0.5x
1x
1.5x
2x
2.5x
پخش ترجمه:
فقط پخش ترجمه:
اللَّهُ
وَلِيُّ
الَّذِينَ
آمَنُوا
يُخْرِجُهُمْ
مِنَ
الظُّلُمَاتِ
إِلَى
النُّورِ
ۖ
وَالَّذِينَ
كَفَرُوا
أَوْلِيَاؤُهُمُ
الطَّاغُوتُ
يُخْرِجُونَهُمْ
مِنَ
النُّورِ
إِلَى
الظُّلُمَاتِ
ۗ
أُولَٰئِكَ
أَصْحَابُ
النَّارِ
ۖ
هُمْ
فِيهَا
خَالِدُونَ
257
أَلَمْ
تَرَ
إِلَى
الَّذِي
حَاجَّ
إِبْرَاهِيمَ
فِي
رَبِّهِ
أَنْ
آتَاهُ
اللَّهُ

خداوند سرور كسانى است كه ايمان آوردهاند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد. و[لى] كسانى كه كفر ورزيدهاند، سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند. (257)
الْمُلْكَ
إِذْ
قَالَ
إِبْرَاهِيمُ
رَبِّيَ
الَّذِي
يُحْيِي
وَيُمِيتُ
قَالَ
أَنَا
أُحْيِي
وَأُمِيتُ
ۖ
قَالَ
إِبْرَاهِيمُ
فَإِنَّ
اللَّهَ
يَأْتِي
بِالشَّمْسِ
مِنَ
الْمَشْرِقِ
فَأْتِ
بِهَا
مِنَ
الْمَغْرِبِ
فَبُهِتَ
الَّذِي
كَفَرَ
ۗ
وَاللَّهُ
لَا
يَهْدِي
الْقَوْمَ
الظَّالِمِينَ
258
أَوْ
كَالَّذِي
مَرَّ
عَلَىٰ

آيا از [حال] آن كس كه چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مىنازيد، و] در باره پروردگار خود با ابراهيم محاجّه [مى]كرد، خبر نيافتى؟ آنكاه كه ابراهيم گفت: «پروردگار من همان كسى است كه زنده مىكند و مىميراند.» گفت: «من [هم] زنده مىكنم و [هم] مىميرانم.» ابراهيم گفت: «خدا[ى من] خورشيد را از خاور برمىآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند. (258)
قَرْيَةٍ
وَهِيَ
خَاوِيَةٌ
عَلَىٰ
عُرُوشِهَا
قَالَ
أَنَّىٰ
يُحْيِي
هَٰذِهِ
اللَّهُ
بَعْدَ
مَوْتِهَا
ۖ
فَأَمَاتَهُ
اللَّهُ
مِائَةَ
عَامٍ
ثُمَّ
بَعَثَهُ
ۖ
قَالَ
كَمْ
لَبِثْتَ
ۖ
قَالَ
لَبِثْتُ
يَوْمًا
أَوْ
بَعْضَ
يَوْمٍ
ۖ
قَالَ
بَلْ
لَبِثْتَ
مِائَةَ
عَامٍ
فَانْظُرْ
إِلَىٰ
طَعَامِكَ
وَشَرَابِكَ
لَمْ
يَتَسَنَّهْ
ۖ
وَانْظُرْ
إِلَىٰ
حِمَارِكَ
وَلِنَجْعَلَكَ
آيَةً
لِلنَّاسِ
ۖ
وَانْظُرْ
إِلَى
الْعِظَامِ
كَيْفَ
نُنْشِزُهَا
ثُمَّ
نَكْسُوهَا
لَحْمًا
ۚ
فَلَمَّا
تَبَيَّنَ
لَهُ
قَالَ
أَعْلَمُ
أَنَّ
اللَّهَ
عَلَىٰ
كُلِّ
شَيْءٍ
قَدِيرٌ
259

يا چون آن كس كه به شهرى كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ [و با خود مى]گفت: «چگونه خداوند، [اهل] اين [ويرانكده] را پس از مرگشان زنده مىكند؟». پس خداوند، او را [به مدت] صد سال ميراند. آنگاه او را برانگيخت، [و به او] گفت: «چقدر درنگ كردى؟» گفت: «يك روز يا پارهاى از روز را درنگ كردم.» گفت: «[نه] بلكه صد سال درنگ كردى، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر [كه طعم و رنگ آن] تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن [كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم] و هم تو را [در مورد معاد] نشانهاى براى مردم قرار دهيم. و به [اين ]استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مىدهيم؛ سپس گوشت بر آن مىپوشانيم.» پس هنگامى كه [چگونگى زنده ساختن مرده] براى او آشكار شد، گفت: «[اكنون] مىدانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.» (259)
صفحه: -
موقعیت:
4.23 %
قرائت:
0 %
تکرار:
0 مرتبه
نمایش ترجمه: