background
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا ۗ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نگوييد: «راعنا»، و بگوييد: «انظرنا»، و [اين توصيه را] بشنويد؛ و [گر نه‌] كافران را عذابى دردناك است.
آیه 104 سوره الْبَقَرَة

مراد از(الذین آمنوا) در قرآن و نفاوت آن با(مؤ منین)

بیان

(یا ایها الذین آمنوا) الخ ، این جمله اولین موردى است که خدایتعالى مؤ منین را با لفظ:(ایها الذین آمنوا) الخ خطاب مى کند که بعد از این مورد در هشتاد و چهار مورد دیگر تا آخر قرآن این خطابرا کرده

و در قرآن کریم هر جا مؤ منین باین خطاب و یا با جمله(الذین آمنوا) تعبیر شده اند، منظور مؤ منین این امتند، و اما از امت هاى قبل از اسلام بکلمه(قوم) تعبیر مى کند، مثل اینکه فرمود:(قوم نوح او قوم هود) و یا فرموده :(قال یا قوم اءراءیتم ان کنت على بینة) الخ و یا بلفظ اصحاب تعبیر کرده و از آن جمله مى فرماید:(واصحاب مدین و اصحاب الرّسّ) و در خصوص قوم موسى علیه و السلام تعبیر به(بنى اسرائیل) و(یا بنى اسرائیل) آورده است .

پس تعبیر بلفظ(الذین آمنوا) تعبیر محترمانه ایست که این امت را بدان اختصاص داده ، چیزیکه هست دقت و تدبر در کلام خدایتعالى این نکته را بدست میدهد، که آنچه قرآن کریم از جمله :(الذین آمنوا) در نظر دارد غیر آن معنائى استکه از کلمه :(مؤ منین) اراده کرده ، از آن تعبیر، افراد و مصادیقى را منظور دارد و از این تعبیر، افراد و مصادیقى دیگر را، مثلا مصادیقى که در آیه :(وتوبوا الى اللّه جمیعا ایها المؤ منون)،(اى مؤ منان همگى بسوى خدا توبه برید) اراده شده غیر آن مصادیقى است که در آیه :(الذین یحملون العرش ومن حوله ، یسبحون بحمد ربهم و یؤ منون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شى ء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا، واتبعوا سبیلک ، وقهم عذاب الجحیم ربنا و ادخلهم جنات عدن ، التى وعدتهم و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم ، انک انت العزیز الحکیم :)،(آنان که عرش را حمل مى کنند و هر که پیرامون آن است ، پروردگار خود را بحمد تسبیح مى کنند و بوى ایمان مى آورند، و براى آنانکه ایمان آوردند، چنین طلب مغفرت مى کنند که پروردگارا علم و رحمتت همه چیز را فرا گرفته ، پس کسانى را که توبه کردند و راه تو را پیروى نمودند بیامرز و از عذاب جحیم حفظ کن ، پروردگارا و در بهشت هاى عدنشان که وعده شان داده اى درآر، هم خودشانرا و هم پدران و فرزندان و همسران ایشان ، که بصلاح گرائیده اند، که توئى یگانه عزیز و حکیم) اراده شده است .

که استغفار ملائکه و حاملان را نخست براى کسانى دانستند که ایمان آورده اند، و سپس در نوبت دوم جمله(کسانى که ایمان آورده اند) را مبدل کرد بجمله :(کسانیکه توبه کردند و راه تو را پیروى نمودند)، و این را هم میدانیم که توبه بمعناى برگشتن است ، پس ‍ تا اینجا معلوم شد که منظور از(الذین آمنوا)، همان(الذین تابوا واتبعوا) است ، آنگاه آباء و ذریات و ازواج را بر آنان عطف کرده اند،

و از اینجا مى فهمیم که منظو ر از(الذین آمنوا) تمامى اهل ایمان برسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم نیستند، و چنان نیست که همه را ولو هر جور که باشند شامل شود، چون اگر اینطور بود، دیگر لازم نبود آباء و ذریات و ازواج را بر آنان عطف کند، زیرا عطف در جائى صحیح است که تفرقه و دوئیتى در بین باشد، و اما در جائى که جمعى در یک غرض در عرض هم قرار گرفته و در یک صف واقع هستند، دیگر عطف معنا ندارد.

استفاده تفاوت مذکور از آیه(و الذین آمنوا، و اتبعتهم)

این تفاوت که گفتید در میان تعبیر به(الذین آمنوا)، و تعبیر به(مؤ منین) هست ، از آیه :(والذین آمنوا، واتبعتهم ذریتهم بایمان ، الحقنابهم ذریتهم ، وما التناهم من عملهم من شى ء، کل امرء بما کسب رهین)،(کسانیکه ایمان آوردند، و ذریه شان هم پیرویشان کردند، ما ذریه شانرا بایشان ملحق مى کنیم ، و از اعمالشان چیزى کم نمى کنیم ، هر کسى در گرو کرده هاى خویش است) نیز استفاده میشود، چون ذریه مؤ من را ملحق به(الذین آمنوا) دانستند، نه در صف آنان ، معلوم میشود ذریه مصداق(الذین آمنوا) نیستند، چون اگر بودند دیگر وجهى نداشت که آنرا به ایشان ملحق کند، بلکه(الذین آمنوا) شامل هر دو طائفه مى شود.

در اینجا ممکن است کسى بگوید: چه عیبى دارد که جمله :(واتبعتهم ذریتهم) را قرینه بگیریم ، بر اینکه مراد از جمله :(الذین آمنوا) همه طبقات مؤ منین نیستند، اما نسبت بطبقه بعدى ، و مراد بجمله دوم همه طبقات دوم از مومنینند؟.

در جواب میگوئیم بنابراین همان جمله :(الذین آمنوا) شامل تمامى مؤ منین در همه نسلها میشود، دیگر حاجتى بذکر جمله دوم نبود، و نیز حاجت و وجهى صحیح نیست براى جمله :(و از اعمالشان چیزى کم نمى کنیم) الخ ، مگر نسبت بآخرین نسل بشر که دیگر نسلى از او نمى ماند، که این طبقه ملحق به پدران خود مى شوند، و چیزى از اعمالشان کم نمیشود ولکن هر چند این معنا معناى معقولى است اما سیاق آیه با آن مساعد نیست .

چون سیاق آیه سیاق تشریف و برترى دادن طبقه اى بر طبقه دیگر است و بنا باحتمال شما، دیگر تشریفى باقى نمى ماند، و برگشت معناى آیه باین میشود: که مؤ منین هر چند بعضى از بعضى دیگر منشعب گشته ، و بآنان ملحق مى شوند، اما همه از نظر رتبه در یک صف قرار دارند، و هیچ طبقه اى بر طبقه دیگر برترى ندارد، و تقدم و تاءخرى ندارند، چون ملاک شرافت ، ایمان است که در همه هست .

و این همانطور که گفتیم با سیاق آیه مخالف است ، چون سیاق آیه دلالت بر تشریف و کرامت سابقى ها نسبت به لاحقى ها دارد،

پس جمله :(واتبعتهم ذریتهم بایمان) الخ ، قرینه است بر اینکه منظور از جمله(الذین آمنوا) اشخاص خاصى است و آن اشخاص عبارتند از سابقون اولون ، یعنى طبقه اول مسلمانان از مهاجر و انصار، که در عهد رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم و در روزگار عسرت اسلام بانجناب ایمان آوردند.

و بنابراین کلمه :(الذین آمنوا) کلمه آبرومند و محترمانه ایست ، که همه جا منظور از آن این طبقه اند، که آیه :(للفقراء المهاجرین)،- تا جمله(والذین تبووا الدار و الایمان من قبلهم) - تا جمله -(والذین جاوا من بعدهم یقولون ربنا اغفر لنا ولا خواننا الذین سبقونا بالایمان ، و لا تجعل فى قلوبنا غلا للذین آمنوا، ربنا انک روف رحیم)،(و آنانکه بعد از ایشان مى آیند میگویند: پروردگارا ما را بیامرز، و همچنین برادران ما را، که از ما بسوى ایمان سبقت گرفتند، و خدایا در دل ما کینه اى از مؤ منین قرار مده ، پروردگارا تو خود رئوف و رحیمى) نیز باین اشاره دارد.

چون اگر مصداق جمله(الذین آمنوا)، عین مصداق جمله(الذین سبقونا بالایمان) باشد، جا داشت بفرماید:(ولا تجعل فى قلوبنا غلا لهم)،(خدایا در دل ما کینه اى از ایشان قرار مده)، ولى اینطور نفرمود، و بجاى ضمیر، اسم ظاهر(الذین سبقونا) را آورد، تا به سبقت و شرافت آنان اشاره کند، و گرنه این تغییر سیاق بى وجه بود.

و نیز از جمله آیاتیکه بگفتار ما اشاره دارد، آیه :(محمد رسول اللّه ، و الذین معه اشداء على الکفار، رحماء بینهم ، تریهم رکعا سجدا، یبتغون فضلا من اللّه و رضوانا)، تا جمله -(وعداللّه الذین آمنوا و عملوا الصالحات منهم ، مغفره و اجرا عظیما)،(محمد رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم ، و آنانکه با او هستند، علیه کفار سرسخت ، و در بین خود مهربانند، مى بینى ایشانرا که همواره در رکوع و سجودند، و در پى تحصیل فضلى و رضوانى از خدا هستند، تا جمله خدا از میان کسانیکه ایمان آورده اند، آن عده را که اعمال صالح کرده اند، وعده آمرزش و اجرى عظیم داده است)، میباشد، چون با آوردن کلمه(معه - با او) فهمانده است که همه این فضیلت ها خاص مسلمانان دست اول است .

پس از آنچه گذشت این معنا بدست آمد، که کلمه(الذین آمنوا) کلمه تشریف و مخصوص بسابقین اولین از مؤ منین است ، و بعید نیست که نظیر این کلام در جمله(الذین کفروا) نیز جریان یابد، یعنى بگوئیم هر جا این جمله آمده مراد از آن خصوص کفار دست اول است که برسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم کفر ورزیدند، چون مشرکین مکه ، و امثال آنان ، همچنانکه آیه :(ان الذین کفروا سواء علیهم ءانذرتهم ام لم تنذرهم لایومنون) نیز بدان اشعار دارد.

خطاب به(الذین آمنوا) تشریفى است و با عمومیت تکلیف منافات ندار

حال اگر بگوئى : بنا بر آنچه گذشت ، خطاب به(الذین آمنوا) مختص به عده خاصى شد، یعنى آن عده از مسلمانان که در زمان رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم بودند، و حال آنکه همه علماء و مخصوصا آن عده که اینگونه خطابها را بنحو قضیه حقیقیه معنا مى کنند، مى گویند: خطابهاى قرآن کریم مخصوص بمردم یک عصر نیست ، و تنها متوجه حاضران در عصر رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم نمیباشد، بلکه همه را تا روز قیامت به یک جور شامل مى شود.

در جواب مى گوئیم : ما نیز نخواستیم بگوئیم : که تکالیفى که در اینگونه خطابها هست ، تنها متوجه معاصرین رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم است ، بلکه خواستیم بگوئیم : آن لحن احترام آمیزیکه در اینگونه خطابها هست ، مخصوص ایشانست ، و اما تکلیفى که در آنها است ، وسعت و تنگى آن اسباب دیگرى دارد، غیر آن اسباب که سعه و ضیق خطاب را باعث مى شود، همچنانکه آن تکالیفى که بدون خطاب(یا ایها الذین آمنوا) بیان شده ، وسیع است ، و اختصاصى به یک عصر و دو عصر ندارد.

پس بنابراین قرار گرفتن جمله :(یا ایها الذین آمنوا)، در اول یک آیه ، مانند جمله :(یا ایها النبى)، و جمله(یا ایها الرسول)، بر اساس تشریف و احترام است ، و منافاتى با عمومیت تکلیف ، وسعه معنا و مراد آن ندارد، بلکه در عین اینکه بعنوان احترام روى سخن بایشان کرده ، لفظ(الذین آمنوا) مطلق است ، و در صورت وجود قرینه عمومیت دارند کانّ ایمان را تا روز قیامت شامل میشود، مانند آیه :(ان الذین آمنوا، ثم کفروا، ثم آمنوا، ثم کفروا، ثم ازدادوا کفرا، لم یکن اللّه لیغفرلهم)،(کسانیکه ایمان آورده ، و سپس کفر ورزیدند، و دوباره ایمان آوردند، و باز کفر ورزیدند، و این بار بر کفر خود افزودند، خدا هرگز ایشانرا نمى آمرزد)، و آیه :(وما انا بطارد الذین آمنوا، انهم ملاقوا ربهم)،(من هرگز کسانى را که ایمان آورده اند از خود نمى رانم ، چون ایشان پروردگار خود را دیدار مى کنند)، که حکایت کلام نوح(علیه السلام) است .

معنى کلمه(راعنا) نزد یهود

(لاتقولوا راعنا و قولوا انظرنا) الخ ، یعنى بجاى(راعنا) بگوئید:(انظرنا)، که اگر چنین نکنید همین خود کفرى است از شما، و کافران عذابى دردناک دارند، پس در این آیه نهى شدیدى شده از گفتن کلمه(راعنا)، و این کلمه را آیه اى دیگر تا حدى معنا کرده ، مى فرماید:(من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ، و یقولون سمعنا و عصینا، و اسمع غیر مسمع ، و راعنا، لیا بالسنتهم ، وطعنا فى الدین)، که از آن بدست مى آید: این کلمه در بین یهودیان یک قسم نفرین و فحش بوده ، و معنایش(بشنو خدا تو را کر کند) بوده است ، اتفاقا مسلمانان وقتى کلام رسولخدا را درست ملتفت نمیشدند،

بخاطر اینکه ایشان گاهى بسرعت صحبت مى کرد، از ایشان خواهش مى کردند: کمى شمرده تر صحبت کنند، که ایشان متوجه بشوند، و این خواهش خود را با کلمه(راعنا) که عبارتى کوتاه است اداء مى کردند، چون معناى این کلمه(مراعات حال ما بکن) است ، ولى همانطور که گفتیم : این کلمه در بین یهود یک رقم ناسزا بود.

و یهودیان از این فرصت که مسلمانان هم میگفتند:(راعنا - راعنا) استفاده کرده ، وقتى برسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم مى رسیدند، مى گفتند:(راعنا)، بظاهر وانمود مى کردند که منظورشان رعایت ادب است ، ولى منظور واقعیشان ناسزا بود، و لذا خدایتعالى براى بیان منظور واقعى آنان ، این آیه را فرستاد:(من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ، و یقولون سمعنا و عصینا، و اسمع غیر مسمع ، و راعنا) الخ ، و چون منظور واقعى یهود روشن شد، در آیه مورد بحث مسلمانان را نهى کرد از اینکه دیگر کلمه(راعنا) را بکار نبرند، و بلکه بجاى آن چیز دیگر بگویند، مثلا بگویند:(انظرنا)، یعنى کمى ما را مهلت بده .

(وللکافرین عذاب الیم) الخ ، منظور از کافرین در اینجا کسانى است که از این دستور سرپیچى کنند، و این یکى از مواردى استکه در قرآن کریم کلمه کفر، در ترک وظیفه فرعى استعمال شده است .

مراد از(اهل الکتاب) در آیه 105

(ما یود الذین کفروا من اهل الکتاب) اگر مراد باهل کتاب خصوص یهود باشد همچنانکه ظاهر سیاق هم همین است ، چون آیه قبل درباره یهود بود، آنوقت توصیف یهود باهل کتاب ، مى فهماند که علت اینکه دوست نمیدارند کتابى بر شما مسلمانان نازل شود، چیست ؟ و آن این استکه چون خود آنان اهل کتاب بودند، و دوست نمیداشتند کتابى بر مسلمانان نازل شود، چون نازل شدن کتاب بر مسلمانان باعث میشود، دیگر تنها یهودیان اهلیت کتاب نداشته باشند، و این اختصاص از بین برود، و دیگران نیز اهلیت و شایستگى آنرا داشته باشند.

و این خود بخل بى مزه اى بود از یهود، چون یک وقت انسان نسبت بچیزى که خودش دارد بخل مى ورزد، ولى یهود بچیزى بخل ورزیدند که خود مالک آن نبودند، علاوه بر اینکه با این رفتار خود، در سعه رحمت خدا و عظمت فضل او، با او معارضه کردند.

این در صورتى بود که مراد باهل کتاب خصوص یهود باشد، و اما اگر مراد همه اهل کتاب از یهود و نصارى باشد در اینصورت سیاق کلام ، سیاق تصمیم بعد از تخصیص میشود، یعنى بعد از آ نکه تنها درباره یهود صحبت مى کرد، ناگهان وجهه کلام را عمومیت داد، بدین جهت که هر دو طائفه در پاره اى صفات اشتراک داشتند، هر دو با اسلام دشمنى مى ورزیدند، و اى بسا این احتمال را آیات بعدى که مى فرماید:(وقالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصارى)، و گفتند: داخل بهشت نمیشود مگر کسیکه یهودى یا نصارى باشد)،

و نیز مى فرماید:(وقالت الیهود لیست النصارى على شى ء، وقالت النصارى لیست الیهود على شى ء، و هم یتلون الکتاب)،(یهود گفت : نصارى بر چیزى نیست ، و نصارى گفت یهود دین درستى ندارد، با اینکه هر دو گروه ، کتاب میخواندند) تاءیید کند.

یک بحث روایتى(شامل روایتى از رسول خدا درباره راءس مصادیق(الذین آمنوا) علىعلیه السلام)

در تفسیر الدر المنثور استکه ابو نعیم در حلیه از ابن عباس روایت کرده که گفت : رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خدایتعالى هیچ آیه اى که در آن(یا ایها الذین آمنوا) باشد نازل نفرموده ، مگر آنکه على بن ابیطالب در راءس آن ، و امیر آنست .

مؤ لف : این روایت روایاتى دیگر را که در شاءن نزول آیاتى بسیار وارد شده ، که فرموده اند درباره على و یا اهل بیت نازل شده تاءیید مى کند، نظیر آیه :(کنتم خیر امة اخرجت للناس)، و آیه :(لتکونوا شهداء على الناس)، و آیه :(وکونوا مع الصادقین).