0.5x
1x
1.5x
2x
2.5x
پخش ترجمه:
فقط پخش ترجمه:
وَجَحَدُوا
بِهَا
وَاسْتَيْقَنَتْهَا
أَنْفُسُهُمْ
ظُلْمًا
وَعُلُوًّا
ۚ
فَانْظُرْ
كَيْفَ
كَانَ
عَاقِبَةُ
الْمُفْسِدِينَ
14

و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود. (14)
وَلَقَدْ
آتَيْنَا
دَاوُودَ
وَسُلَيْمَانَ
عِلْمًا
ۖ
وَقَالَا
الْحَمْدُ
لِلَّهِ
الَّذِي
فَضَّلَنَا
عَلَىٰ
كَثِيرٍ
مِنْ
عِبَادِهِ
الْمُؤْمِنِينَ
15
وَوَرِثَ
سُلَيْمَانُ
دَاوُودَ
ۖ
وَقَالَ
يَا
أَيُّهَا
النَّاسُ
عُلِّمْنَا

و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم، و آن دو گفتند: «ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است.» (15)
مَنْطِقَ
الطَّيْرِ
وَأُوتِينَا
مِنْ
كُلِّ
شَيْءٍ
ۖ
إِنَّ
هَٰذَا
لَهُوَ
الْفَضْلُ
الْمُبِينُ
16

و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.» (16)
وَحُشِرَ
لِسُلَيْمَانَ
جُنُودُهُ
مِنَ
الْجِنِّ
وَالْإِنْسِ
وَالطَّيْرِ
فَهُمْ
يُوزَعُونَ
17
حَتَّىٰ

و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمعآورى شدند و [براى رژه] دسته دسته گرديدند. (17)
إِذَا
أَتَوْا
عَلَىٰ
وَادِ
النَّمْلِ
قَالَتْ
نَمْلَةٌ
يَا
أَيُّهَا
النَّمْلُ
ادْخُلُوا
مَسَاكِنَكُمْ
لَا
يَحْطِمَنَّكُمْ
سُلَيْمَانُ
وَجُنُودُهُ
وَهُمْ
لَا
يَشْعُرُونَ
18
فَتَبَسَّمَ
ضَاحِكًا
مِنْ
قَوْلِهَا
وَقَالَ

تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند. مورچهاى [به زبان خويش] گفت: «اى مورچگان، به خانههايتان داخل شويد، مبادا سليمان و سپاهيانش -نديده و ندانسته- شما را پايمال كنند.» (18)
رَبِّ
أَوْزِعْنِي
أَنْ
أَشْكُرَ
نِعْمَتَكَ
الَّتِي
أَنْعَمْتَ
عَلَيَّ
وَعَلَىٰ
وَالِدَيَّ
وَأَنْ
أَعْمَلَ
صَالِحًا
تَرْضَاهُ
وَأَدْخِلْنِي
بِرَحْمَتِكَ
فِي
عِبَادِكَ
الصَّالِحِينَ
19
وَتَفَقَّدَ
الطَّيْرَ
فَقَالَ
مَا
لِيَ

[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم، و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى بپردازم، و مرا به رحمت خويش در ميان بندگان شايستهات داخل كن.» (19)
لَا
أَرَى
الْهُدْهُدَ
أَمْ
كَانَ
مِنَ
الْغَائِبِينَ
20
لَأُعَذِّبَنَّهُ
عَذَابًا
شَدِيدًا
أَوْ

و جوياى [حال] پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده است كه هدهد را نمىبينم؟ يا شايد از غايبان است؟ (20)
لَأَذْبَحَنَّهُ
أَوْ
لَيَأْتِيَنِّي
بِسُلْطَانٍ
مُبِينٍ
21
فَمَكَثَ
غَيْرَ
بَعِيدٍ
فَقَالَ

قطعاً او را به عذابى سخت عذاب مىكنم يا سرش را مىبرم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد. (21)
أَحَطْتُ
بِمَا
لَمْ
تُحِطْ
بِهِ
وَجِئْتُكَ
مِنْ
سَبَإٍ
بِنَبَإٍ
يَقِينٍ
22

پس ديرى نپاييد كه [هدهد آمد و] گفت: «از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافتهاى، و براى تو از «سبا» گزارشى درست آوردهام. (22)
صفحه: -
موقعیت:
50.99 %
قرائت:
0 %
تکرار:
0 مرتبه
نمایش ترجمه: