بیان آیه
در سابق گفتیم : این آیات از جمله :(یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فى السلم کافة) تا آخر آیه مورد بحث یک سیاق دارند، و همه به هم مربوطند.
ام حسبتم ان تد خلوا الجنه ...
بهشت رضوان و قرب رب العالمین در گرو تحمل سختى ها است و سنت الهى در میان اممگذشته در بین امت اسلام تکرار خواهد شد(تکرار تاریخ)
در این جمله آنچه را که آیات سابق بر آن دلالت مى کرد تثبیت مى کند، و آن این بود که دین یک نوع هدایت خدائى است ، براى مردم هدایتى است به سوى سعادتشان در دنیا و آخرت ، و نعمتى است که خداوند بشر را به آن اختصاص داده . پس بر انسانها واجب است در برابر آن تسلیم شوند، و با وجود آن دیگر گامهاى شیطان را پیروى نکنند، و در این هدایت اختلاف نیندازند، و دوا را به صورت دردى جدید در نیاورند، و بوسیله پیروى هوا و به طمع زخرف دنیا نعمت خداى سبحان را با کفر و عذاب معاوضه ننمایند که اگر چنین کنند غضبى از ناحیه پروردگارشان به ایشان مى رسد، همانطورى که به بنى اسرائیل رسید، چون آنها هم نعمت پروردگار را بعد از آنکه در اختیارشان قرار گرفت تغییر دادند آرى خدا با بنى اسرائیل عداوت خاصى نداشت ، این سنت دائمى خدا است که فتنه ها پیش آورد، و احدى از مردم به سعادت دین و قرب رب العالمین نمى رسد مگر با ثبات و تسلیم .
در این آیه شریفه التفاتى از غیبت به خطاب به کار رفته ، چون در آیات قبلى مؤ منین ، غایب فرض شده بودند، مى فرمود:(مردم امت واحده اى بودند)، و در این آیه حاضر به حساب آمده اند، مى فرماید:(نکند خیال کرده اید که ...)، و این بدان جهت بود که اصلا در این آیات روى سخن با مؤ منین بود، در شش آیه قبل مى فرمود:(یا ایها الذین آمنوا ادخلوا فى السلم کافه)، چیزى که هست در آیه قبلى موقعیت ایجاب کردغایب به حساب آیند، همینکه آن عنایت کلامیه اعمال شد دوباره به سیاق قبلى برگشته مؤ منین را مخاطب قرار داد.
کلمه(ام) متصله و به معناى(یا اینکه) نیست ، بلکه منقطعه و به معناى(بلکه) است ، و معناى آیه بطوریکه دیگران هم گفته اند این است که(نه ، بلکه گویا پنداشته اید که قبل از برخورد با آنچه امم گذشته برخوردند داخل بهشت مى شوید).
البته اختلافى که در میان اهل ادب درباره کلمه(ام) منقطعه وجود دارد معروف است : ولى حق مطلب به نظرما این است که اصل این کلمه براى افاده تردید(یا اینکه) است ، و اگر گاهى معناى(بلکه) رامى دهد، از این نظر است که معناى بلکه هم در آن موارد منطبق است ، نه اینکه برحسب وضع لغوى دو جور(ام) داریم ، در نتیجه معناى ام منقطعه در مورد آیه مورد بحث این مى شود:(هل انقطعتم بما امرناکم من التسلیم ، بعد الایمان ، و الثبات على نعمه الدین ، و الاتفاق و الاتحاد ام لا بل حسبتم ان تدخلوا الجنه ...)، یعنى آیا بعد از آنکه به شما دستور دادیم که بعد از ایمان آوردن هم استقامت به خرج دهید و هم تسلیم شوید آیا از آرزوى کاذب خود دست برداشته اید یا نه ، بلکه گمان دارید که داخل بهشت مى شوید.
و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم
کلمه(مثل) اگر با کسره میم و سکون ثا خوانده شود به معناى شبه(مانند) است ، و اگر بفتحه میم و فتحه ثا خوانده شود معناى شبه(شباهت) را مى دهد، و منظور از مثل که براى چیزى مى آورند بیانى است که کانه آن چیز را در نظر شنونده مجسم کرده است ، که این چنین بیان را استعاره تمثیلیه مى گویند، مانند اینکه خداى تعالى درباره علماى یهود که به علم خود عمل نمى کردند مثل زده به چهارپائى که کتاب بر آن بار کرده باشند، مى فرماید:(مثل الذین حملوا التوریه ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا) و نیز از همین باب است مثل به معناى صفت مانند آیه :(انظر کیف ضربوا لک الامثال) چون این در پاسخ آن تهمت ها است که به رسولخدا(صلى الله علیه و آله و سلم) مى زدند، و مى گفتند: او مجنون است ، ساحر است ، کذاب است ، و امثال اینها، پس کلمه امثال در اینجا به معناى صفت است و از آنجائى که در آیه مورد بحث خداى تعالى با جمله(مستهم الباساء و الضراء...) آن مثل را بیان کرده ، لاجرم باید گفت : که کلمه نامبرده معناى اول را مى دهد.
مستهم الباساء و الضراء...
معناى باساء و ضراء و اشاره به سنت جاریه الهى درباره همه انسانها
بعد از آنکه شوق مخاطب براى فهمیدن تفصیل اجمالى که جمله :(و لما یاتکم مثل الذین ...) بر آن دلالت داشت شدید شد، با جمله مورد بحث آن را تفصیل داد، و کلمه(باساء) به معناى شدت و سختى است که از خارج نفس آدمى به آدمى وارد مى شود، مانند گرفتاریهاى مالى ، و جاهى ، و خانوادگى ، و نداشتن امنیتى که در زندگیش به آن نیازمند است .
و اما ضراء عبارت است از شدتى که به جان و تن انسان مى رسد، مانند جراحت و قتل و مرض ، و کلمه زلزله و زلزال معنایش معروف است ، و اصل آن از ماده(ز - ل - ل) است ، که به معناى لغزیدن است ، و اگر این کلمه تکرار شده ، براى این بود که بر تکرار دلالت کند، تو گوئى زمینى که مثلا دچار زلزله شده ، لغزشهائى پشت سر هم کرده ، و این معنا، در کلمه(صر - و صرصر)، و کلمه(صل و صلصل) و کلمه(کب و کبکب) نیز جریان دارد، و کلمه زلزال در آیه شریفه کنایه است از اضطراب و دهشت .
حتى یقول الرسول و الذین آمنوا معه ...
کلمه(یقول) به نصب لام خوانده شده و بنابراین قرائت جمله در معناى غایت و نتیجه است .
براى جملات قبل بعضى هم آن را به ضمه لام خوانده اند. و بنابراین قرائت جمله نامبرده حکایت حال گذشته است ، و هر چند هر دو معنا صحیح است ، لیکن دومى با سیاق مناسب تر است ، براى اینکه اگر جمله نامبرده غایتى باشد که جمله(زلزلوا) را تعلیل کند، آن طور که باید با سیاق مناسب نیست .
متى نصر اللّه الا ان نصر اللّه قریب
این جمله حکایت کلام رسول و مؤ منین به آن حضرت با هم است ، و گرچه چنین کلامى از رسول خدابه ذهن مى زند، که آن جناب چرا باید بگوید(یارى خدا کى مى رسد)؟ ولى با در نظر گرفتن اینکه خداى تعالى قبلا به رسول و مؤ منین وعده نصرت داده بود، و مثلا فرموده بود:(و لقد سبقت کلمتنا لعبادنا المرسلین ، انهم لهم المنصورون) و نیز فرموده بود:(کتب اللّه لا غلبن انا و رسلى) جمله مورد بحث هیچ به ذهن نمى زند، و اگر بنا باشد از شنیدن امثال این عبارتها یکه بخوریم باید از آیه :(حتى اذا است یئس الرسل ، و ظنوا انهم قد کذبوا، جاءهم نصرنا) باید یکه بخوریم ، که لحنش شدیدتر از لحن آیه مورد بحث است .
و نیز ظاهر آن است که جمله :(الا ان نصر اللّه قریب) حکایت کلام خداى تعالى باشد، نه تتمه کلام رسول و مؤ منین با وى .
و این آیه همانطور که قبلا هم اشاره کردیم دلالت مى کند بر اینکه مساءله ابتلا و امتحان در امت اسلام نیز جریان دارد، و این سنت همیشگى است .
و نیز دلالت دارد بر اینکه مثل و وصف امتهاى گذشته عینا تکرار مى شود، آنچه بر سر امتهاى گذشته رفته است بر امت اسلام نیز خواهد رفت ، و این همان است که نامش را تکرار تاریخ و یا عود آن مى گذاریم .