بیان آیه
بیان مفاد کلى سوره فاطر
غرض این سوره بیان اصول سه گانه دین است ، یعنى یگانگى خداى تعالى در ربوبیت ، و رسالت رسول خدا، و معاد و برگشتن به سوى او، که در این سوره بر این سه مساءله استدلال شده ، و خداى تعالى براى این منظور عده اى از نعمت هاى بزرگ آسمانى و زمینى را مى شمارد، و تدبیر متقن امر عالم را به طور عموم ، و امر انسانها را به طور خصوص به رخ مى کشد.
و قبل از شمردن این نعمت ها و شروع به استدلال ، اشاره اى اجمالى به این معنا مى کند که : گشودن در رحمت و بستن آن ، و اضافه نعمت و امساک آن منحصرا کار خداى تعالى است ، و مى فرماید:(ما یفتح اللّه للنّاس من رحمة فلاممسک لها... خدا در هر رحمتى را که به سوى مردم باز کند کسى نیست که آن را ببندد..).
و باز قبل از اینکه این اشاره اجمالى را بکند، به واسطه هایى اشاره مى کند که رحمت و نعمت را از خداى تعالى گرفته ، به خلق مى رسانند، و آنان ملائکه هستند، که واسطه هاى بین خدا و خلقند و به همین جهت مى بینیم سوره فاطر با یادآورى این وسائط شروع مى شود.
و این سوره(همان طور که در آغاز گفته شد) در مکه نازل شده ، و سیاق آیاتش نیز براین معنا دلالت دارد، الا اینکه بعضى از مفسرین دو آیه از آن را استثناء کرده و گفته اند که : این دو در مدینه نازل شده است . و لیکن سیاق همان دو آیه نیز ظهورى در گفته آنان ندارد، و آن دو آیه عبارتند از آیه(ان الّذین یتلون کتاب اللّه ... و آیه(ثم اورثنا الکتاب الّذین اصطفینا...
معناى(فطر) و مراد از(فاطرالسموات و الارض)
الحمد للّه فاطر السموات و الاءرض
کلمه(فاطر) از ماده(فطر) است ، که - به طورى که راغب گفته - به معناى شکافتن از طرف طول است . و اگر کلمه فاطر بر خداى تعالى اطلاق شده ، به عنایت استعاره اى بوده است ، گویا خداى تعالى عدم را پاره کرده ، و از درون آن آسمانها و زمین را بیرو ن آورده ، بنابراین ، حاصل معناى آیه این مى شود:(حمد خدا را که پدید آورنده آسمانها و زمین است ، به ایجادى ابتدایى ، و بدون الگو) و بنابراین کلمه فاطر همان معنایى را مى دهد که کلمه بدیع و مبدع دارند، با این تفاوت که در کلمه ابداع ، عنایت بر نبودن الگوى قبلى است ، و در کلمه فاطر عنایت بر طرد عدم و بر ایجاد چیزى است از اصل ، نه مانند کلمه صانع که به معناى آن کسى است که مواد مختلفى را با هم ترکیب مى کند، و از آن صورتى جدید(از قبیل خانه ، ماشین ، و امثال آن) که وجود نداشت ، درست مى کند.
و مراد از آسمانها و زمین مجموع عالمى است که به چشم مى بینیم ، که هم شامل آسمانها و زمین مى شود، و هم شامل مخلوقاتى که در آن دو است ، در نتیجه عبارت آیه از قبیل اطلاق اعضاى بزرگ و اراده کل است مجازا، ممکن هم هست مراد خود آسمانها و زمین باشد، به خاطر اعتنایى که به شاءن آن دو داشته ، چون خلقت آن دو، بزرگ و امرشان عجیب است ، همچنان که در جاى دیگر فرموده :(لخلق السموات و الاءرض اکبر من خلق النّاس).
و به هر حال کلمه(فاطر السموات و الاءرض) از اسامى خداى تعالى است ، که به عنوان صفت آورده شده ، و مراد از صفت ، صفت استمرارى است ، نه تنها صفت گذشته ، براى اینکه ایجاد مستمر، و فیض وجود، دایمى و انقطاع ناپذیر است ، چون اگر فیض منقطع مى شد، همه چیز نابود مى گشت .
و اگر صفت دیگر(جاعل الملائکة) را دنبال آن صفت ذکر کرده براى اشاره به این حقیقت است که سبب انحصار حمد در خداى تعالى یکى دو تا نیست ، گویا فرموده :(حمد تنها براى خدا است ، که آسمانها و زمین را ایجاد کرد، و باز حمد براى اوست که ملائکه را فرستادگان خود قرار داد، ف رستادگانى بالدار...) پس خداى تعالى در آنچه مى کند محمود است ، چون در آنچه مى کند غیر از جمیل نیست .
اشاره به اینکه همه ملائکه واسطه هاى بین خدا و خلق هستند
جاعل الملائکة رسلا اولى اجنحة مثنى و ثلاث و رباع ...
کلمه ملائکه جمع ملک - به فتحه لام - است ، که موجوداتى هستند مخلوق خدا، و واسطه هایى بین او و بین عالم مشهود، که آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است ، و بندگان محترمى هستند که هرگز خدا را در هر صورتى که به ایشان فرمان بدهد نافرمانى نمى کنند، و به هر چه ماءمور شوند انجام مى دهند.
بنابراین ، جمله(جاعل الملائکة رسلا) اشعار بلکه دلالت دارد بر اینکه تمام ملائکه - چون کلمه ملائکه جمع است و در آیه با الف و لام آمده افاده عموم مى کند - رسولان و واسطه هایى بین خدا و بین خلق هستند، تا اوامر تکوینى و تشریعى او را انجام دهند، و دیگر وجهى ندارد که ما کلمه(رسل) را که در آیه است اختصاص دهیم به آن ملائکه اى که بر انبیاء نازل مى شدند. با اینکه قرآن کلمه(رسل) را بر ملائکه اى که واسطه وحى نبودند نیز اطلاق کرده ، از آن جمله فرموده :(حتى اذا جاء احدکم الموت توفّته رسلنا) و نیز فرموده : ان رسلنا یکتبون ما تمکرون) و نیز فرموده :(و لما جاءت رسلنا ابراهیم بالبشرى قالوا انّا مهلکوا اهل هذه القریة).
و مراد از اینکه ملائکه داراى بالها(اولى اجنحة) هستند
و کلمه(اءجنحة) جمع جناح است ، که در پرندگان به منزله دست انسان است ، و پرندگان به وسیله آن پرواز مى کنند، و به فضا مى روند و برمى گردند، و از جایى به جاى دیگر نقل مکان مى کنند.
وجود فرشتگان نیز مجهز به چیزى است که مى توانند با آن کارى را بکنند که پرندگان آن کار را با بال خود انجام مى دهند، یعنى ملائکه هم مجهز به چیزى هستند که با آن از آسمان به زمین و از زمین به آسمان مى روند، و از جایى به جاى دیگر که ماءمور باشند مى روند، قرآن نام آن چیز را(جناح)(بال) گذاشته ، و این نامگذارى مستلزم آن نیست که بگوییم ملائکه دو بال نظیر بال پرندگان دارند، که پوشیده از پر است ، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح ، نیست ، همچنان که الفاظ دیگرى نظیر جناح نیز مستلزم معانى معهود نمى باشد مثلا، وقتى کلمه عرش و کرسى و لوح و قلم و امثال آن را درباره خداى تعالى اطلاق مى کنیم ، نمى گوییم عرش آنها و کرسى و لوح و قلمش نظیر کرسى و لوح و قلم ماست ، بله این مقدار را از لفظ جناح مى فهمیم که : نتیجه اى را که پرندگان از بالهاى خود مى گیرند، ملائکه هم آن نتیجه را مى گیرند، و اما اینکه چطور آن نتیجه را مى گیرند از لفظ جناح نمى توان به دست آورد.
جمله(اولى اجنحة مثنى و ثلث و رباع) صفت ملائکه است ، و کلمه(مثنى) و(ثلاث)، و کلمه(رباع) هر سه الفاظى هستند که بر تکرار عدد دلالت دارند، یعنى کلمه مثنى به معناى دو تا دو تا است ، و کلمه(ثلاث) به معناى سه تا سه تا، و کلمه رباع به معناى چهار تا چهار تا است . گویا فرموده خداوند بعضى از فرشتگان را، دو بال داده و بعضى را سه بال ، و بعضى را چهار بال . و جمله(یزید فى الخلق ما یشاء)- بر حسب سیاق ، خالى از اشاره به این نکته نیست ، که بعضى از ملائکه بیش از چهار بال هم دارند.
(ان اللّه على کل شى ء قدیر)- این جمله تمامى مطالب قبلى را تعلیل مى کند، ممکن هم هست تنها تعلیل جمله اخیر باشد، ولى احتمال اول روشن تر به نظر مى رسد.
بحث روایتى
روایاتى درباره ملائکه و وصف ایشان ، درذیل آیه :(جاعل الملائکة رسلا اولى اجنحة ...)
و در تفسیر قمى گفته امام صادق(علیه السلام) فرمود: خداوند ملائکه را مختلف خلق کرد، مثلا وقتى جبرئیل نزد رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلم) آمد، ششصد بال داشت ، و بر ساق پایش درى بود چون قطره شبنمى که روى گیاهان مى افتد. آن قدر بزرگ بود که بین آسمان و زمین را پر مى کرد.
و نیز فرمود: هر گاه خداى عزّوجلّ به میکائیل دستور دهد به زمین هبوط کند، یک پایش روى زمین هفتم ، و پاى دیگرش روى آسمان هفتم قرار خواهد گرفت ، و نیز خداى تعالى فرشتگانى دارد که نیمى از آنها از یخ ، و نیم دیگرشان از آتش است ، و ذکرشان این است که :(اى خدایى که بین یخ و آتش الفت افکندى ، دلهاى ما را بر طاعتت ثبات بده).
و نیز فرمود: خدا را فرشته اى است که بین نرمه گوشش تا دیدگانش مسافتى است که فرضا اگر پرنده اى بخواهد آن را طى کند، باید پانصد سال بال بزند.
و نیز فرمود: ملائکه آب و طعام نمى خورند، و ازدواج ندارند، و تنها با نسیم عرش ، زنده اند، و براى خداى عزّو جلّفرشتگانى است که تا روز قیامت یکسره در رکوع اند، و براى او فرشتگانى دیگر است که تا روز قیامت یکسره در سجده اند.
آن گاه امام صادق(علیه السلام) فرمود رسول خدا(صلى اللّه علیه وآله و سلم) فرموده : هیچ موجودى از مخلوقات خدا نیست که عددش بیشتر از ملائکه باشد، و در هر روز و یا هر شب هفتاد هزار فرشته به زمین نازل مى شوند، و پیرامون کعبه طواف مى کنند، و آن گاه نزد من و سپس نزد امیرالمؤ مین(علیه السلام) رفته ، سلام مى کنند، و آنگاه نزد حسین(علیه السلام) مى روند و شب را نزد او مى مانند، تا سحر شود، پس معراجى براى آنان نصب مى کنند، تا به آسمان عروج کنند، و دیگر تا ابد به زمین نمى آیند.
امام ابو جعفر(علیه السلام) فرموده : خداى عزّو جلّاسرافیل و جبرئیل و میکائیل را از یک تسبیح آفرید، و برایشان گوش و چشم و تیزى عقل و سرعت فهم قرار داد.
امیرالمؤ مین(علیه السلام) درباره خلقت ملائکه فرموده : خدایا ملائکه را بیافریدى ، و در آسمانت جاى دادى ، ملائکه اى که نه در آنان سستى هست و نه غفلت ، و نه در ایشان معصیتى مفهوم دارد.
آرى آنها داناترین خلق تو به تو هستند و ترسنده ترین خلق تو از تواند، و مقرب ترین خلق تو به تواند و عامل ترین خلق تو به فرمان تواند، نه خواب بر دیدگان ایشان مسلط مى شود، و نه سهو عقول ، و نه خستگى بدنها، ایشان نه در پشت پدران جاى مى گیرند، و نه در رحم مادران ، و نه خلقتشان از ماء مهین است ، بلکه تو اى خدا ایشان را به نوعى دیگر ایجاد کرده اى ، و در آسمانهایت منزل دادى ، و با جاى دادنت در جوار خود اکرامشان کرده اى ، و بر وحى خود امین ساختى ، و آفات را از ایشان دور کردى ، و از بلاها محافظتشان فرمودى ، و از گناهان پاکشان ساختى ، اگر قوت تو نبود خود قوى نمى شدند، و اگر تثبیت تو نبود خودشان ثابت قدم نمى گشتند، و اگر رحمت تو نبود اطاعت تو نمى کردند، و اگر تو نبودى آنها هم نبودند.
لیکن اگر آنها که این همه نزد تو مقام دارند، و تو را اطاعت مى کنند و نزدت داراى منزلتند، و غفلتشان از امر تو اندک است ، آنچه را که از تو بر ایشان پوشیده مانده مشاهده مى کردند، و آن عظمت را که تاکنون از تو پى نبرده اند پى مى بردند، قطعا عبادت و عمل خود را کوچک مى شمردند، و نفس خود را به ملامت مى گرفتند، و مى دانستند که تو را آن طور که باید عبادت نکردند. منرهى تو که خالقى و معبودى ، چقدر رفتارت با مخلوقاتت نیکو است .
و در بحار از الدر المنثور از ابى العلاء بن سعد روایت آورده ، که گفت روزى رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) به همنشینان خود فرمود:(آسمان به تنگ آمد، و حق دارد که چنین باشد، براى اینکه جاى یک قدم در آن نیست ، مگر آنکه همانجا را فرشته اى اشغال کرده ، که یا در رکوع است ، و یا در سجده ، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:<span class="px-1 py-0.5 rounded">(و انا لنحن الصافون و انا لنحن المسبحون) - به درستى ماییم که همواره در صفیم ، و ماییم که همواره در تسبیح هستیم). و از خصال روایت شده که وى به سند خود از محمّد بن طلحه حدیث کرده ، و او بدون ذکر بقیه سند از رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت کرده ، که فرموده : ملائکه بر سه دسته اند، دسته اى داراى دو بال و دسته اى داراى سه بال و دسته دیگر داراى چهار بالند.
مؤ لف : نظیر این حدیث را کافى هم به سند خود از عبداللّه بن طلحه روایت کرده . و شاید مراد از آن ، توصیف اغلب ملائکه باشد، نه همه آنها، و گرنه با سیاق آیه که مى فرمود:(در خلقت هر چه بخواهد اضافه مى کند) و با روایات دیگر که مى فرمود:(جبرئیل ششصد بال داشت)معارض خواهد بود.
و ازکتاب توحید حکایت شده ، که وى به سند خود از ابى حیان تیمى ، از پدرش از امیرالمؤ مین(علیه السلام) روایت کرده ، که فرمود: احدى از مردم نیست مگر آنکه با او چند فرشته است ، که وى را از اینکه در چاهى سقوط کند، و یا دیوارى به رویش فرو ریزد، و یا ناملایمى به او برسد، حفظ مى کنند، و این مراقبت را در طول عمر او ادامه مى دهند تا اجلش فرا رسد، آن گاه او را تنها مى گذارند، تا هر بلایى که مقدر است ، بر سرش بیاید.... .
و از کتاب بصائر، از سیارى ، از عبداللّه بن ابى عبداللّه فارسى ، و غیر او روایتى آورده که نامبردگان بدون ذکر سند، از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده اند، که فرمود: کرّوبیان طایفه اى از شیعیان ما هستند که از خلق اولند، که خداى تعالى آنان را در پشت عرش قرار داده ، آنقدر نورانى هستند که اگر نور یکى از ایشان بر تمامى اهل زمین تقسیم شود، ایشان را کفایت کند. آنگاه فرمود: موسى(علیه السلام) بعد از آنکه از خدا درخواست دیدن کرد، خداوند به یکى از کروبیان فرمود تا براى کوه تجلى کند، و او هم براى کوه جلوه اى کرد، و با جلوه خود، آن را پاره پاره ساخت .
کلام نورانى امام سجاد علیه سلام در صحیفه سجادیه درباره فرشتگان مقرب الهى
و از صحیفه سجادیه حکایت شده که امام سجاد(علیه السلام) در یکى از دعاهایش - که درباره حاملان عرش خدا، و هر فرشته مقرب اوست - چنین گفته : بار الها! بر حاملان عرشت درود فرست ، که هرگز از تسبیح تو خسته نمى شوند، و از تقدیست به تنگ نمى آیند، و از عبادت تو به ستوه نمى آیند، هرگز کوتاهى کردن در انجام وظیفه را بر جدیت بر امر تو ترجیح نمى دهند، و از وله و عشق ورزیدن به تو غافل نمى شوند، و به اسرافیل که صاحب صور شاخص است ، آن که همواره در انتظار فرمان توست ، تا با دمیدن در آن ، خفتگان در قبور و گروگانهاى گور را بیدار کند، و به میکائیل ، آن فرشته آبرومند در درگاهت که از اطاعتت مکانى رفیع یافته ، و جبرئیل که امین بر وحى توست ، و فرمانش در آسمانهایت نافذ است ، و نزد تو مکانى دارد، و مقرب درگاه توست ، و به روح ، که مسلط بر ملائکه حجابهاست ، و آن روح که از امر تو است .
بار الها! هم برایشان درود بفرست ، و هم بر ملائکه پایین تر از آنان ، آنها که ساکنان آسمانهایت ، و اهل امانت بر رسالتت هستند، آنهایى که دایم در عبادت بودن خسته شان نمى کند، و از غلبه خواب و خستگى سست نمى شوند، شهوتها از تسبیح تو بازشان نمى دارد، و سهو غفلتها از تعظیم تو غافلشان نمى کند، آنها که از عظمت تو دیدگانى افتاده و خاشع دارند و هرگز جراءت سربلند کردن و به تو نگریستن نمى کنند، آنها که چانه هایشان(از شدت خضوع) پایین افتاده ، و رغبتشان در آنچه نزد تو سراغ دارند طولانى ، و یادشان از نعمت هاى تو دائمى است ، در برابر عظمت تو و جلال کبریائیت متواضعند، و آنهایى که چون جهنم را مى بینند، که بر اهل معصیت ، زبانه مى کشد، مى گویند:(خدایا تو منرهى ، و ما آن طور که باید عبادتت نکردیم).
پروردگارا! پس درود بفرست بر ایشان ، و بر روحانیان از فرشتگان ، و مقربین درگاهت ، و حاملان غیب به سوى رسولانت ، و آنها که بر وحیت امین تو شدند، و دسته هاى مختلف از فرشتگانت ، که تو آنان را به خودت اختصاص دادى ، و با تقدیست ، از طعام و نوشیدنیها بى نیازشان کردى ، و در باطن طبقات آسمانهایت جاى دادى ، و آنها که در اطراف آسمانهایت قرار دارند، تا روزى که فرمانت صادر شود، بساط خلقتت را برچینند.
و آنها که خزانه دار باران و رانندگان ابرند، و آن فرشته اى که به خاطر صداى زجر او صداى ناله رعدها شنیده مى شود، و آنان که برف و تگرگ را مشایعت نموده با دانه هاى باران در هنگام نزول فرود مى آیند، و آنها که قوام خزینه هاى باد به وجود ایشان است ، و آنها که موکل بر کوهها هستند، تا فرو نریزند، و آنها که تو، وزن آبها وکیل آبى که بارانهاى مفید و مضر مشتمل بر آنند، به ایشان شناساندى ، و آن فرشتگان که رسولان تو به سوى اهل زمین هستند که یا بلایى مکروه مى آورند، و یا رخایى محبوب .
و سفیران کرام بر ره ، و حافظان کرام نویسنده ، و ملک الموت و کارکنانش ، و منکر و نکیر و مبشر و بشیر، و رؤ مان که بازپرس قبور است ، و طواف کنندگان بیت معمور، و مالک دوزخ ، و خازنان آن ، و رضوان بهشت و پرده داران آن ، و آن فرشتگانى که آنچه تو دستور مى دهى بدون عصیان فرمان مى برند، و آنهایى که به اهل بهشت مى گویند:(سلام علیکم ، این بهشت به خاطر صبرى است که کردید، و چه نیک است پایان خوب این سرا،) و زبانیه که وقتى دستور مى رسد(کفار را بگیرید و ببندید و به سوى دوزخ بکشید) به سرعت مى شتابند، و مهلتشان نمى دهند، خدایا به همه اینها که به ذکر نامشان ملهم شدیم ، درود فرست ، هر چند که ما به مکان و منزلت یک یک آنها در درگاه تو آشنا نیستیم ، و نمى دانیم به چه کارى موکلند، و به ساکنان هوا و زمین و آب و هرکس از ایشان که موکل بر خلقند.
بار الها! بر همه شان درود بفرست ، در آن روز که هرکس ى وقتى مى آید یک سائق با او هست و یک گواه ، بر همه شان درودى بفرست که کرامتى بر کرامتشان و طهارتى بر طهارتشان بیفزاید.....
عظمت صورت واقعى جبرئیل و همچنین اسرافیل
و در بحار، از الدر المنثور از ابن شهاب روایت کرده که گفت : رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) از جبرئیل خواست تا خود را با صورت واقعى اش به وى نشان دهد، جبرئیل گفت : تو طاقت دیدن صورت واقعى مرا ندارى ، فرمود: با این حال دوست دارم تو را به آن صورت ببینم ، پس رسول خدا(صلى اللّه علیه وآله وسلم) در شبى مهتابى به نمازگاه خود بیرون رفت ، که ناگهان جبرئیل با صورت واقعى اش نزدش آمد، آن جناب از دیدن وى بیهوش شد، و چون به هوش آمد دید تکیه بر جبرئیل دارد، و جبرئیل یکى از دو دست خود را بر سینه او و دست دیگر را بین دو شانه او نهاده ، فرمود: من هرگز باور نمى کردم که چیزى از مخلوقات به این شکل باشد، جبرئیل گفت : پس چطور مى توانى اسرافیل را ببینى ؟ او دوازده بال دارد که یک بالش در مشرق و بال دیگرش در مغرب است ، و عرش بر شانه او قرار دارد و گویا در برابر عظمت پروردگار آنقدر کوچک مى شود که به صورت مرغى کوچکتر از گنجشک در مى آید و در هر حال عرش خدا را عظمت خدایى حمل مى کند.
و در صافى از توحید نقل کرده ، که بسند خود از امیرالمؤ مین(علیه السلام) روایت کرده که در حدیثى فرمود: منظور از آیه(ما زاغ البصر و ما طغى لقد رامن آیات ربه الکبرى) - چشم منحرف نشد، و عوضى هم ندید، او از آیات بزرگ پروردگارش را دید این است که آن جناب جبرئیل را دو بار به صورت واقعى اش دید، یکى این بار بود، و یکى هم بارى دیگر، و از این جهت جبرئیل را از آیات بزرگ خدا خواند، که جبرئیل خلقتى عظیم دارد، و او از روحانیین است ، که خلقت و صفتشان را غیر از خدا کسى درک نمى کند.
مؤ لف : در این باب درباره صفت ملائکه روایاتى بیرون از حد شمار وارد شده ، که یا مربوط به معاد است ، و یا مربوط به معراج رسول خدا(صلى اللّه علیه وآل ه وسلم)، و یا در ابواب متفرقه دیگر، و آنچه ما به عنوان نمونه در این جا آوردیم کافى است .
روایاتى در ذیل آیه(یزید فى الخلق مایشاء)
و در عیون در باب روایات جامعى که از حضرت رضا(علیه السلام) نقل شده ، به سند خود از آن جناب(علیه السلام) نقل کرده ، که فرمود: رسول خدا(صلى ال له علیه وآله وسلم) فرمود: قرآن را با صوت خوش بخوانید، که صوت خوش به زیبایى قرآن مى افزاید، آن گاه این جمله را قرائت کردند:(یزید فى الخلق ما یشاء).
و در توحید به سند خود از زراره ، از عبداللّه بن سلیمان ، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که گفت : شنیدم آن جناب مى فرمود: قضا و قدر دو تا از مخلوقات خدایند، و خدا هر چه بخواهد در خلق مى افزاید.
مؤ لف : روایات سه گانه اخیر از باب جرى و تطبیق کلى بر مصداق است .
گفتارى درباره ملائکه
(اوصاف چهارگانه ملائکه در قرآن و حدیث)
در قرآن کریم مکرر کلمه ملائکه ذکر شده ولى نام هیچ یک از آنان را نبرده مگر جبرئیل و میکائیل را و بقیه ملائکه را با ذکر اوصافشان یاد کرده ، مانند: ملک الموت و کرام الکاتبین و سفرة الکرام البرره و رقیب و عتید و غیر اینها.
و از صفات و اعمال ملائکه که در کلام خدا و در احادیث سابق ذکر شده اند، یکى این است که ملائکه موجوداتى هستند شریف و مکرم ، که واسطه هایى بین خداى تعالى و این عالم محسوس هستند، به طورى که هیچ حادثه اى از حوادث و هیچ واقعه اى مهم و یا غیر مهم نیست ، مگر آنکه ملائکه در آن دخالتى دارند، و یک یا چند فرشته ، موکل و ماءمور آنند، اگر آن حادثه فقط یک جنبه داشته باشد یک فرشته ، و اگر چند جنبه داشته باشد چند ملک موکل بر آنند.
و دخالتى که دارند تنها و تنها این است که امر الهى را در مجرایش به جریان اندازند، و آن را در مسیرش قرار دهند، همچنان که قرآن در این باره فرموده :(لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون).
صفت دومى که از ملائکه در قرآن و حدیث آمده این است که : در بین ملائکه نافرمانى و عصیان نیست ، معلوم مى شود ملائکه نفسى مستقل ندارند، و داراى ارادهاى مستقل نیستند، که بتوانند غیر از آنچه که خدا اراده کرده اراده کنند، پس ملائکه در هیچ کارى استقلال ندارند، و هیچ دستورى را که خدا به ایشان تحمیل کند تحریف نمى کنند، و کم و زیادش نمى سازند، همچنان که فرمود:(لا یعصون اللّه ما امرهم و یفعلون ما یؤ مرون).
صفت سوم اینکه : ملائکه با همه کثرتى که دارند، داراى مراتب مختلفى از نظر بلندى و پایینى هستند بعضى مافوق بعضى دیگر، و جمعى نسبت به مادون خود آمرند، و آن دیگران ماءمور و مطیع آنان ، و آنکه آمر است به امر خدا امر مى کند، و حامل امر خدا به سوى ماءمورین است ، و ماءمورین هم به دستور خدا مطیع آمرند، در نتیجه ملائکه به هیچ وجه از ناحیه خود اختیارى ندارند، همچنان که قرآن کریم فرموده :(و ما منا الا له مقام معلوم) و نیز فرموده :(مطاع ثم امین) و نیز فرموده :(قالوا ما ذا قال ربکم قالوا الحق).
بیان اینکه وجود ملائکه مادى و جسمانى نیست
از این جا روشن مى شود ملائکه موجوداتى هستند که در وجودشان منزه از ماده جسمانى اند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغییر است ، و نیز کمال در ماده ، تدریجى است ، از مبداء سیر و حرکت مى کند تا به تدریج به غایت کمال برسد، و چه بسا در بین راه به موانع و آفاتى برخورد کند و قبل از رسیدن به حد کمالش از بین برود، ولى ملائکه این طور نیستند.
و نیز از این بیان روشن مى شود اینکه در روایات ، سخن از صورت و شکل و هیاءتهاى جسمانى ملائکه رفته ، - که پاره اى از آن را در روایات سابق ملاحظه فرمودید - از باب تمثل است ، و خواسته اند بفرمایند: فلان فرشته طورى است که اگر اوصافش با طرحى نشان داده شود، به این شکل درمى آید، و به همین جهت انبیا و امامان ، فرشتگان را به آن صورت که براى آنان مجسم شدند، توصیف کرده اند و گرنه ملائکه به صورت و شکل درنمى آیند.
و توضیحى در مورد تمثل ملائکه به اشکال و تهیات جسمانى
آرى فرق است بین تمثل و شکل گیرى ، تمثل ملک به صورت انسان ، معنایش این است که ملک در ظرف ادراک آن کسى که وى را مى بیند، به صورت انسان درآید، در حالى که بیرون از ظرف ادراک او، واقعیت و خارجیت دیگرى دارد، و آن عبارت است از صورتى ملکى .
به خلاف تشکل و تصور، که اگر ملک به صورت انسان ، متصور و به شکل او متشکل شود، انسانى واقعى مى شود، هم در ظرف ادراک بیننده ، و هم در خارج آن ظرف ، و چنین ملکى هم در ذهن ملک است ، و هم در خارج ، و این ممکن نیست ، و ما در تفسیر سوره مریم گفتارى در معناى تمثل گذراندیم .
در آن جا گفتیم که خداى سبحان این معنا را که ما براى تمثل کردیم تصدیق دارد، و در داستان مسیح و مریم مى فرماید:(فارس لنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا) که تفسیرش در همان جا گذشت .
و رد اینکه گفته شده ملک جسمى است لطیف ...
و اما اینکه بر سر زبانها افتاده که مى گویند: ملک جسمى است لطیف ، که به هر شکل در مى آید جز به شکل سگ و خوک ، و جن نیز جسمى است لطیف ، جز اینکه جن به هر شکلى درمى آید حتى شکل سگ و خوک مطلبى است که هیچ دلیلى بر آن نیست ، نه از عقل و نه از نقل - نه نقل از کتاب و نه نقل از سنت معتبر -، و اینکه بعضى ادعا کرده اند بر اینکه مسلمین بر این مطلب اجماع دارند، علاوه بر اینکه چنین اجماعى در کار نیست ، هیچ دلیلى بر حجیت چنین اجماعى در مسائل اعتقادى نیست .