background
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار.
آیه 41 سوره الْأَحْزَاب

بیان آیات

این آیات مؤ منین را به ذکر و تسبیح دعوت نموده و به ایشان بشارت و وعده جمیل مى دهد، و رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) را با صفات کریم خود خطاب نموده و به او دستور مى دهد که به مؤ منین بشارت دهد، و کفار و منافقین را اطاعت نکند، احتمال این نیز هست ، که گفتار درباره مؤ منین در ایامى و گفتار درباره کفار و منافقین در ایامى دیگر نازل شده باشد.

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا

معنى و مراد از ذکر و تسبیحى که مؤ منان بدان امر شده اند و وجه اینکه فرمود:(سبحوه بکرة و اصیلا)

کلمه(ذکر) در مقابل(نسیان) به معناى به یاد داشتن است ، و آن عبارت است از اینکه آدمى نیروى ادراک خود را متوجه یاد شده کند، حالا یا به اینکه نام آن را ببرد، و یا صفات او را به زبان جارى کند، خلاصه چیزى به زبان بگوید، که حکایت از آن مذکور کند، این یکى از مصادیق ذکر است ،(و گر نه مصداق مهم تر از آن این است که در قلب به یاد او باشى)

و سبحوه بکره و اصیلا

کلمه(تسبیح) به معناى منزه داشتن است ، و این کلمه نیز مانند کلمه ذکر بستگى به لفظ ندارد، هر چند تسبیح به لفظ یعنى گفتن سبحان الله نیز یکى از مصادیق آن است(و گرنه تسبیح در سویداى دل از آن مهم تر است). کلمه(بکره) به معناى اول روز و کلمه(اصیل) به معناى آخر روز و بعد از عصر است ، و اگر تسبیح را مقید به(بکره) و(اصیل) کرده ، براى این است که این دو هنگام ، هنگام تحول احوال افق است ، در صبح ، افق تاریک روشن مى شود، و در غروب دوباره رو به تاریکى مى گذارد، و این تغییر و دگرگونى مناسب با این است که خداى را منزه از تغیر و تحول ، و معرض دگرگونى بودن بدانیم ، ممکن هم هست دو کلمه بکره و اصیل کنایه باشد از دوام ، مانند شب و روز در آیه(یسبحون له باللیل و النهار).

هو الذى یصلى علیکم و ملئکته لیخرجکم من الظلمات الى النور

مقصود از درود فرستادن خدا بربندگان که بسیار یاد خدا مى کنند

معناى جامع کلمه(صلاه) - به طورى که از موارد استعمال آن فهمیده مى شود - انعطاف است ، چیزى که هست این معناى جامع به خاطر اختلاف مواردى که به آن نسبت داده مى شود مختلف مى شود، و به همین جهت بعضى گفته اند: صلات از خدا به معناى رحمت ، و از ملائکه به معناى استغفار، و از مردم دعا است ، لیکن این را نیز باید دانست که هر چند صلات از خدا به معناى رحمت است ، اما نه هر رحمت ، بلکه رحمت خاصى که ذخیره آخرت براى خصوص مؤ منین است ، و سعادت آخرتى آنان و فلاح ابدیشان ، مترتب بر آن مى شود، و بدین جهت است که به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خداى تعالى را چنین بیان کرده :(لیخرجکم من الظلمات الى النور و کان بالمؤ منین رحیما) صلوات مى فرستد، تا شما را از تاریکى ها به سوى نور بیرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤ منین رحیم است .

این نکته را نیز باید دانست که خداى تعالى در کلام خود همواره یاد خود مر بندگان را مترتب کرده بر یاد بندگان مر او را، و فرموده :(فاذکرونى اذکرکم) همچنان که فراموش کردن بندگان وى را، باعث فراموشى خدا مر بندگان را دانسته ، و فرموده :(نسوا الله فنسیهم)، یکى از مصادیق یادآورى خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است ، و این خود یادآورى ایشان است به رحمت ، که مترتب شده بر یاد بندگان خداى خود را، چون فرمود: اگر خدا را بسیار یاد کنند، و او را صبح و شام تسبیح گویند، خدا هم بسیار بر آنان درود مى فرستد، و غرق نورشان مى کند، و از ظلمتها دورشان مى سازد.

همه اینها را بدان جهت گفتیم که معلوم شود جمله او کسى است که صلوات بر شما مى فرستد...، در مقام تعلیل آیه قبل است ، که مى فرمود: اى کسانى که ایمان آورده اید خدا را بسیار یاد کنید، و این تعلیل همان قاعده کلى قبل را مى رساند، و مى فهماند که اگر شما خدا را زیاد یاد کنید، خدا هم به رحمت خود زیاد شما را یاد مى کند، و از ظلمتها به سوى نور بیرونتان مى سازد، و از این معنا استفاده مى شود که مراد از ظلمتها، ظلمتهاى فراموش کردن خدا، و غفلت از او است ، و مراد از نور نور ذکر خدا است .

(و کان بالمؤ منین رحیما) در اینجا با اینکه جا داشت بفرماید(و کان بکم رحیما -

و او به شما مهربان است) چون قبلا نام مؤ منین ذکر شده بود، ولى این طور نفرمود، بلکه نام مؤ منین را دوباره تکرار کرد، تا دلالت کند بر اینکه سبب رحمت خدا همانا صفت ایمان ایشان است .

تحیتهم یوم یلقونه سلام و اعدلهم اجرا کریما

از ظاهر سیاق بر مى آید که کلمه(تحیتهم) مصدرى است که به مفعول خود اضافه شده است ، و معنایش این است که ایشان تحیت گفته مى شوند، یعنى روزى که پروردگارشان را ملاقات مى کنند از ناحیه او و از ناحیه ملائکه او، به ایشان تحیت و سلام گفته مى شود، به این معنا که ایشان در روز لقاى خدا در امنیت و سلامتى هستند، و هیچ مکروهى و عذابى به ایشان نمى رسد.

(و اعد لهم اجرا کریما) - یعنى اجرى بسیار بزرگ و آبرومند براى ایشان آماده کرده است .

یا ایها النبى انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا

اشاره به معناى(شاهد) و(سراج منیر) بودن پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله و سلم)

معناى شاهد بودن رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم)، در تفسیر آیه(لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا) و در آیات دیگرى که مساله شهادت آن جناب را متعرض است ، بیان کرده و گفتیم که رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) در دنیا شاهد بر اعمال امت است ، و آنچه امت مى کنند او تحمل نموده روز قیامت آن را اداء مى کند، و نیز گفتیم : که بعد از او امامان شاهد امت هستند، و آن جناب شاهد شاهدان است .

و معناى(مبشر) و(نذیر) بودن او این است که مؤ منین مطیع خدا و رسول را به ثواب خدا و بهشت بشارت ، و کفار عاصى را به عذاب خدا و آتش او انذار مى دهد.

و داعیا الى الله باذنه و سراجا منیرا

دعوت آن جناب به سوى خدا همان دعوت مردم است به سوى ایمان به خداى یگانه ، که لازمه آن ایمان به دین خدا است ، و اگر دعوت آن جناب را مقید به اذن خدا کرد، بدان جهت است که به مساله بعثت و نبوت او اشاره کند.

و(سراج منیر) بودنش به این است ، که آن جناب را طورى قرار داد که مردم به وسیله او به سعادت خود و به راه نجاتشان از ظلمتهاى شقاوت و مراهى هدایت شوند، و بنابراین ، تعبیر مزبور از باب استعاره است ، و اینکه بعضى گفته اند: مراد از(سراج منیر)، قرآن است ،

و تقدیر آیه(ذا سراج منیر - صاحب سراجى منیر) است ، بیهوده خود را به زحمت انداخته اند.

و بشر المؤ منین بان لهم من الله فضلا کبیرا

کلمه(فضل) به معناى عطا کردن بدون استحقاق گیرنده است ، و در جاى دیگر عطاى خود را توصیف کرده و فرموده :(من جاء بالحسنه فله عشر امثالها)، و نیز فرموده :(لهم ما یشاون فیها و لدینا مزید)، که در این دو آیه بیان کرده که او از ثواب آن قدر مى دهد، که یک مقدارش در مقابل عمل قرار مى گیرد، و بیشترش در مقابل عملى قرار نمى گیرد، و این همان فضل است ، و در آیه شریفه هیچ دلیلى نیست بر اینکه دلالت کند که این اجر زیادى مخصوص آخرت است .

و لا تطع الکافرین و المنافقین و دع اذاهم و توکل على الله ...

معناى اطاعت کافران و منافقان در اول سوره گذشت .

(ودع اذاهم) یعنى آنچه به تو آزار مى رسانند رها کن ، و در مقام پى گیرى آن برمیا، و خود را مشغول بدان مساز، دلیل بر اینکه معنایش این است که ما گفتیم ، جمله(و توکل على الله) است ، یعنى تو خود را در دفع آزار آنان مستقل ندان ، بلکه خدا را وکیل خود در این دفع بدان ، و خدا براى وکالت کافى است .

بحث روایتى روایاتى درباره فضیلیت ذکر خدا درذیل آیه :(یا ایها الذین آمنوا ذکروا الله ذکرا کثیرا)

در کافى به سند خود از ابن قداح ، از امام صادق(علیه السلام) روایت کرده که گفت : هیچ چیزى در عالم نیست مگر آنکه حد و اندازه اى دارد، که وقتى بدان حد رسید تمام مى شود، مگر ذکر خدا که هیچ حدى برایش نیست ، که بگویى وقتى از این حد گذشت دیگر ذکر خدا خوب نیست ، خداى عزوجل واجباتى را واجب کرد که هر کس آن واجبات را بجا آرد حدش را آورده ، مثلا ماه مبارک رمضان حد روزه واجب ، و حج خانه خدا، حد آن است ، هر کس آن ماه را روزه بدارد، و حج واجب را بجا بیاورد، حدش را آورده ، اما ذکر خدا چنین نیست ، چون خدا به اندک آن راضى نیست ، و براى زیادش هم حدى معین نکرده ، امام(علیه السلام) سپس ‍ این آیه را تلاوت کرد:(یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکره و اصیلا،)

مجددا فرمود: به طورى که مى بینید در این آیه براى ذکر، حدى معین نفرموده .

آن گاه فرمود: پدرم کثیر الذکر بود بارها من با او قدم مى زدم ، و مى دیدم که مشغول ذکر است ، با او غذا مى خوردم ، مى دیدم مشغول ذکر است ، با مردم سخن مى گفت مع ذلک سخن با مردم او را از ذکر خدا باز نمى داشت ، و من بارها مى دیدم که زبانش به سقف دهانش متصل است مى گوید:(لا اله الا الله).

و نیز بارها ما را جمع مى کرد، و وادارمان مى ساخت به گفتن ذکر، تا آفتاب طلوع مى کرد، و وادارمان مى کرد به اینکه هر کدام مى توانیم قرآن بخوانیم و هر کدام از خواندن قرآن عاجزیم ، ذکر بگوییم .

آرى آن خانه اى که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار مى شود، و ملائکه در آن خانه حاضر، و شیطانها دور مى گردند، و آن خانه براى اهل آسمانها آنچنان درخشنده است که ستارگان براى اهل زمین ، و خانه اى که در آن قرآن خوانده نشود، و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است ، و ملائکه از آن خانه گریزان ، و در عوض شیطانها در آن حاضر مى شوند.

رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) هم فرمود: آیا مى خواهید شما را به بهترین اعمال خبر دهم ؟ عملى که از نظر بالا بردن درجه شما از همه اعمال موثرتر است ، و درجه شما را بالاتر مى برد، و از هر عملى دیگر نزد سلطان شما، و مالکتان پاکیره تر است ، و از درهم و دینار برایتان بهتر، و حتى از این هم برایتان بهتر است که با دشمن خود بجنگید، شما ایشان را بکشید و ایشان شما را بکشند؟ اصحاب عرضه داشتند: بله ، بفرمایید، فرمود: بسیار ذکر خداى عزوجل گفتن است .

آن گاه امام صادق(علیه السلام) اضافه کردند که مردى نزد رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت : بهترین اهل مسجد کیست ؟ فرمود آن کس که بیشتر ذکر مى گوید.

و نیز رسول خدا فرمود: به هر کس زبانى ذکرگو داده شد، خیر دنیا و آخرتش داده اند، و در معناى آیه(و لا تمنن تستکثر) فرمود: آنچه از عمل خیر که براى خدا انجام مى دهى زیاد مشمار، و به نظرت جلوه نکند.

و در همان کتاب به سند خود از ابى المعزاء(نام بقیه رجال حدیث را انداخته)

روایت کرده که گفت : امیر المؤ منین(علیه السلام) فرمود: هر کس خدا را در نهان ذکر گوید، خدا را ذکر بسیار گفته ، چون منافقین علنى ذکر خدا مى گفتند، و چون به خلوت مى رفتند، به یاد خدا نبودند، و خداى تعالى درباره ایشان فرموده :(یراون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا - با مردم ریا مى کنند، و خدا را جز اندکى ذکر نمى گویند).

مؤ لف : این استفاده اى که امام از آیه شریفه کرده ، استفاده لطیفى است ،(چون آیه شریفه ذکر علنى را اندک شمرده ، که مفهومش این مى شود که ذکر سرى ذکر کثیر است).

و در خصال از زید شحام روایت کرده که گفت : امام صادق(علیه السلام) فرمود: هیچ بلایى براى مومن سخت تر از این سه بلاء نیست ، که از سه نعمت محروم شود شخصى . پرسید: آن سه نعمت چیست ؟ فرمود: یارى مسلمان با آنچه خدا به او روزى کرده ، دوم انصاف دادن و خود را جاى دیگران فرض کردن ، و سوم زیاد خدا را ذکر کردن ، البته منظور من از ذکر بسیار گفتن ،(سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) تنها نیست ، هر چند که آنهم ذکر خدا است ، و لیکن منظور من ذکر خدا در هنگام استفاده و بهره مندى از حلال او، و باز ذکر خدا در هنگام برخورد به حرام او است .

و در الدر المنثور است که احمد، ترمذى ، بیهقى ، از ابى سعید خدرى روایت کرده اند که گفت شخصى از رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) پرسید: کدام یک از بندگان خدا در روز قیامت درجه بالاترى نزد خدا دارند؟ فرمود: آنان که ذکر خدا بسیار مى گویند. من عرضه داشتم : یا رسول الله(صلى الله علیه و آله و سلم) حتى از جهاد کنندگان در راه خدا هم بالاترند؟ فرمود: آنها که ذکر خدا مى گویند، حتى از مجاهدى هم که با شمشیر خود جهاد کند، تا شمشیرش بشکند، و خود غرق خون شود، بالاترند.

و در کتاب علل به سند خود از عبدالله بن حسن ، از پدرش ، از جدش حسن بن على(علیهماالسلام) روایت کرده که فرمود: عده اى یهودى نزد رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) آمدند، از همه عالمترشان مسائلى از آن جناب پرسید، از جمله مسائلى که پرسید این بود، که چرا تو را محمد، احمد، ابوالقاسم ، بشیر، نذیر، و داعى ، نامیدند؟ آن حضرت فرمود: اما مرا داعى خواندند، چون من مردم را به دین پروردگار عزوجل خود مى خوانم ، و اما نذیرم خوانند، چون کسانى را که از اطاعتم سر بر چینند از آتش دوزخ انذار مى دهم ، اما بشیرم نامیدند، براى اینکه هر کس اطاعتم کند من او را به بهشت مژده مى دهم ... تا آخر.

و در تفسیر قمى در ذیل آیه(یا ایها النبى انا ارسلناک ... ودع اذاهم و توکل على الله و کفى بالله وکیلا) از معصوم نقل کرده که فرمود: این آیه در مکه و پنج سال قبل از هجرت نازل شد.