background
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۖ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
هر نفسى چشنده مرگ است، آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.
آیه 57 سوره الْعَنْكَبُوت

بیان آیات

بعد از آنکه سخن را در توبیخ مرتدین از دین خود، و کسانى که از ترس فتنه از دین برگشتند به پایان رسانید، روى سخن را متوجه وضع بقیه مومنان نمود، که مشرکین آنان را در مکه ناتوان کردند، و تهدید به فتنه و عذابشان نمودند، ایشان را دستور مى دهد صبر کنند، و بر خداى تعالى توکل کنند، و اگر امر دین دارى بر ایشان مشکل شد، و نتوانستند در وطن واجبات دینى را اقامه کنند، از وطن چشم پوشیده مهاجرت نمایند، و درباره معیشت خود نگرانى نداشته باشند، زیرا رزق همه بندگان به عهده خدا است ، و او روزیشان را مى دهد، اگر مهاجرت بکنند، همچنان که در وطن روزیشان مى داد.

امر و تحرص به مهاجرت و صبر کردن بر مشکلات هجرت

یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعه فایاى فاعبدون

در این آیه خطاب را متوجه به مؤ منین کرده ، آن مومنینى که در سرزمین کفر قرار دارند، و نمى توانند تظاهر به دیندارى کنند، و دین حق را آشکار ساخته و به سنت هاى آن عمل کنند، دلیل بر این معنا ذیل آیه است .

آنچه از سیاق برمى آید مقصود از کلمه(ارض) در جمله(ان ارضى واسعه)، همه کره زمین است ، که ما بر پشت آن قرار گرفته ، و زندگى مى کنیم ، و اگر فرموده : زمین من فراخ است ، براى این است که : بفهماند زمین ملک اوست ، و بندگى بندگان هر جا که باشد براى او فرقى ندارد، و فراخ بودن زمین کنایه است از اینکه در هر جاى زمین از دین حق و عمل به آن جلوگیرى شد، نواحى دیگر آن در اختیار شماست ، بدون اینکه در آن نواحى شما را از دین دارى جلوگیرى کنند، پس عبادت خداى یکتا به هر حال ممتنع و محال نیست .

در جمله(فایاى فاعبدون)، دو بار حرف فاء آمده ، که اولى آنها فاى تفریع است ، که مطلب را متفرع بر وسعت زمین نموده ، مى فرماید حالا که زمین وسیع است پس مرا بپرستید، و فاى دوم فاى جزاء است ، براى شرطى که حذف شده چون کلام بر آن دلالت مى کرده .

و ظاهرا اینکه کلمه(ایاى) را جلوتر آورد، و فرمود: پس مرا بپرستید، براى این است که انحصار را برساند، و به اصطلاح ادبى قصر قلب به کار برد، و معناى آیه این مى شود که غیر مرا نپرستید، بلکه مرا بپرستید، و جمله(فاعبدون)، قائم مقام جزاء است ، - که خواننده با خواندن معناى آیه متوجه آن مى شود -.

حاصل معناى آیه این است که : زمین من فراخ است ، اگر پرستش من براى شما در یک ناحیه آن غیر ممکن شد، در سایر نواحى آن براى عبادت من جا هست ، پس حال که چنین است ، مرا به تنهایى بپرستید، و غیر مرا نپرستید، پس اگر ممکنتان نشد که مرا در قطعه اى از آن بپرستید، به سایر نواحى آن سفر کنید، و در آن جا مرا به تنهایى بپرستید.

مرگ براى شما قطعى است پس خد را براى آخرت مهیا سازید

کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون

این آیه شریفه امر سابق را که مى فرمود:(فایاى فاعبدون) تاکید مى کند، و در عین حال زمینه را براى آیه بعد که مى فرماید:(الذین صبروا...)، آماده مى سازد.

و جمله(کل نفس ذائقه الموت)، از باب استعاره به کنایه است(گویا مرگ را تشبیه کرده به چیزى که چشیدنى باشد آن گاه حکم کرده به اینکه این چشیدنى را همه خواهند چشید و خلاصه مرگ عمومى است) و مراد این است که هر کس به زودى و به طور قطع خواهد مرد، و اگر دنباله آن فرمود:(ثم الینا ترجعون - سپس به سوى ما برمى گردید)، این التفات از(متکلم وحده) به(متکلم مع الغیر) به خاطر این است که عظمت رجوع به خدا را برساند.

و حاصل معناى آیه این مى شود که : زندگى دنیا جز ایامى ناچیز نیست ، و مرگ دنبال سر است ، و دنبال آن رجوع به سوى ما براى حساب ، پس زینت و جلوه زندگى دنیا که یک زینت فانى است شما را از آمادگى براى لقاى خدا باز ندارد، و آن آمادگى این است که به خدا ایمان بیاورید، و عمل صالح کنید، که سعادت ابدى دارد و محرومیت از او شقاوت و هلاکت دائمى دارد.

و الذین آمنوا و عملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا...

این آیه اجر ایمان و عمل صالح را بیان مى کند، البته اجر بعد از مرگ و بازگشت به خدا، و با این بیان بندگان خدا و مؤ منین را تشویق به صبر در راه او، و توکل بر او مى کند، و جمله(لنبوئنهم) از مصدر(نبوئه) است ، که به معناى جاى دادن ، و منزل دادن کسى است براى همیشه ، و کلمه(غرف) جمع(غرفه) است ، که به معناى خانه بسیار زیبایى است که در بلندى قرار داشته باشد. خداى تعالى در این آیه نخست پاداش آنهایى را که ایمان آورده ، و عمل صالح کرده اند، بیان مى کند، و سپس آنان را عامل مى خواند، و مى فرماید:(و نعم اجر العاملین - چه خوب است پاداش عاملان)، آنگاه همین عاملان را تفسیر مى کند به(الذین صبروا و على ربهم یتوکلون - کسانى که صبر مى کنند، و بر پروردگار خود توکل مى نمایند) و با این بیان صبر و توکل را دو تا از خصایص مؤ منین دانسته ، و با این اشاره ها فهمانده است که مومن وقتى که در راه خدا صبر کند، و بر خدا توکل نماید، از ایمان خود راضى مى شود، پس بر هر مومن است ، که تا آنجا که راهى براى دین دارى خود مى یابد، دین دارى را از دست نداده ، بر هر اذیت و جفایى صبر کند، و چون کارد به استخوانش رسید، و دیگر نتوانست مراسم دینى خود را در وطن خود به پاى دارد، آن وقت باید از وطن بیرون شده و به سرزمینى دیگر مهاجرت کند، و بر دشوارى و تعب و رنج غربت نیز صبر کند.

الذین صبروا و على ربهم یتوکلون

این جمله بیان گر اوصاف عاملان است ، نکته اى که در اینجا تذکرش لازم است ، این است که : هر چند صبر عمومى است ، و شامل صبر بر مصیبت ، و صبر بر اطاعت خدا، و صبر بر ترک معصیت او مى شود، و لیکن مورد آیه صبر بر مصیبت است ، چون مناسب با حال مومنینى که در مکه در چنگ مشرکین قرار گرفته بودند، و به حکم این آیات ماءمور به هجرت شده بودند، صبر بر مصیبت است .

و کاین من دابه لا تحمل رزقها الله یرزقها و ایاکم ، و هو السمیع العلیم

کلمه(کاین) بسیارى هر چیزى را مى رساند، و به معناى(چه بسیار) است و منظور از حمل رزق ، ذخیره کردن آن است ، همان طور که انسانها و بعضى از حیوانات مانند مورچه و موش و زنبور عسل رزق خود را ذخیره مى کنند.

در این آیه شریفه مؤ منین را دلخوشى و دلگرمى مى دهد، تا اگر خواستند در راه خدا مهاجرت کنند از جهت رزق نگرانى نداشته باشند، و بدانند هر جا باشند خدا رزقشان را در آنجا مى دهد، و یقین داشته باشند که از گرسنگى نخواهند مرد، و بدانند که رازقشان پروردگارشان است ، نه آب و خاکشان ، و به این منظور مى فرماید: چه بسیار از جنبدگانند که رزق خود را ذخیره نمى کنند، بلکه خدا روز به روز رزقشان را مى رساند، شما انسانها نیز هر چند که ذخیره مى کنید، ولى باید بدانید که روزى دهنده شما خدا است ، و او شنوا و داناست .

در اینکه دو نام بزرگ از اسامى خدا در خاتمه آیه قرار گرفته ، اشاره است به برهان بر مضمون آیه ، چون مضمون آیه این بود که انسان و سایر حیوانات محتاج به رزقند، و رزق خود را به زبان حاجت(نه زبان سر) از خدا مى خواهند، و خدا حاجتشان را برآورده مى سازد، براى اینکه او هم داناى به حوائج خلق خویش است ، و هم شنواى حاجت آنان است ، پس به مقتضاى این دو اسم آنان را روزى مى دهد.

بحث روایتى(روایاتى در ذیل آیات :(الم تکن ارض الله واسعة ...) و(کل نفس ذائقة الموت) و(کاءین من دابه لا=تحمل رزقها...)

در تفسیر قمى و در روایت ابى الجارود، از امام باقر(علیه السلام) آمده ، که در ذیل آیه(یا عبادى الذین آمنوا ان ارضى واسعه)، مى فرمود: هرگز ملوک ستمگر و فاسق را اطاعت مکنید، و اگر ترسیدید که شما را از دین داریتان جلوگیرى کنند، زمین من فراخ است ، از سرزمینى که زیر سلطه آن فاسق است ، بیرون شوید، و در همین معنا است که خداى تعالى مى فرماید:(فیم کنتم قالوا کنا مستضعفین فى الارض - در چه حالى بودید، گفتند در زمین زیر دست ستمگران بودیم) مى فرماید(الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها - آیا زمین خدا فراخ نبود که در آن مهاجرت کنید، و نقل مکان دهید).

و در مجمع البیان از امام ابو عبدالله(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: معناى آیه این است که وقتى در زمین خدا عصیان مى شود، و تو در آن سرزمین زندگى مى کنى ، از آنجا بیرون شو و به جاى دیگر نقل مکان کن .

همه انسانها مى میرند حتى پیامبران(انک میت و انهم میتون)

و در عیون به سند خود از حضرت رضا(علیه السلام) روایت کرده که فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: وقتى آیه(انک میت و انهم میتون) نازل شد، من عرضه داشتم : پروردگارا آیا همه خلایق تا آخرین نفر مى میرند؟ و انبیاء باقى مى مانند؟ در جوابم این آیه نازل شد:(کل نفس ذائقه الموت).

مؤ لف : این روایت را الدر المنثور هم از ابن مردویه ، از على(علیه السلام) روایت کرده ، ولى متن روایتش بى اشکال نیست ، براى اینکه جمله(انک میت و انهم میتون) صریحا مى گوید: تو هم مى میرى ، انبیاى گذشته را هم که آن جناب مى دانست مرده اند، دیگر جاى این سوال نیست که بپرسد آیا همه مردم مى میرند، و انبیاء باقى مى مانند؟ تا در پاسخش آیه نازل شود، که(کل نفس ذائقه الموت - هر کسى چشنده مرگ خواهد بود).

و در مجمع البیان از عطاء از ابن عمر روایت کرده که گفت : من با رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به گردش رفتیم ، تا به چاردیوارى بعضى از انصار رسیدیم ، رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) خرماهاى ریخته را جمع مى کرد و مى خورد، پس به من فرمود: اى پسر عمر! چرا نمى خورى ؟ عرضه داشتم میل ندارم ، فرمود ولى من میل دارم چون امروز صبح چهارمین روزى بود که غذا نخورده بودم ، با اینکه اگر مى خواستم و دعا مى کردم که خدا مانند ثروت کسرى و قیصر را به من بدهد هر آینه مى داد، ولى نخواستم ، و در مقابل من کسانى خواهند بود و تو آنها را دیدار خواهى کرد که روزى یک سال خود را زیر سر مى گذارند، و ذخیره مى کنند، به خاطر اینکه نصیبشان کم است ، ابن عمر مى گوید: به خدا سوگند از آن جا برنخاستیم ، تا اینکه آیه(و کاین من دابه لا تحمل رزقها الله یرزقها وایاکم ، و هو السمیع العلیم) نازل شد.

در الدر المنثور هم این روایت را نقل کرده ، و سپس در سند آن ایراد گرفته . و علاوه بر ضعف سند، اصلا مضمونش با واقع شدن آیه در سیاق آیات قبلش نمى سازد.