بیان آیات
المیزان ج : 15 ص : 481
بطورى که از آیات صدر سوره و پنج آیه آخر آن بر مى آید غرض این سوره این است که مردم را بشارت و انذار دهد و به همین منظور، مختصرى از داستانهاى موسى ، داود، سلیمان ، صالح و لوط(علیهما السلام) را به عنوان شاهد ذکر نموده و در دنبال آن پاره اى از اصول معارف مانند وحدانیت خداى تعالى در ربوبیت و مانند معاد را ذکر نموده است .
تلک آیات القرآن و کتاب مبین
اشاره به تلک - همانطور که در اول سوره شعراء گفتیم - اشاره به آیات سوره است ، آیاتى که بعدا نازل مى شود، و آیاتى که قبلا نازل شده ، و تعبیر به لفظ(تلک) که مخصوص اشاره به دور است براى این است که به رفعت قدر و بلندى مرتبه آن آیات نیز اشاره کرده باشد.
کلمه(قرآن) اسم کتاب است و اگر آن را قرآن نامیده بدین جهت است که خواندنى است و کلمه(مبین) از ابانه به معناى اظهار است ، و اگر کلمه کتاب را نکره آورد و نفرمود(و الکتاب المبین) براى این بوده که عظمت آن را برساند( چون نکره آوردن اسم ، گاهى تفخیم و تعظیم را مى رساند)، و معناى جمله مورد بحث این است که این آیات رفیع القدر و عظیم المنزله که ما نازل مى کنیم آیات کتابى است خواندنى و عظیم الشان ، کتابى که مقاصد خود را روشن مى کند و ابهام و پیچیدگى ندارد.
در مجمع البیان گفته : اگر آیات را به دو صفت(قرآن و کتاب) توصیف کرد، براى این بود که بفهماند همانطور که با خواندن ، ظاهر مى شود با نوشتن نیز ظاهر مى شود، و خلاصه به منزله ناطقى است که معارف را آن هم از دو طریق خواندن و نوشتن بیان مى کند و اگر آن را با کلمه(مبین) توصیف کرد، براى این بود که آن را به ناطقى تشبیه کرده باشد که روشن سخن مى گوید.
هدى و بشرى للمؤ منین
دو مصدر(هدى) و(بشرى) یا به معناى اسم فاعلند، و یا اگر همان معناى مصدرى مراد باشد به منظور مبالغه به این تعبیر آورده شده اند و معناى جمله این است که : این کتاب مبین براى مؤ منین بسیار هدایت کننده و بشارت دهنده است .
الّذین یقیمون الصلوة و یؤ تون الزکوة ...
مقصود از ذکر نماز و زکات ، ذکر نمونه اى از اعمال صالح است و اگر از میان اعمال صالحه این دو را نام مى برد، چون این دو هر یک در باب خود رکن هستند، نماز در عبادتهاى راجع به خداى تعالى ، و زکات در آنچه راجع به مردم است و از نظرى دیگر، نماز در اعمال بدنى و زکات در اعمال مالى .
و اینکه فرمود:(و هم بالاخرة هم یوقنون) وصف دیگرى است براى مؤ منین ، که عطف شده به آن دو وصف دیگر، و این وصف را به منظور اشاره به این معنا آورده که بفهماند اعمال صالح ، وقتى در جاى خود قرار مى گیرد و به غرض و هدفى که باید مى رسد، که توام با یقین به آخرت باشد، زیرا عمل هر قدر هم صالح باشد، با تکذیب آخرت ، اثرش خنثى و اجرش حبط مى شود، به دلیل اینکه خداى تعالى فرموده :(و الّذین کذبوا بایاتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم).
و اگر ضمیر جمع را در جمله(و هم بالاخرة) هم تکرار کرد، با اینکه ممکن بود بفرماید(و هم بالاخرة یوقنون ...)، براى این بود که دلالت کند بر اینکه این یقین به آخرت شان مردم با ایمان است و مردم با ایمان اهل یقینند و باید چنین انتظارى از ایشان داشت و توقع نمى رود که با داشتن ایمان به روز جزا کفر بورزند. با تکذیب معاد، انسان متحیر، و اعمالش حبط و بلااثر است
ان الّذین لا یؤ منون بالا خرة زینا لهم اعمالهم فهم یعمهون
کلمه(یعمهون) از(عمه)، به معناى تحیر و سرگردانى در امرى است و معناى زینت دادن عمل این است که ، عمل را طورى قرار دهند که آدمى مجذوب و شیفته آن شود و کسانى که ایمان به آخرت ندارند از آنجایى که آن روز را که غایت مسیر انسان است قبول ندارند، بناچار آنان مى مانند و دنیا، و معلوم است که دنیا هم نمى تواند غایت اعمال قرار گیرد، پس این بینوایان که دست به دامان اعمال خود مى زنند، در راه زندگى متحیر و سرگردانند، زیرا هدفى ندارند تا با اعمال خود به سوى آن هدف بروند.
اولئک الّذین لهم سوء العذاب و هم فى الآخره هم الاخسرون
این جمله تهدیدى است به مطلق عذاب ، چه دنیوى و چه اخروى ، چون دنبالش عذاب خصوص آخرت را خاطر نشان مى سازد و مى فرماید:(و هم فى الآخره هم الاخسرون)، پس معلوم مى شود جمله اول مربوط به مطلق عذاب است و شاید وجه اینکه مى فرماید: اینان در آخرت(اءخسرون زیانکارتران) هستند، این است که نامه اعمال سایر گنهکاران ، هم مشتمل بر گناه است و هم مشتمل بر ثواب ، که مطابق آن اعمال ، جزا داده مى شوند، اما این بیچارگان گناهانشان در نامه ها ثبت شده ، اما ثوابهایشان و کارهاى نیکشان حبط شده ، و ثبت نگشته است .
و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم
کلمه(تلقیه) با کلمه(تلقین) تقریبا به یک معناست و اگر دو وصف(حکیم) و(علیم) را نکره آورد، هم به منظور تعظیم بود و هم تصریح کند به اینکه این قرآن از ناحیه خداى تعالى است ، تا خود حجتى باشد بر رسالت خاتم الانبیاء(صلى اللّه علیه و آله) و تاءییدى باشد براى معارفى که قبلا بیان داشت و صحه اى باشد براى آنچه از داستانهاى انبیاء به زودى ذکر مى کند.
و اگر در میان همه اسماى حسناى خدا دو نام شریف حکیم و علیم را ذکر کرده ، براى آن بود که دلالت کند بر اینکه نزول این قرآن از ناحیه سرچشمه حکمت است ، دیگر هیچ ناقضى نمى تواند آن را نقض کند و هیچ عامل وهنى نمى تواند آن را موهون سازد و نیز، از ناحیه منبع علم است ، پس هیچ دروغى در اخبار آن نیست ، و هیچ خطایى در قضاوتش راه ندارد.
المیزان ج : 15 ص : 484