background
أَمَدَّكُمْ بِأَنْعَامٍ وَبَنِينَ
شما را به [دادن‌] دامها و پسران مدد كرد،
آیه 133 سوره الشُّعَرَآء

بیان آیات

این آیات به داستان هود(علیه السّلام) و قومش که همان قوم عاد بودند اشاره مى کند.

کذبت عاد المرسلین

قوم عاد مردمى از عرب بسیار قدیم و عرب اوائل(یعنى اوائل پیدایش این نژاد) بودند، که در احقاف از جزیرة العرب زندگى مى کردند و داراى تمدنى مترقى و سرزمینهایى خرم و دیارى معمور بودند، به جرم اینکه پیامبران را تکذیب کرده ، به نعمتهاى الهى کفران ورزیده و طغیان کردند، خداى تعالى به وسیله بادى عقیم هلاکشان ساخته و دیارشان را ویران و دودمانشان را خراب کرد.

و به طورى که مى گویند عاد اسم پدر بزرگ ایشان بوده و اگر خود آنان را عاد خوانده اند، از قبیل تسمیه قوم به اسم پدر بزرگ است ، همچنان که بنى تمیم و بنى بکر و بنى تغلب ، را تمیم و بکر و تغلب ، مى نامند.

در سابق در آیه اى که نظیر این آیه در داستان نوح بود گفتیم که : چرا قوم نوح را تکذیب کننده همه انبیاء خوانده ، با اینکه بیش از یک پیامبر را تکذیب نکرده بودند.

انى لکم رسول امین ... رب العالمین

بیان معناى این آیه در ذیل آیه نظیر آن در داستان نوح(علیه السّلام) گذشت .

بعضى از مفسرین گفته اند که : اگر داستان این پنج نفر از انبیاء را با ذکر مساءله امانت رسولان و مزد نخواستن آنان و دستورشان به تقوا و اطاعت آغاز کرده براى این بوده که بفهماند مبناى مساءله بعثت همانا دعوت به معرفت حق و اطاعت دستوراتى است که اگر مردم در آن دستورات پیغمبر خود را اطاعت کنند به ثواب نزدیک و از عقاب دور مى شوند و انبیاء همگى بر این معنا متفقند، هر چند که از نظر بعضى از فروع دین ، آن هم به خاطر اختلافى که در اعصار هست مختلف بوده باشند، و همگى یک هدف را دنبال مى کنند و همگى از طمع مال دنیاى مردم منزهند.

و نظیر این سخن را در تفسیر آیه اى که در خاتمه همه داستانهاى هشتگانه این سوره آمده ، یعنى آیه(ان فى ذلک لا یة و ما کان اکثرهم مؤ منین و ان ربک لهو العزیز الرحیم) زده اند، که این آیه دلالت مى کند بر اینکه بیشتر امتها و اقوام ، از آیات خدا رویگردان بوده اند، و خداى سبحان به خاطر همین جرم اینها، و به ملاک اینکه خودش عزیز است مجازاتشان کرده و مى کند و به خاطر اینکه نسبت به مؤ منین رحیم است ، نجاتشان مى دهد. ما نیز در آنجا که غرض سوره را ذکر مى کردیم به این معنا اشاره نمودیم .

توبیخ قوم هود علیه السّلام بخاطر اسراف در شهوت(ساختن بناهاى کاخ مانند براىتفاخر و تفریح) و افراد در غضب

اتبنون بکل ریع آیة تعبثون

کلمه(ریع) به معناى نقطه بلندى است از زمین ، و کلمه(آیت) به معناى علامت و نشانه است و کلمه(عبث) به معناى آن کارى است که هیچ نتیجه و غایتى بر آن مترتب نمى شود. گویا قوم هود(علیه السّلام) در بالاى کوهها و نقاط بلند، ساختمانهایى مى ساختند، آن هم به بلندى کوه ، تا براى گردش و تفریح بدانجا روند، بدون اینکه غرض دیگرى در کار داشته باشند، بلکه صرفا به منظور فخر نمودن به دیگران و پیروى هوى و هوس ، که در این آیه ایشان را بر این کارشان توبیخ مى کند.

البته درباره این آیه معانى دیگرى ذکر کرده اند، که چون هیچ دلیلى از لفظ آیه و از سازش سیاق نداشت ، لذا از نقل آنها خوددارى کردیم .

و تتخذون مصانع لعلکم تخلدون

کلمه(مصانع) - به طورى که گفته اند - به معناى قلعه هاى محکم و قصرهاى استوار و ساختمانهاى عالى است ، که مفرد آن مصنع مى باشد.

و اینکه فرمود:(لعلکم تخلدون) در مقام تعلیل مطلب قبل است ، یعنى شما این قصرها را بدین جهت مى سازید که امید دارید جاودانه زنده بمانید. و الا اگر چنین امیدى نمى داشتید هرگز دست به چنین کارهایى نمى زدید، چون این کارهایى که مى کنید و این بناهایى که مى سازید طبعا سالهایى دراز باقى مى ماند، در حالى که عمر طولانیترین افراد بشر از عمر آنها کوتاهتر است .

بعضى دیگر از مفسرین در معناى آیه و نیز در مفردات آن ، وجوهى دیگر گفته اند، که از نقل آنها صرف نظر مى کنیم .

و اذا بطشتم بطشتم جبارین

در مجمع البیان گفته کلمه(بطش) به معناى کشتن با شمشیر و زدن با تازیانه است و کلمه(جبار) به معناى کسى است که بر دیگران علو و عظمت و سلطنت داشته باشد و این خود یکى از صفات خداى سبحان است که در خصوص ذات مقدس او مدح و در غیر او ذم شمرده مى شود، براى اینکه در غیر خدا معنایش این است که بنده خدا جباریت را به خود بندد.

و بنا به گفته وى معنایش چنین مى شود که : شما وقتى مى خواهید شدتى در عمل از خود نشان دهید، آن قدر مبالغه و زیاده روى مى کنید که جباران مى کنند.

و حاصل معناى آیات سهگانه مورد بحث این است که : در دو سوى شهوت و غضب از حد مى گذرید و اسراف مى کنید و از حد اعتدال و از هیئت عبودیت خارج مى شوید.

فاتقوا اللّه و اطیعون

این جمله بر مساءله اسراف در دو سوى شهوت و غضب و خروجشان از رسم عبودیت تفریع شده ، مى فرماید: چون چنین هستید، پس از خدا بترسید و او را اطاعت کنید و دستورات او را در خصوص ترک اسراف و استکبار به کار بندید.

و اتقوا الذى امدکم بما تعلمون امدکم بانعام و بنین و جنات و عیون

راغب مى گوید کلمه(مد) در اصل به معناى کشیدن است ، ولى در یارى هم

استعمال مى شود، میگویند:(امددت الجیش بمدد و الانسان بطعام - من لشکر را به مدد یارى کردم و فلانى را به اطعام مدد دادم) و بیشتر موارد استعمال امداد در محبوب است ، به خلاف کلمه(مد) که بیشتر در مکروه استعمال مى شود، همچنان که هر دو کلمه در قرآن کریم آمده ، یک جا فرموده :(و امددناهم بفاکهة - ایشان را با میوه مدد دادیم)، جاى دیگر مى فرماید:(و نمد له من العذاب مدا - براى او از عذاب دنبالهاى که خود مى دانیم درست مى کنیم).

جمله(و اتقوا الذى امدکم ...) در معناى تعلیق حکم به وصف است ، که خود علیت آن وصف را مى رساند و معنایش این است که بپرهیزید از خدایى که شما را با نعمتهاى خود مدد مى دهد، چرا بپرهیزید؟ براى همین که شما را مدد مى دهد، پس بر شما واجب است که شکرش را به جاى آرید و نعمتهایش را در آنجا که باید مصرف کنید، مصرف نمایید، نه اینکه به آن اتراف و استکبار بورزید، چون کفران نعمت ، غضب و عذاب خداى را به دنبال دارد، همچنان که فرمود:(لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید).

و آنگاه اجمالى از نعمتها را ذکر کرده ، در اول فرموده :(امدکم بما تعلمون - شما را مدد داد به آنچه خودتان مى دانید)، آنگاه همان اجمال را تفصیل داده ، بار دوم فرمود:(امدکم باموال و بنین و جنات و عیون).

در جمله اولى نکته دیگرى نیز هست و آن اینست که خود شما میدانید که این نعمتها از امداد خداى تعالى و صنع اوست و احدى غیر او در ایجاد آنها و امدادش به شما شرکت نداشته ، پس تنها او است که بر شما واجب است از نا فرمانیش بپرهیزید و شکرش را به جاى آورده ، او را بپرستید، نه بتها و اصنام ، پس در حقیقت کلامى است که برهان خود را نیز متضمن است .

انى اخاف علیکم عذاب یوم عظیم

این جمله امر به تقوا را تعلیل مى کند و معنایش این است که من که شما را به تقوا دعوت مى کنم تا شکر او را به جاى آورده باشید، بدین جهت است که من بر شما مى ترسم عذاب روزى بزرگ را، که اگر کفران کنید و شکر به جا نیاورید، بدان عذاب مبتلا شوید. و ظاهرا مراد از(روز عظیم) همان روز قیامت است ، هر چند که بعضى ممکن دانسته اند که

مراد از آن ، روز استیصال و هلاکت باشد.

انکار و تکذیب قوم هود علیه السّلام و هلاک گردیدنشان

قالوا سواء علینا او عظت ام لم تکن من الواعظین

در این جمله از قوم هود حکایت مى فرماید که آن جناب را به کلى از دعوتش و تاثیر کلامش و از ایمان خود ماءیوس کردند.

بعضى گفته اند: این تعبیر خالى از مبالغه نیست ، چون مقتضاى تردید - چه موعظه کنى و یا از واعظان نباشى - این بود که گفته شود:(چه موعظه کنى و چه نکنى) ولى آن طور فرمود تا مبالغه را برساند و بفهماند که ما به هیچ وجه ایمان نخواهیم آورد.

ان هذا الا خلق الاولین

کلمه(خلق) به ضمه خاء و لام و یا سکون لام ، خوانده مى شود، راغب گفته :(خلق و خلق) - به فتحه خاء و ضمه آن - در اصل یکى بوده ، مانند شرب و شرب و صرم و صرم و لیکن خلق - به فتحه خاء - مختص به هیئتها و اشکال و صور دیدنى است و خلق - به ضمه خاء - مختص به قوا و اخلاقیاتى است که با بصیرت درک مى شود، نه با چشم ، همچنان که در قرآن کریم آمده :(انک لعلى خلق عظیم) و نیز بنا به قرائتى(ان هذا الا خلق الاولین).

و اشاره به کلمه(هذا) اشاره به معارفى است که هود آورده و مردم آن را وعظ نامیدند و معنایش این است که این دعوت به توحید و موعظه که تو بدان دست زدهاى ، جز همان عادت گذشتگان از اهل اساطیر و خرافات چیز دیگرى نیست و این سخن مانند همان سخنى است که از دیگران حکایت کرده و فرموده است :(ان هذا الا اساطیر الاولین).

ممکن هم هست که اشاره باشد به شرک و بت پرستى ، که به تقلید از پدرانشان داشتند و مى گفتند:(وجدنا آباءنا کذلک یفعلون - پدران خود را یافتیم که چنین مى کردند). بعضى از مفسرین احتمال داده اند که مراد این باشد که خواسته اند بگویند: این خلق که در ما است نیست مگر همان خلق اولین ، زنده میشویم آن چنان که آنها مى شدند و مى میریم آن چنان که آنان مردند و بس ، دیگر بعث و حساب و عذابى در کار نیست ، و لیکن این احتمال از سیاق آیه دور است .

و ما نحن بمعذبین

در این جمله معاد را انکار کرده اند، البته این در صورتى است که مراد هود

(علیه السّلام) از عذاب یوم عظیم ، روز قیامت باشد.

فکذبوه فاهلکناهم ان فى ذلک لا یة ... الرحیم

معناى این آیات روشن است .

بحث روایتى

روایتى درباره دعوت هود علیه السّلام و روایتى درذیل جمله :(اتبنون بکل ریع آیة تعبثون)

در کتاب کمال الدین و روضه کافى ، با ذکر سند روایتى از ابو حمزه ثمالى از ابى جعفر محمد بن على باقر(علیه السلام) آورده ، که در ضمن آن فرموده : نوح(علیه السّلام) خبر داده بود که خداى تعالى پیامبرى مبعوث مى فرماید به نام هود و او قوم خود را به سوى خداى عزوجل مى خواند و مردم او را تکذیب مى کنند، و خداى تعالى ایشان را به وسیله باد هلاک مى کند، پس زنهار که هر یک از شما او را درک کرد از تکذیبش بپرهیزد و به وى ایمان آورد و حتما پیرویش کند، چون خداى تعالى او را از عذاب باد نجات مى دهد.

نوح(علیه السّلام) به فرزندش(سام) سفارش کرد که با این وصیت در رأ س هر سالى تجدید عهد کند، سام این کار را مى کرد، و آن روز را در هر سال عید مى گرفتند و آن روز را در انتظار روزى که هود مبعوث شود به سر مى بردند.

همین که خداى تبارک و تعالى هود را مبعوث فرمود، به علم و ایمان و میراث علمى گذشتگان و نیز به اسم اکبر و آثار علم نبوت ، که نزدشان بود نگریستند و دیدند که هود پیغمبر است و پدر بزرگشان نوح(علیه السّلام) به آمدن وى بشارتشان داده ، پس به وى ایمان آورده و تصدیقش نموده پیرویش کردند و از عذاب باد نجات یافتند، اینجاست که خداى تعالى مى فرماید:(و الى عاد اخاهم هودا) و نیز مى فرماید:(کذبت عاد المرسلین اذ قال لهم اخوهم هود الا تتقون).

و در مجمع البیان در ذیل جمله(آیة تعبثون) گفته است : یعنى چیزهایى که به آن احتیاج ندارید و نمى خواهید در آن منزل کنید، بلکه تنها عبث و لهو و لعب شما را به ساختن آن وادار کرده . و گویا ساختن بنایى را که از آن بى نیازند عبث خوانده - این را عطاء از تفسیر ابن عباس روایت کرده - مؤ ید آن خبرى است که از انس بن مالک رسیده که گفت : روزى رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله) بیرون شد و در راه قبه اى دید، پرسید این چیست ؟ اصحابش

عرضه داشتند کاخى است از انصار، حضرت مقدارى ایستاد تا صاحب قبه آمد و سلام کرد رسول خدا در حضور همه مردم از او روى گردانید، مرد( به خیال اینکه آن جناب متوجه نشده) چند بار سلام خود را تکرار کرد و حضرت روى گردانید، تا مرد به خوبى فهمید که آن جناب از وى خشمگین و رویگردان شده است ، قضیه را به اصحاب آن جناب گفت ، که به خدا سوگند نظر رسول خدا از من برگشته و نمى دانم چه خلافى از من سر زده و چه شده است ؟ گفتند رسول خدا قبه تو را دید و از ما پرسید این مال کیست ؟ ما گفتیم که مال فلانى است ، پس مرد به قبه اش برگشته آن را با زمین یکسان کرد، روزى دیگر رسول خدا از آنجا عبور کرد و قبه اى ندید، پرسید قبه اى که در اینجا بود چه شد؟ گفتند صاحبش از اعراض تو نزد ما شکوه کرد، ما سبب اعراضت را به وى گفتیم ، رفت و قبه را خراب کرد، حضرت فرمود: هر چیزى که ساخته شود روز قیامت و بال صاحبش مى باشد، مگر آن مقدارى که چاره اى از آن نیست .

و در تفسیر قمى در ذیل آیه(و اذا بطشتم بطشتم جبارین) آمده که یکدیگر را به خاطر غضب و بدون هیچ گناه مى کشید