چه مولودهایى که باید به عرصه وجود قدم بگذارند، و چـه اجـلهـا و رزقـهـا.پـس هـر چـه کـه در آن شـب بـراى آن سـال تـقـدیـر شـود، و قـضـایـش رانـده شـود، آن قـضـاء حـتـمـى اسـت ، ولى در عـیـن حال مشیت خداى تعالى در آن دخل وتصرف دارد.

مـؤ لف : ایـنـکـه فـرمـود(آن قـضـاء حـتـمـى اسـت ، ولى در عـیـن حـال مـشـیـت خـداى تـعـالى در آن دخل و تصرف دارد) معنایش این است که از نظر اسباب و شـرایـط حـتـمـى اسـت ، یـعنى هیچ سبب و شرطى نمى تواند تغییرش دهد، مگر آنکه خداى تعالى بخواهد.

و در کـتـاب بصائر از عباس بن معروف ، از سعدان بن مسلم ، از عبداللّه بن سنان ، روایت کـرده کـه گـفـت: مـن از او از نـیـمه شعبان پرسیدم . گفت من در این باره اطلاعى ندارم ، و لیکن این قدر مى دانم که چون شب نوزدهم رمضان مى شود، ارزاق را تقسیم مى کنند و اجلها را مى نویسند، و سفر حجاج مقدر مى شود و خداى تعالى توجهى به بندگان خود نموده ، آنان را مى آمرزد، مگر کسانى را که مسکر مى نوشند.

و چـون شـب بـیست و سوم رمضان مى شود، هر امر حکیم در آن تجزیه و تفریق مى گردد و آنـگاه آن را امضاء کرده به دست او مى سپارند. من پرسیدم به دست چه کسى مى سپارند؟ گفت به دست صاحبتان . و اگر این نبود صاحبتان از حوادث آینده خبرى نمى داشت .

و در الدر المـنـثـور است که محمد بن نصر، ابن منذر و ابن ابى حاتم ، از ابن عباس روایت کـرده انـد کـه در ذیـل آیـه(فـیـهـا یـفـرق کل امر حکیم) گفته : در شب قدر آنچه در آن سال باید پیش بیاید نوشته مى شود، چه رزق ، چه مرگ و زندگى ، و چه آمدن و نیامدن باران ، حتى این هم نوشته مى شود که چه کسانى موفق به حج مى شوند.

مـؤ لف : در مـورد مـسـاءله لیـله القـدر، و آنچه که خدا قضایش را در آن مى راند، و اینکه لیـله القـدر چـه شبى است ، روایات بسیار زیادى هست که عمده آنها در سوره قدر از نظر خواننده عزیز مى گذرد - ان شاء اللّه تعالى .