background
وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَالْإِيمَانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَىٰ يَوْمِ الْبَعْثِ ۖ فَهَٰذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَلَٰكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
و[لى‌] كسانى كه دانش و ايمان يافته‌اند، مى‌گويند: «قطعاً شما [به موجب آنچه‌] در كتاب خدا[ست‌] تا روز رستاخيز مانده‌ايد، و اين، روز رستاخيز است ولى شما خودتان نمى‌دانستيد.»
آیه 56 سوره الرُّوم

بیان آیات

این آیات فصل چهارم از آیات سوره است ، که از نظر مضمون نظیر آیات قبل است ، و سوره با آن خاتمه مى یابد.

یادآورى مراحل خلقت و حیات انسان

الله الذى خلقکم من ضعف ثم جعل من بعد ضعف قوه ثم جعل من بعد قوه ضعفا و شیبه ...

(ضعف) در مقابل قوت است ، و کلمه(من) در جمله(من ضعف) براى ابتداء است . و آیه چنین معنى مى دهد، که خدا خلقت شما را از ضعف ابتداء کرد، یعنى شما در ابتداى خلقت ضعیف بودید.

و مصداق این ضعف - به طورى که از مقابله بر مى آید - اول طفولیت است ، هر چند که ممکن است بر نطفه هم صادق باشد.

و مراد از قوت بعد از ضعف ، رسیدن طفل است به حد بلوغ ، و مراد از ضعف بعد از قوت ، دوران پیرى است ، و لذا کلمه(شیبه - پیرى) را بر آن(ضعف) عطف کرد، تا تفسیر آن باشد، و اگر(ضعف) و(قوت) را نکره آورد، براى این است که دلالت کند بر ابهام ، و معین نبودن مقدار، چون افراد در آن اختلاف دارند.

(یخلق ما یشاء) - یعنى هر چه مى خواهد خلق مى کند، همچنان که ضعف را خواست و خلق کرد، و سپس قوت را خواست و خلق کرد، و در آخر ضعف را خواست و خلق کرد، و در این بیان صریح ترین اشاره است به اینکه پشت سرهم قرار داشتن این سه حالت ، از مقوله خلقت است ، و چون این حالى به حالى کردن انسانها در عین اینکه تدبیر است ، خلق نیز هست ، پس این نیز، فعل خدا مى باشد که خالق اشیاء است ، پس دیگر کسى از مشرکین نگوید که این حالى به حالى کردن انسانها از آنجایى که از مقوله تدبیر است ، به اله انسان مربوط مى شود، نه خدا.

آن گاه کلام را با ذکر دو صفت علم و قدرت خدا پایان داده ، فرمود:(و هو العلیم القدیر).

وصف حال مجرمین در قیامت که فاصله بین مرگ و بعث خود را ساعتى بیش نمىپندارند

و یوم تقوم الساعه یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعه کذلک کانوا یوفکون

این آیات به منزله دنباله اى است براى آیات سابق ، که قدرت نمایى ها و براهین خدایى بر وحدانیت او، و نیز بر معاد را ذکر مى کرد، و نیز به منزله توطئه و زمینه چینى است براى آیه اى که سوره با آن ختم مى شود، چون بعد از آنکه مقدارى از آیات و حجتها را بیان نموده ، و اشاره فرمود به اینکه مشرکین از کسانى نیستند که انتظار ایمان از ایشان داشته ، و یا حتى امید و طمع آن را داشته باشى ، خواست بیان کند که ایمان نیاوردنشان به خاطر جهلى است که نسبت به حق دارند، و سخن حق را باطل مى پندارند و آیات صریح الدلاله را بى دلالت مى پندارند، و به همین جهت افتراء مى بندند، و هیچ عذرى هم که بدان متعذر شوند ندارند.

و این افتراها و حالى به حالى شدن ها، و میلشان از حق به باطل ، همچنان در ایشان ادامه دارد، و از ایشان جدا شدنى نیست ، تا قیام قیامت ، براى این که در آن روز هم امر بر ایشان مشتبه مى شود، خیال مى کنند که بین مرگ و قیامت غیر از یک ساعت از روز درنگ نکرده اند، همچنان که هر حقى بر آنان مشتبه مى شد، و آن را باطل مى پنداشتند.

پس این که فرمود(و یوم تقوم الساعه یقسم المجرمون ما لبثوا غیر ساعه) حکایت وضع ایشان است ، که در مساله فاصله بین دنیا و آخرت دچار اشتباه شده ، به حدى که پنداشتند که این فاصله ساعتى از یک روز بوده .

(کذلک کانوا یوفکون) - یعنى این چنین از حق به سوى باطل مى گرایند، به سوى حق دعوت مى شوند، و بر ایشان استدلالها مى شود، مع ذلک آن را باطل و خرافى مى پندارند.

و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فى کتاب الله الى یوم البعث فهذا یوم البعث ...

این آیه حکایت کلام مؤ منین در رد سخن مجرمین است که مى گفتند:(ما لبثوا غیر ساعه) چون مجرمین به خاطر روحیه مادى ، و فرورفتگى که در نشاه دنیا داشتند، روز قیامت و فاصله آن تا دنیا را محکوم به همان نظام دنیا مى دانستند، و با آن مقیاس مى سنجیدند، لذا گفتند:(غیر از ساعتى درنگ نکردند) و یک ساعت مقدار کمى از زمان است ، گویا خیال مى کردند که هنوز هم در دنیا هستند، چون فهم و شعورشان همین قدر بود.

لذا اهل علم و ایمان سخن ایشان را رد کرده اند، که درنگ آنان یک ساعت نبوده ، بلکه به مقدار فاصله بین دنیا و آخرت بوده است ، همان فاصله اى که آیه(و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون) آن را بیان مى کند.

اهل علم و ایمان نتیجه گرفتند که این همان روز قیامت است ، و لیکن مجرمین از آنجا که همیشه درباره قیامت در شک بودند، و جز به امور مادى دنیوى یقین پیدا نمى کردند، لذا پنداشتند که بیش از یک ساعت از ساعتهاى دنیا از مردنشان نگذشته است .

این است معناى کلام اهل علم و ایمان که گفتند(لقد لبثتم فى کتاب الله الى یوم البعث فهذا یوم البعث و لکنکم کنتم لا تعلمون) یعنى شما جاهل و شکاک بودید، یقین به چنین روز نداشتید، و به همین جهت امروز امر بر شما مشتبه شده است .

از اینجا معلوم مى شود که مراد از علم و ایمان در جمله(اوتوا العلم و الایمان) یقین و التزام به مقتضاى یقین است ، و اصولا(علم) در زبان قرآن عبارت است از یقین به خدا و آیات او، و(ایمان) به معنى التزام به آنچه یقین اقتضاى آن را دارد که خود موهبتى است الهى .

و نیز از اینجا روشن مى شود که مراد از(کتاب الله)، کتابهاى آسمانى ، و یا خصوص قرآن کریم است ، و اینکه بعضى از مفسرین گفته اند در آیه تقدیم و تاخیرى به کار رفته است ، و تقدیر آیه :(و قال الذین اوتوا العلم و الایمان فى کتاب الله لقد لبثتم الى یوم البعث) مى باشد صحیح و قابل اعتنا نیست .

فیومئذ لا ینفع الذین ظلموا معذرتهم و لا هم یستعتبون

(استعتاب) به معناى طلب عتبى است ، و(عتبى) به معناى از بین بردن عتاب است ، و معناى آیه این است که : آن روز معذرت خواهى از ظلم سودى به حالشان ندارد، و از ایشان نمى خواهند تا عتاب را از خود زایل کنند.

و لقد ضربنا للناس فى هذا القرآن من کل مثل ... الا مبطلون

این آیه اشاره است به اینکه اشخاص مورد بحث به روگردانى از حق مبتلا شدند، به حدى که دیگر هر چه مثلها برایشان آورده شود، و هر قدر آن مثلها، حق را به دلها نزدیک کند، سودى به حالشان ندارد، چون مهر بر لبهایشان زده شده ، و حالت روگردانى جزو طبیعتشان شده است .

و لذا دنبال این بیان فرموده(و لئن جئتهم بایه لیقولن الذین کفروا ان انتم الا مبطلون) یعنى هر آیتى برایشان بیاورى آنها که کافر شدند خواهند گفت چیزى جز باطل نیاورده اى ، و این را بدان جهت مى گویند که روگردان از حق شدند، و هر حقى را باطل مى بینند. در این جمله مى توانست به آوردن ضمیر کفار اکتفا نموده ، بفرماید:(و لئن جئتهم بایه لیقولون ان انتم ...)،

ولى به جاى ضمیر، کلمه موصول(الذین) و صله(کفروا) را آورده ، براى این که منشا و علت این حرفشان را بیان کند و بفهماند که اگر این حرف را مى زنند به خاطر کفرشان است .

کذلک یطبع الله على قلوب الذین لا یعلمون

منظور از جمله(نمى دانند) این است که درباره خداو آیات او که یکى از آنها مساله بعث است جاهلند، و تازه بر جهل و شک خود اصرار هم مى ورزند.

فاصبر ان وعد الله حق و لا یستخفنک الذین لا یوقنون

یعنى به هر عکس العملى که با تو روبرو مى شوند بساز، و در برابر اینکه مى گویند:(ان انتم الا مبطلون) و سایر زورگوییهایشان صبر کن ، که وعده خدا حق است و اگر او وعده داده که یاریت کند، قطعا خواهد کرد، همچنان که در آیات قبل نیز فرموده :(و کان حقا علینا نصر المومنین)، پس کسانى که یقین به وعده خداى سبحان ندارند، تو را سست نسازند.

و اینکه بعضى گفته اند مراد از(لا یوقنون)، این است که به آنچه از آیات بینات که برایشان مى خوانى یقین ندارند، و آن را تکذیب نموده تو را با اباطیل خود اذیت مى کنند، صحیح نیست ، چون همان طور که گفتیم وعده آخر آیه و اول آن یکى است ، و آن وعده به نصرت است .