background
فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
ولى كسى كه از انحراف [و تمايل بيجاى‌] وصيت‌كننده‌اى [نسبت به ورثه‌اش‌] يا از گناه او [در وصيت به كار خلاف‌] بيم داشته باشد و ميانشان را سازش دهد، بر او گناهى نيست، كه خدا آمرزنده مهربان است.
آیه 182 سوره الْبَقَرَة

بیان آیات مربوط به حکم وصیت درباره ما ترک

(کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ، ان ترک خیرا الوصیة) الخ ، لسان این آیه ، لسان وجوب است نه استحباب ، چون در قرآن کریم هر جا فرموده : فلان امر بر فلان قوم نوشته شده ، معنایش این است که این حکم یا سرنوشت ، قطعى و لازم شده است ، مؤ ید آن ، جمله آخر آیه است که میفرماید:(حقا)، چون کلمه حق ، نیز مانند کتابت اقتضاى معناى لزوم را دارد.

لکن از آنجا که همین کلمه را مقید به(متقین) کرده دلالت بر وجوب را سست مى کند، براى اینکه اگر وصیت تکلیفى واجب بود، مناسب تر آن بود که بفرماید:(حقا على المومنین)، و چون فرموده :(على المتقین)، میفهمیم این تکلیف امرى است که تنها تقوى باعث رعایت آن میشود و در نتیجه براى عموم مؤ منین واجب نیست ، بلکه آنهائى که متقى هستند برعایت آن اهتمام میورزند.

و به هر حال بعضى از مفسرین گفته اند: این آیه بوسیله آیات ارث(که تکلیف مال میت را معین کرده ، چه وصیت کرده باشد و چه نکرده باشد)، نسخ شده و به فرضى که این سخن درست باشد، وجوبش نسخ شده نه استحباب ، و اصل محبوبیتش ، و شاید تقیید کلمه حق به کلمه(متقین) هم براى افاده همین غرض باشد.

و مراد به کلمه(خیر) مال است ، و مثل این که از آن بر مى آید مراد مال بسیار است نه اندکى که قابل اعتناء نباشد، و مراد از معروف ، همان معناى متداول یعنى احسان است .

(فمن بدله بعد ما سمعه ، فانما اثمه على الذین یبدلونه)، ضمیر در کلمه(اثمه)، به تبدیل بر مى گردد و بقیه ضمائر به وصیت به معروف ، و اگر بپرسى : کلمه(وصیت) مؤ نث است ، چرا پس همه ضمائر که بدآن برگشته مذکر است ؟ در پاسخ مى گوئیم : کلمه نامبرده از آنجا که مصدر است ، هر دو نوع ضمیر، جائز است بدآن برگردد.

باز خواهى پرسید: که جا داشت بفرماید:(فمن بدله بعد ما سمعه ، فانما اثمه علیهم) و حاجت نبود دوباره نام تبدیل کنندگان را ببرد، در پاسخ میگوئیم : نکته این که ضمیر نیاورد و اسم ظاهر آنرا آورد، خواست تا بعلت گناه یعنى تبدیل وصیت بمعروف اشاره کرده باشد تا بتواند آیه بعدى را بر آن تفریع نموده ، بفرماید:(پس اگر کسى از موصى بترسد) الخ .

(فمن خاف من موص جنفا، او اثما، فاصلح بینهم ، فلا اثم علیه) کلمه(جنف) به معناى انحراف است و بعضى گفته اند به معناى انحراف دو قدم بطرف خارج است ، بر عکس کلمه(حنف) که با حاى بى نقطه است و به معناى انحراف دو قدم بطرف داخل است .

هر حال ، مراد، انحراف بسوى گناه است ، به قرینه کلمه(اثم) و این آیه تفریع بر آیه قبلى است و معنایش(و خدا داناتر است) این است که اگر کسى وصیت شخصى را تبدیل کند، تنها و تنها گناه این تبدیل بر کسانى است که وصیت به معروف را تبدیل مى کنند، نتیجه و فرعى که مترتب بر این معنا میشود این است که پس اگر کسى از وصیت موصى بترسد، به این معنا که وصیت به گناه کرده باشد و یا منحرف شده باشد، و او میان ورثه اصلاح کند و وصیت را طورى عمل کند که نه اثم از آن برخیزد و نه انحراف ، گناهى نکرده ، چون او اگر تبدیل کرده ، وصیت به معروف را تبدیل نکرده ، بلکه وصیت گناه را به وصیتى تبدیل کرده که گناهى یا انحرافى در آن نباشد.

بحث روایتى(شامل روایاتى در ذیل آیات گذشته و احکام وصیت)

در کافى و تهذیب و تفسیر عیاشى روایت زیر را آورده اند که عبارت آن به نقل از عیاشى چنین است : محمد بن مسلم از امام صادق(علیه السلام)، روایت کرده که گفت : از آنجناب از وصیت براى وارث پرسش نمودم که آیا جائز است ؟ فرمود: آرى ، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:(ان ترک خیرا، الوصیة للوالدین و الاقربین).

و در تفسیر عیاشى از امام صادق ، از پدرش ، از على(علیه السلام)، روایت کرده که فرمود: کسیکه در دم مرگش براى خویشاوندانش ‍ که از او ارث نمى برند وصیتى نکند، عمل خود را با معصیت ختم کرده است .

و در تفسیر عیاشى نیز از امام صادق(علیه السلام)، روایت آورده که در ذیل این آیه فرمود: این حقى است که خدا در اموال مردم قرار داده ، براى صاحب این امر(یعنى امام(علیه السلام) پرسیدم آیا براى آن حدى هست ؟ فرمود: آرى ، پرسیدم : حدش چیست ؟ فرمود: کمترین آن یک ششم و بیشترین آن یک سوم است .

مؤ لف : این معنا را صدوق هم در من لا یحضره الفقیه از آنجناب روایت کرده و این استفاده لطیفى است که امام(علیه السلام) از آیه کرده ،

باین معنا که آیه مورد بحث را با آیه :(النبى اولى بالمؤ منین من انفسهم ، و ازواجه امهاتهم ، و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى کتاب اللّه ، من المؤ منین و المهاجرین ، الا ان تفعلوا الى اولیاءکم معروفا، کان ذلک فى الکتاب مسطورا)،(پیامبر بمؤ منین اختیاردارتر از خود ایشان است ، و همسران او مادران ایشانند و خویشاوندان در کتاب خدا بعضى مقدم بر بعض دیگرند، از مؤ منین و مهاجران ، مگر آنکه به اولیاء خود نیکى کنند، و این در کتاب نوشته شده بود)، ضمیمه کردند و آن نکته لطیف را استفاده فرمودند.

توضیح اینکه آیه سوره احزاب ، ناسخ حکم توارث به اخوتى است که در صدر اسلام معتبر بود و کسانیکه با یکدیگر عقد اخوت بسته بودند، از یکدیگر ارث مى بردند، آیه سوره احزاب آن را نسخ کرد و حکم توارث را منحصر کرد در قرابت و سپس نیکى در حق اولیاء را از آن استثناء کرد و خلاصه فرمود: توارث تنها در خویشاوندان است و برادران دینى از یکدیگر ارث نمیبرند، مگر آنکه بخواهند، به اولیاء خود احسانى کنند، و آنگاه رسول خدا و طاهرین از ذریه اش را اولیاء مؤ منین خوانده و این مستثنا همان موردى است که جمله :(ان ترک خیرا الوصیة) الخ ، شاملش مى شود، چون رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین نیز قربا هستند(دقت بفرمائید).

و در تفسیر عیاشى از یکى از دو امام باقر و صادق(علیهماالسلام) روایت کرده که در ذیل آیه :(کتب علیکم اذ حضر) الخ ، فرمود: این آیه بوسیله آیه :(فرائض یعنى آیه ارث) نسخ شده .

مؤ لف : مقتضاى جمع بین روایات سابق و این روایت ، این است که بگوئیم : منسوخ از آیه(کتب علیکم) الخ ، تنها وجوب است ، در نتیجه استحباب آن بحال خود باقى است .

و در تفسیر مجمع البیان از امام باقر(علیه السلام) روایت کرده که در ذیل جمله :(فمن خاف من موص جنفا او اثما...) الخ ، فرمود: جنف این است که بسوى خطا گرائیده باشد از این جهت که نداند اینکار جائز است .

و در تفسیر قمى از امام صادق(علیه السلام) روایت آورده که فرمود: وقتى مردى به وصیتى سفارش کرد، جائز نیست که وصى او وصیتش را تغییر دهد، بلکه باید بر طبق آنچه وصیت کرده عمل کند، مگر آنکه به غیر از دستور خدا وصیت کرده باشد که اگر وصى بخواهد مو به مو به آن عمل کند، دچار معصیت و ظلم مى شود، در اینصورت براى وصى جائز است ، آن را بسوى حق برگرداند و اصلاح کند، مثل اینکه مردى که چند وارث دارد، تمامى اموالش را براى یکى از ورثه وصیت کند و بعضى دیگر را محروم کند، که در اینجا وصى میتواند وصیت را تغییر داده بدانچه که حق است برگرداند، اینجاست که خداى تعالى میفرماید:(جنفا او اثما)، که جنف انحراف بطرف بعضى از ورثه و اعراض از بعضى دیگر است ،

اثم عبارت از این است که دستور دهد با اموالش آتشکده ها را تعمیر کنند و یا شراب درست کنند، که در اینجا نیز وصى میتواند بوصیت او عمل نکند.

مؤ لف : معنائى که این روایت براى جنف کرده ، معناى جمله(فاصلح بینهم) را هم روشن میکند، میفهماند که مراد اصلاح میان ورثه است ، تا بخاطر وصیت صاحب وصیت ، نزاعى بینشان واقع نشود.

و در کافى از محمد بن سوقه روایت آورده که گفت : از امام ابى جعفر(علیه السلام) معناى جمله(فمن بدله ، بعد ما سمعه ، فانما اثمه على الذین یبدلونه) را پرسیدم ، فرمود: آیه بعد از آن که مى فرماید:(فمن خاف من موص جنفا او اثما، فاصلح بینهم ، فلا اثم علیه)، آن را نسخ کرده و معنایش این است که هرگاه وصى بترسد(یعنى تشخیص دهد) از اینکه صاحب وصیت درباره فرزندانش ‍ تبعیض قائل شده و به بعضى ظلم کرده و خلاف حقى مرتکب شده که خدا بدآن راضى نیست ، در اینصورت گناهى بر وصى نیست که آنرا تبدیل کند و بصورت حق و خداپسندانه در آورد.

مؤ لف : این روایت از مواردى است که ائمه(علیهم السلام) آیه اى را بوسیله آیه اى دیگر تفسیر کرده اند، پس اگر نام آن را نسخ گذاشتند، منظور نسخ اصطلاحى نیست و در سابق هم گفتیم : که در کلام ائمه(علیهم السلام) بسا کلمه نسخ آمده که منظور از آن غیر نسخ اصطلاحى علماى اصول است .

الحمد لله رب العالمین .