بیان آیات
این آیات به داستان لوط پیغمبر(علیه السّلام) که بعد از صالح(علیه السّلام) مى زیسته اشاره مى کند.
کذبت قوم لوط المرسلین ... رب العالمین
تفسیر این شش آیه در داستانهاى قبل گذشت .
اتاتون الذکران من العالمین
استفهامى است انکارى که توبیخ را مى رساند و کلمه(ذکران - نرها) جمع ذکر - نر در مقابل ماده - است و آمدن به نرها کنایه است از لواط با آنان و این عمل زشت در میان آن قوم شایع بوده ، و کلمه(عالمین) به معناى جماعتى از مردم است .
و اما اینکه کلمه عالمین مربوط به کجاست ؟ ممکن است بگوییم مربوط به ضمیر فاعل در(تاتون) است ، که در این صورت معنا چنین مى شود که : آیا شما در میان عالمیان این عمل زشت را انجام مى دهید؟ بنابر این ، آیه شریفه در معناى آن آیه دیگر است که مى فرماید:(ما سبقکم بها من احد من العالمین).
همچنان که ممکن است متصل به مفعول ، یعنى(ذکران) باشد، که در این صورت معنا چنین مى شود: آیا در بین عالمیان با این همه کثرت که دارند و این همه زنان در آنان هست تنها به سر وقت مردان مى روید؟!
و تذرون ما خلق لکم ربکم من ازواجکم ...
کلمه(تذرون) به معناى(تترکون) است ، یعنى زنان را رها مى کنید، و این کلمه ماضى ندارد، یعنى از ماده(ذرو) ماضى ساخته نشده است .
توضیح(ما خلق لکم) که در سخن لوط علیه السّلام با قوم خود آمده ، با بیاناینکه آمیزش با همجنس برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است .
اگر در خلقت انسان و انقسامش به دو قسم نر و ماده و نیز به جهازات و ادواتى که هر یک از این دو صنف مجهز به آن هستند و همچنین به خلقت خاص هر یک دقت کنیم ، جاى هیچ تردید باقى نمى ماند که غرض صنع و ایجاد، از این صورتگرى مختلف و از این غریزه شهوتى که آن هم مختلف است ، در یک صنف از مقوله فعل و در دیگرى از مقوله انفعال است ، این است که دو صنف را با هم جمع کند و بدین وسیله عمل تناسل که حافظ بقاء نوع انسانى تاکنون بوده انجام پذیرد.
پس یک فرد از انسان نر، که او را مرد مى خوانیم ، بدین جهت که مرد خلق شده است براى یک فرد ماده از این نوع نه براى یک فرد نر دیگر، و یک فرد از انسان ماده که او را زن مى نامیم براى نر از این نوع خلق شده نه براى یک فرد ماده دیگر، آنچه مرد را در خلقتش مرد کرده براى زن خلق شده و آنچه که در زن است و در خلقت او را زن کرده براى مرد است و این زوجیت طبیعى است ، که صنع و ایجاد عالم میان مرد و زن یعنى نر و ماده آدمى بر قرار کرده و این جنبنده را زوج کرده است .
از سوى دیگر اغراض و نتایجى که اجتماع و یا دین در نظر دارد این زوجیت را تحدید کرده و برایش مرزى ساخته به نام نکاح ، که یک جفت گیرى اجتماعى و اعتبارى است ، به این معنا که اجتماع میان دو فرد - نر و ماده - از انسان که با هم ازدواج کرده اند، نوعى اختصاص قائل شده ، که این اختصاص مساءله زوجیت طبیعى را تحدید مى کند، یعنى به دیگران اجازه نمى دهد که در این ازدواج شرکت کنند.
پس فطرت انسانى و خلقت مخصوص به او، او را به سوى ازدواج با زنان هدایت مى کند، نه ازدواج با مردان . و نیز زنان را به سوى ازدواج با مردان هدایت مى کند، نه ازدواج با زنى مثل خود. و نیز فطرت انسانى حکم مى کند که ازدواج مبنى بر اصل توالد و تناسل است ، نه اشتراک در مطلق زندگى .
از اینجا روشن مى شود که در جمله(ما خلق لکم) آنچه به ذهن نزدیکتر است این
است که مراد از آن عضوى است از زنان که با ازدواج براى مردان مباح مى شود، و لام در(لکم) لام ملک است ، آن هم ملک طبیعى ، و نیز کلمه(من) در جمله(من ازواجکم) تبعیضى است و مراد از زوجیت ، زوجیت طبیعى است ، هر چند به وجهى که ممکن است مراد از آن زوجیت اجتماعى و اعتبارى باشد.
و اما اینکه بعضى از مفسرین احتمال داده اند که مراد از لفظ(ما) زنان ، و جمله(من ازواجکم) بیان آن باشد، احتمالى است بعید.
(بل انتم قوم عادون) - یعنى بلکه شما مردمى متجاوز و خارج از آن حدى هستید که فطرت و خلقت برایتان ترسیم کرده . پس این جمله در معناى آیه(انکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل) مى باشد.
پس ، از همه مطالب گذشته روشن شد که کلام خداى تعالى بر اساس حجتى برهانى است که به آن حجت اشاره فرموده است .
قالوا لئن لم تنته یا لوط لتکونن من المخرجین
یعنى اگر دست بر ندارى ، از کسانى خواهى شد که تبعید مى شوند و از قریه نفى بلد مى گردند، همچنان که این معنا را در جاى دیگر از قوم لوط نقل فرموده که گفتند:(اخرجوا آل لوط من قریتکم).
قال انى لعملکم من القالین
مراد از(عمل) ایشان به طورى که از سیاق بر مى آید همان جمع شدن مردان با یکدیگر و ترک زنان است ، و کلمه(قالى) به معناى مبغض و دشمن است و مقابله تهدید قوم که گفتند: تو را تبعید مى کنیم به مثل چنین کلامى که(من دشمن عمل شمایم) و اینکه اصلا متعرض جواب از تهدید ایشان نشد، معنا را چنین مى کند که : من از تبعید شما هیچ بیم ندارم و ابدا در فکر و اندیشه آن نیستم ، بلکه همه غصه من در این است که چرا شما چنینید، و عملتان را دشمن مى دارم و بسیار علاقه مند به نجات شما هستم ، نجات از و بال این عمل که خواه ناخواه روزى گریبانتان را مى گیرد و به همین جهت دنبال آن فرمود:(رب نجنى و اهلى مما یعملون).
رب نجنى و اهلى مما یعملون
یعنى پروردگارا مرا و اهلم را از اینکه پیش رویم و بیخ گوشم لواط مى کنند و یا از اینکه و بال عملشان و عذابى که خواه ناخواه به ایشان مى رسد، نجاتم بده .
و اگر در اینجا تنها خودش و اهلش را ذکر کرد، براى این بود که کسى از اهالى قریه به وى ایمان نیاورده بود، همچنان که خداى تعالى درباره آنان فرمود:(فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین).
فنجیناه و اهله اجمعین الا عجوزا فى الغابرین ثم دمرنا الاخرین
کلمه(غابر) - به طورى که گفته اند - به معناى کسى است که بعد از رفتن همراهانش در جاى خود بماند، و کلمه(تدمیر) به معناى هلاک کردن است ، و بقیه الفاظ آیه روشن است .
و امطرنا علیهم مطرا...
این مطر و باران همان سجیل است ، که در سوره حجر در باره اش فرموده :(و امطرنا علیهم حجارة من سجیل).
ان فى ذلک لایة ... العزیز الرحیم